حرف همان حرف است
اما از زبان تو که می شنوم
همه - شراب است و شکر

از چه بنویسم
جهان در جنگ است
تو نیستی
و من زیر آوار چشمانت
خراب افتاده ام

همان بهتر که نیستی،
تو باشی
کدام شعر تازه ای
اینگونه
دست مرا می گیرد؟

اگر نامت را
زمزمه نکرده
اگر لبهایت را داغ بوسه نگذاشته
و اگر موهایت را
بازیچه انگشتانم نکرده رها کردم
باید در میان آگهی های ترحیم
دنبالم بگردی

بیا برای خودت دل بسوزان
که لب هایم
بدون بوسه ای
از تو جدا شدند

با سلام، میشه بگید تاریخای بعدیش کی برای خرید باز میشه؟

دور افتاده ام
- چونان جزیره ای،
در مرز فراموشی -
از دستان تو

نمایش خیلی قشنگی بود، بازی فرهاد آییش، با لبخندهای بجاش، آدم حس میکرد سقراطه!
نورپردازی که منو می برد تو آتن!
موسیقی هم عالی بود و بجا! دکورش که حرف نداشت!
نمایش در نمایشش که میخواست حس یونان اون سالها رو برانگیزونه خیلی جالب بود!
ایوب آقاخانی برای نقش افلاطون واقعا بجا بود، و همه چیز تقریبا، به غیر از پایان که میتونست دراماتیک تر باشه، مثلا لحظه ای که برگه ها میرفتن هوا یا حتی اونجایی که سقراط خوابید، اما از ده بهش نه میدم و خیلی دوسش داشتم و حتما به همه پیشنهاد میکنم!
فقط یه نکته ظریف به تماشاگران عزیز، به پیر به پیغمبر تاتر لحظه ای تموم میشه که چراغها یه بار خاموش و روشن بشن، و صرف اینکه 120 دقیقه گذشته نمیتونه باعث شه که دوستان شروع به کف زدن کنن، اون هم وسط خوندن بازیگرا! عزیزان اون دوستان زحمت کشیده بودن تمرین کرده بودن و داشتن زنده اجرا میکردن، سینما نیست که صدای ضبط شده باشه! میدونم که هیجان زده میشین و دوست دارین کف بزنین ولی اون بازیگر فکر میکنه دوست دارین زودتر برید خونه!

افتاده ام در جوهر چشمانت
شب است و من
دارم غرق می شوم . . .

هنوز
آنقدرها شاعر نشده ام
که دستهایم بسرایند
ترانه ای، عاشقانه ای
در ستایش لبخندت
که می پاشد نور
مثل آفتاب
به روی پلکهای من

برای تاریخ سه شنبه 28 آبان سانس شش و نیم، یه بلیط اضافه دارم، جایگاه A، ردیف 2، صندلی 6، اگر کسی خواست لطفا پیغام بزاره.

افتضاح ترین چیز بود حتی نمیتونم اسم نمایش روش بزارم، بیشتر از تماشاچیا دلخور شدم که همچین چیزی سرگرمشون میکنه و ار اونایی که مجوز میدن که همچین برنامه ای تو تاتر محترم شهر برگزار شه!
از تمام دست اندارکاران شوونیست و مرذسالار و ضد زنی که در اینکار همکاری داشتن برائت میجویم و مخصوصا اون دو تا خانمی که نقش اون دو تا دختر رو بازی کردن دیگه هیچ احترامی براشون قائل نخواهم شد

فقط میگم که به جای گذشته، دربند باید واسه اسکار میرفت! همین و اینکه یه ثانیه فیلم هم الکی هدر نشده بود که اونم واسه تدوین بی نظیر فیلم بود که خود آقای شهبازی انجام داده بودن، تعلییییق! اونم چه تعلیق سریع و در عین حال یواشی! آفرین!
و اگه ننوشته بودن با معرفی نازنین بیاتی، من هرگز باور نمیکردم بازی اولشونه! کارشون معرکه بود و یه آفرین بلند به خانم آهنگرانی!

میخواهم رد دستانت را
هر چند شتاب زده و بی هواس
وقتی که از میان صف بلند تماشاگرها
با احتیاط عبورم می دادی
دوباره و دوباره و دوباره
مرور کنم