در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود یوسفی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 23:25:26
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نهم دی، ساعت هفت، سالن حافظ…


تا یک ساعت قبل از نمایش اطمینان نداشتم که میرسم اجرا رو ببینم یا نه...
دقیقا از ظهر همین روز، باید دختر بسیار جوان یکی از آشناهامون رو برای شرکت در یک دوره رتق و فتق میکردم؛ امانت بود و مسئولیتش گردن من!

بعد از اینکه راهنماییش کردم از کجا و چجوری بره و بعد از اینکه این جلسه دوره تموم شد بهم اطلاع بده و باز هم بهش گفتم چجوری برگرده و وقتی رسید به منزل هم باز اطلاع بده و کلی توصیه و نگرانی دیگه، تصمیم گرفتم خودمو به سالن حافظ برسونم، ساعت شش و ... دیدن ادامه ›› ده دقیقه بود!

ساعت هفت که چه عرض کنم تقریبا هفت و بیست دقیقه اجرا شروع شد! افرادی بودن که حداقل چهل دقیقه قبل از شروع اجرا در لابی سالن حافظ نگاهم به نگاهشون گره میخورد، روی یکی از ده بیست تا صندلی لابی سالن حافظ نشسته بودن و تماس تصویری میگرفتن و بعضیاشونم یه صندلی رو هم به سبد گلی که آورده بودن اختصاص داده بودن! چقدر لطیف و حساس، مرسی که از بچه‌های تئاتر حمایت میکنید و بهشون انرژی میدید!
و کلی آدم که سرپا ایستاده بودن تا فرجی بشه و در سالن رو باز کنن…

باز شد بحمدالله! دو سوم جمعیت منظم و مرتب سر جاشون نشستن و تا هفت و بیست دقیقه همون آدمایی که حداقل چهل دقیقه قبل از اجرا در لابی سالن حافظ دیده شده بودن، پُرسون پُرسون اومدن برای پیدا کردن صندلیشون!

نمایش غلامرضا لبخندی شروع شد…

از همون اول کوبنده، نفس گیر و با ریتم درست... (این رو هم اضافه کنم که مهرداد ضیایی تقریبا یه صفحه مونولوگ خونده بود که دوستان عزیزِ چهل دقیقه نشسته بر صندلیِ لابی که تماس تصویری میگرفتن، میومدن داخل سالن و من مونده بودم که چرا مهرداد خان از اون سیستم نخ نما شده ولی هنوز کارآمد فاصله گذاری استفاده نمیکنه و چندتا فحش آبدار نثار این جماعت سرخوش نمیکنه؟!)

کارگردانی عالی، بازی ها عالی، نور و دکور و متن همه در خدمت یه اجرای منسجم و من یک ساعت و اندی بی حرکت و مبهوت... نمیدونم چرا از یک سوم ابتدایی اجرا به بعد حس کردم دختر این دوستمون که از قضا امانت هم بود قراره برای رسیدن به منزل سوار ماشین غلامرضا بشه؟!

واقعا ترس برم داشته بود، خواستم بهش پیام بدم ببینم رسیده یا نه ولی تا دیشب، تا این اجرا، هرگز در هیچ سالنی گوشیم رو از حالت پرواز هم در نیاورده بودم چه برسه بخوام با گوشی پیام بدم! بعدشم اگر "به هر دلیلی که در ذهنم موجّه هم بود" این کار رو میکردم با اون جماعت چهل دقیقه نشسته بر صندلیِ لابیِ سالنِ حافظ که ساعت هفت و بیست دقیقه تازه داخل شدن و دنبال شماره صندلیشون میگشتن هیچ فرقی نداشتم...

هم دوست داشتم اجرا تموم شه و هم دوست نداشتم! چون بر خلاف اکثر نمایشهایی که در این سالها دیدم هرگز به ساعتم نگاه نکردم، این یعنی غرق تماشا بودم ولی به هر حال باید مطمئن میشدم دختر آشنامون که از قضا امانت هم بود سوار ماشین غلامرضا لبخندی نشده باشه!

اجرا تموم شد، لذت بسیار بردم، دختر آشنامون هم به سلامت رسیده بود خونه ولی اعتراف میکنم هرگز طی دیدن هیچ نمایشی، اینقدر تحت تاثیر قرار نگرفتم!
اینقدر همه چیز خوب و منسجم بود که حتی استفاده از قطعه Time هانس زیمر رو هم به جا و درست و حساب شده میدونم!

در طول اجرای نمایش یک میلیمتر تکون نخوردم؛ سعی کردم ظرافتهای بازی همه بازیگرا رو ببینم - که خداییش دیشب همگی درخشان بودن - و دیالوگی و اَکتی از دستم در نره…

خب مگه "یه مخاطب عام… عامِ عامِ عام" از یه اجرا چی میخواد؟ حتی برای اون دسته از عزیزانی که چهل دقیقه قبل از اجرا در لابی سالن حافظ نشسته بودن و ساعت هفت و بیست دقیقه و وسط مونولوگ خوندن مهرداد ضیایی اومدن تا شماره صندلیشون رو پیدا کنن خوشحال بودم!

دم همه بچه‌های نمایش غلامرضا لبخندی گرم.
نوشتتون خودش یه پیش نمایش بود 👌🏻😁
آقا سلام
قربون محبتتون
فداتون بشم
♥️🎭
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام؛ بونکر را دیدم و دوست داشتم، دوست همراهم نیز دید و دوست داشت؛ مثل برخی دوستان نمیگویم شاهکار چون خود نمایش هم چنین ادعایی ندارد و مثل برخی دیگر نمیگویم گنگ چرا که گنگی نداشت!
بعد از به سخره گرفتن شدن مخاطب در طول بیش از یک دهه اخیر توسط برخی دوستان اتفاقا شهیر و نامور تئاتری و قائل نبودن فهم و شعور برای تماشاگر، جلال تهرانی با یک اجرای فرمال و متنی چفت و بست دار برگشته تا به سهم خودش از نو نمایش را بازتعریف کند... درود بر جلال تهرانی، درود بر بازیگران نمایش و خوشا به حال من و دوستم که بلاخره بعد از مدتها "بغضمان" در سالن نمایش ترکید و نفسمان "باز" شد!

یک نکته در مورد سالن و مجموعه لبخند؛
مجوعه تئاتر لبخند، محیطی دلنشین است، فضای آبرومند و ساده‌ای دارد و رفتار پرسنل هم به غایت محترمانه است؛ اما به سان دیگر سالنهای نمایش فاقد تهویه مطبوع مناسب است؛ با همین رویه، قطعا تماشای نمایشهای فصول بهار و تابستان، زجرآور خواهد بود.
درود و خدا قوت به همه افرادی که در این نمایش زحمت کشیدن؛

چند نکته در مورد این اجرا؛
انتخاب این متن از شخصی که به وضوح یک آزادیخواه و ترقی‌طلب شیلیایی بوده و در همه آثارش، دولت پینوشه رو نقد کرده خیلی دل و جرأت میخواد، به دو دلیل:

1 - اساسا اجرای این دست نمایشنامه‌ها سخت هستن، چرا که شخصیت‌ها لامکانی و لازمانی (چیزی شبیه به استراگون و ولادیمیر در نمایشنامه انتظار گودو!) نیستن و هریک دارای شناسنامه و ریزه‌کاری‌های فراوانی هستن و برای نزدیک شدن بهشون وقت و انرژی و وسواس ... دیدن ادامه ›› زیادی لازمه

2 - این شائبه برای مخاطب و حتی جریان سیاست‌گذار حاکم بر فضای نمایش بوجود میاد که متن مذکور به نوعی بیانیه در تایید / رد رفتار و منش طبقه حاکم و جریان مخالفش تبدیل بشه و از این جهت، کار دوستانمون در این اجرا بسیار سخت بوده و هست... حتی بنده فکر میکنم گروه حاضر حتی بابت انتخاب این نمایشنامه هم توضیحاتی ارائه دادن!

با تمام این تفاصیل، به نظر من - که کاملا شخصیه و اصلا هم وحی منزل نیست و میشه نقدش کرد و حتی کوبیدش! - این چند اجرا، حتی با کمی‌ها و کسری‌ها، در نوع و سطح خودشون، اجراهای قابل قبولی بودن.

به این نکته هم باید توجه داشت که شاید، چنین نمایشی باید حداقل به مدت 2 ماه با گروه ثابتی از بازیگران و عوامل اجرا بشه تا رفته رفته تمامی اوج و حضیض‌های اجراییش آنالیز و تبدیل به اجرای خیلی خیلی پخته‌ای بشه...

و سخن آخر اینکه با توجه به سختی متن دورفمن، فرصت کم هر گروه برای هماهنگی و محدودیت‌های تالار سایه برای اجرای این نمایشنامه - این هم نظر شخصیه و میتونید باهاش مثل نظرات شخصی دیگه‌م در سطور قبلی برخورد شدید داشته باشید! - اجرا قابل قبول و دفاع بود...

پ.ن: بنده به تماشای اجرای گروه سوم بازیگران نشستم ولی بنا بر دلایل شخصی نظرم رو به اجرای دو گروه دیگه هم تعمیم دادم! با تشکر
خیلی خیلی ممنونیم بابت نظرتون🙏
۱۲ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از نمایش بسیار لذت بردم، از نقبهایی که به سه اثر شکسپیر، خصوصا هملت و مکبث زده میشد و از فضای اجرا و عمق داستان... دست مریزاد به همه دست اندرکاران مثلث؛
اما سخنی با مسئولان سالنهای نمایش دارم که صرفا معطوف به مدیران سالن هامون نمیشه و در مورد نوفل لوشاتو، تمام سالنهای تئاتر شهر و حداقل سالن ناظرزاده کرمانی ایرانشهر هم صدق میکنه...
خواهشا، لطفا و حتما برای تهویه این سالنها خصوصا در فصل تابستون فکری بکنید! تماشاچی دین خودشو به تئاتر و نمایش کشور ادا میکنه، بلیت تهیه میکنه و بعضا از شهرها و شهرکهای مجاور تهران میاد اجرا رو ببینه...
نمیشه تماشاچی رو 45 دقیقه، یک ساعت و یا در برخی نمایشها بیشتر از 2 ساعت در یه دخمه گرم و خفه، حبس کرد! لابی و سالن تئاتر هامون با ده تا اسپلیت دیواری خنک نمیشه... حالا که در هر شرایطی علاقمندان به نمایش حق مطلب رو ادا میکنن، شما عزیزان نیز رفاه و آرامشی که تماشاچی باید در حین دیدن نمایش تجربه کنه رو براش فراهم کنید...
ممنون و متشکر.
بینهایت صحیح فرمودید واقعا سالن خوب هامون که با انتخاب گلچین نمایشهای امتحان پس داده داره یواش یواش تبدیل به مکانی امن و با پرستیژ در زمینه اجراهای خوب میشه، حیفه که بخاطر تهویه نامناسب از لیست سالنهای مطلوب حذف بشه، خصوصا لابی این سالن که به گرمخانه شبیه شده اینروزها
سپاس از لطف و نظر صحیحتون 🙏🌹🌹
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید