در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امین مسگری | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:53:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با سلام و درود
نمایش اجتماعی سیاسی خوبی شده بود که خیلی هنرمندانه به قلم در اومده بود، و با بازی خوب بازیگرانش، به درستی ارائه شده بود. خوب شروع شد. خوب ادامه پیدا کرد. و خوب به پایان رسید. نمایشی که میتونست هر لحظه با اون فضای جدیِ آمیخته به طنز تلخش، مخاطب رو تا پایان درگیرِ داستان و بعضا فضای پیشبینی ناپذیرش نگه داره.
ضمن عرض خسته نباشید به عوامل، از دوستانِ تئاتری میخوام با دیدنش، حامی و باعث دلگرمی زحمات بچه ها باشند.
خوب باشید. 🌱
امیرحسین اشرفی (amirhosseinashrafi)
خوشحالم که کار رو دوست داشتین🌱✨
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کشتن شمع چه حاجت بُوَد از بیم رقیبان
پرتو روی تو گوید که تو در خانه مایی!
سپهر این را خواند
امیرمسعود فدائی، سعید قدرتی، هانیه مدرس و محمد مجللی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یه اتود قدیمی و کودکانه اما همچنان سخت، بازی کردن نقش یه آدم خفته زیر پتوئه. تجسم کنید! حرکت نکردن.. تکون ندادن انگشت ها و پاها.. غلت نزدن.. کنترل ریتم نفس.. و فکر کن قراره این نقش بیش از اونچه که توان تحملش رو داشته باشی ادامه پیدا کنه. بی تحرکی تعمدی کلافه کننده ست.
Reza1991s، سپهر، امیرمسعود فدائی، سالار ناجی و امیر مسعود این را خواندند
پویا فلاح این را دوست دارد
تئاترِ "بالاخره این زندگی مال کیه؟" با بازیِ نوید محمدزاده رو دیدین؟
فیلمِ تئاترش هم هست فکر کنم

همین اتفاق میفته توی اجرا و به نظرِ من سخت‌ترین بازیِ نوید محمدزاده بوده!
۲۸ تیر ۱۴۰۱
صبا صالحیان
تئاترِ "بالاخره این زندگی مال کیه؟" با بازیِ نوید محمدزاده رو دیدین؟ فیلمِ تئاترش هم هست فکر کنم همین اتفاق میفته توی اجرا و به نظرِ من سخت‌ترین بازیِ نوید محمدزاده بوده!
همین الان رفتم و نظرات رو خوندم و فکر میکنم باید ببینمش. متشکرم 👌🌱
۲۸ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از اعتیاد به تئاتر در شهری که
یا از کدورت تئاتر هایش
و یا انگشت شمار بودن اجرای خوب می رنجد،
خاطرمان مکدر است.
bahar، امیرمسعود فدائی، سعید قدرتی و سپهر این را خواندند
نیلوفر و سحر لیلی ئیون این را دوست دارند
امین جان اوضاع انقدرها هم بد نیست... یه کم به نظرم داری سخت می‌گیری♥️♥️🌹🌹
۲۷ تیر ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
آخ، ببخشید، اگه تهران نیستن حق دارن، من شرمنده‌ام.
قربون شما 💚💚
۲۷ تیر ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
آخ، ببخشید، اگه تهران نیستن حق دارن، من شرمنده‌ام.
🌹🌹
۲۷ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگر نمایشنامه ای بنویسم با موضوع یک اختلال روانی، و ابعاد اون اختلال رو در برشی از زندگی یک فرد درگیر از دو زاویه ی «علمی» و «عام» بررسی کنم، یعنی نگاهی که علم به این موضوع داره، و دیدگاهی که عموم مردم ممکنه به این موضوع داشته باشند، و در پایان راهکار جمعی برای کمک به «درک» و «درمان» ارایه بدم، به نظر شما استقبال میشه ازش؟ شما به عنوان یک مخاطب، چنین نمایشی رو برای دیدن انتخاب میکنید؟ و اصلا این موضوع چقدر براتون اهمیت داره؟
می‌دونی، این‌جوری بیشتر شبیه مانیفسته! من خودم با این توضیحات خیلی راغب نمیشم ولی باز هم نمیشه صد درصد نظر داد. کار اگه خوب باشه خودش تماشاگرش رو پیدا می‌کنه.
۲۰ تیر ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
اوه اوه سلطان ocd باهاتون صحبت می‌کنه😂😂😂
:))))
۲۰ تیر ۱۴۰۱
امیرمسعود فدائی
اوه اوه سلطان ocd باهاتون صحبت می‌کنه😂😂😂
😁😁😁
۲۰ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقدِ صوفی نه همه صافیِ بی‌غَش باشد
ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد


خوش بُوَد گر مَحَکِ تجربه آید به میان
تا سِیَه روی شود هر که در او غَش باشد
سپهر و سالار ناجی این را خواندند
امیرمسعود فدائی و حمیدرضا مرادی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دندانِ کشیده زیاد دیده ام. اما هیچ کدام مرا وادار به تأمل نمیکند مگر آنکه دردش به جانم افتاده باشد. دندانی که یک عمر با آن زیسته ام و نان خشک های بسیاری بر چهره اش سائیده ام. آدمیزاد، عجیب موجودی ست، در پس هر تن ارتشی است ایستاده، که خراش بر پیکر سربازی، روانِ لشکر را به هم می ریزد. آه ای دندانِ آرامِ خفته.. آه ای یادگار کودکی.. آه ای آمیخته با میخک و ژلوفن.. آه ای آسیابانِ دود ها و لقمه ها.. به راستی که من کیستم جز اندکی دندان و چندی دست ها و انگشت ها و پوست و استخوان.. شما منید یا من شما؟! اجزاء آدمی اند یا آدمی اجزا؟! آویخته با هر تن، روانی ست اندوخته، و ورای آن روحی ست آمیخته.. در گذارِ سیاه چاله های بسیار، که از کدورت نطفه و رحمِ سیاه و سفید مادر به دنیای وارونه ی رنگی پای می نهد.. می زی اَد با اندوه و لبخند.. و مرگ.. و مرگ..
دندانِ عزیزم.. من از تو سپاسگزارم. به خاطر همه ی سال هایی که بی منت بودی، جای خالی ات، تا ابد تو را به یادم خواهد آورد. بی تردید روزی گرد خواهیم آمد و خواهیم زیست. بی اندوهِ فراوان. خدانگهدار. 🌱
پرستو جمشیدی، سپهر و حسین مجتهدی این را خواندند
صبا صالحیان، سالار ناجی و نرگس این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جایزه ها به نقش بازی کردن های خوب تعلق میگیره
شاید بهتر بود گاهی هم جایزه ها به نقش بازی نکردن ها تعلق میگرفت.. 🤖
خیلی وقت ها خرسندیم از اینکه چراغی از تئاتر یه شهر یا تماشاخانه رو روشن نگه داشتیم.. دریغ از اینکه، گاهی خاموش بودن وزن بیشتری داره .. 😴🚶
امیرمسعود فدائی این را خواند
سپهر، سالار ناجی و امیر مسعود این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

اولا اینکه مخاطب به پیش زمینه ذهنی نیاز داشت، نمایش مکبث رو میدید، نقد و بررسی این کار رو میخوند، شخصیت ها رو میشناخت و بعد به تماشا می نشست.
بنده صرفا نقدی بر مکبث رو خونده بودم و مختصری با شخصیت ها اشنا بودم تا اینکه در انتها تونستم برخی شخصیت ها رو در نمایش بشناسم.
خود نمایش مکبث داستان شخصیتی ست که نماینده ی آدم های جاه طلبی ست که در مسیر هدفشون همه چیز رو قربانی میکنند ، و این جنون فزاینده زیاده خواهی ، در نهایت خودشون رو میکشه.
کارگردان کار - منظور بازیگر نقش کارگردان - در متن کار یه دیالوگ داشت به این مضمون که «من رقص بلد نیستم اما بلدم آدما رو برقصونم» زیاده خواهی شخصیت مکبثی که در ابتدا حتی نقشش رو نمیپذیرفت در نمایش «شقه خون» به جایی رسید که وقتی کارگردان در پایان داستان از یه جایی به بعد احساس کرد نمیتونه ادامه بده، کارگردان رو تهدید کرد که باید بنویسه تا بتونه آدمای بیشتری رو بکشه. و اگر نمینوشت، خود کارگردان قربانی امیال دیگر کشی مکبث می شد. و این یعنی خود کارگردانی که مدعی بود میتونه آدما رو برقصونه، یه جایی کار از دستش خارج میشه و توسط آدمایی که فکر میکرد میتونه اونا رو برقصونه، رقصونده میشه! حقیقتا از اینکه کارگردان گفت «بخش پایانی» خوشحال شدم، چون یه مقدار کسل کننده شده بود وقتی خیلی متوجه قضایا و شخصیت ها نمیشدم، اما در کل کار خوبی بود، نظم خوبی داشت و با اینکه داستان در یک خط مشخصی پیش نمی رفت و ابهام داشت و همچنین درون مایه ای از سلایق نویسنده وارد داستان شده بود، از اینکه کار رو دیدم خوشحالم. کار دقیقا جایی به پایان رسید که من تازه داشتم با شخصیت های داستان ارتباط برقرار میکردم. و این خودش یه نقطه ی عطف هنرمندانه ای بود.
🙏🌱
یه کار کاشانیزه ای که شروع قوی تری نسبت به پایانش داشت. در کل ساعتی رو «خندیدیم» و اگر هدف «خنده» بود، تونسته بود موفق عمل کنه.
ما به اتفاق جمعی از دوستان از کاشان اومدیم و تئاتر ادواردو رو دیدیم. تئاتر بیش از اونکه بخواد جنبه ی جسورِ آزادی بخشِ ادواردو رو به نمایش بگذاره، نزاعِ خانواده و جریان عاطفیِ آمیخته با اشعار ایرانی رو به نمایش گذاشت. بازیگر نقش ادواردو، با اینکه بازیگر توانمندی ست اما انتخاب ایده آلی برای این نقش نبود و به درستی شخصیت پردازی نشده بود. و اما.. نمایش جنبه هایی از اتفاقات نزدیک به زندگی شخصی ادواردو رو با تلفیق نزاع و عشق با لطافت طبع به نمایش گذاشت که باعث شد من تا انتها احساس خستگی نکنم و داستان کشش داشته باشه برام. طراحی صحنه، لباس، موسیقی و نور به شکل خیلی خوب انجام و اجرا شد. توصیه میکنم قبل از اینکه نمایش رو ببینید - هر نمایشی - حداقل در مورد نقش اول اون نمایش یه مطالعه ی هر چند کوتاه داشته باشید. اگر من میتونستم اسمی برای این نمایش انتخاب کنم، ترازدی ادواردو رو به جای ادواردو انتخاب میکردم. موفق باشید.
بیخواص ، در این سال ها هر بار قصه ی خواصی بوده است که در برنگاه به لانه ی امنشان خزیده اند.
بیخواص امسال اما، قصه ی سیاسی و مذهبی دو جریان مذهبی است. انقلاب خمینی (ره) که با الگوگیری از نهضت حسینی (ع) متولد شد. جزئیات اجرای این نمایش را بعدا به اطلاع خواهیم رساند.
🙏🌱