در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیر احمدی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 04:29:11
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خودم می‌دونم ما همین الانم یه گروه جدایی طلبیم، ولی کی گفته نمیشه از یه گروه جدایی‌طلب جدا شد؟
بیا تو
خوش‌موقع رسیدی، داشتم بابامو می‌کشتم...
می‌دونی
تنها چیزی که تو این دنیا خواستم یه کشور آزاد بوده
یه کشور آزاد برای بچه‌ها که هرجا خواستن بازی کنن
آزاد برای دخترا و پسرا تا هرجا که خواستن برن، برقصن و شادی کنن
آزاد برای گربه‌ها تا هرجا که خواستن میومیو کنن بدون این‌که مغزشون متلاشی شه
این واقعا خواسته‌ی زیادیه؟
امیر احمدی (ammirahmadi)
درباره نمایش مادر و افلیج i
اجرایی بسیار خوب با بازی‌های عجیب و بسیار قوی شاهد بودم. به‌نظرم در این سبک اجرا، نباید درگیر قصه شد و صرفا باید از الهامات نویسنده لذت برد. لذتی منحصربه‌فرد که نظیر آن را در قصه نمی‌توان یافت. صد حیف که چنین اجرایی درحال حیف شدن است و مجال تابش نمی‌یابد؛ واگرنه، چنین نمایشی، لمس جذبه‌ی تئاتر را در خیل بزرگی از جامعه فرهنگی ایجاد می‌کرد. امید به بهبود شرایط و دیدن تمدیدهای این اجرا در سالن‌های بهتر و با تماشاگران بیشتر.
ممنونم به تماشا کار ما نشستید خوش حالم کار دوست داشتید ممنون از توضیحاتتون🤍🙏🏻✨
۲۳ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امیر احمدی (ammirahmadi)
درباره نمایش گمشده | Missing i
+بخاطر تو و تابان رفتم با رزی ازدواج کردم
-بخاطر ما باید پیشمون میموندی

عموما وقتی در حال مطالعه کتاب یا تماشای فیلم یا در موارد معدودی تئاتر هستم، زیرمتن دیالوگ‌هایی نظیر این ذهنم رو تا پایان مشغول خود میکنه، به نحوی که منتظرم پاسخم رو در ادامه متن، با حل کردن پازلی که نویسنده در ذهنم کاشته بیابم. خوشبختانه، نمایش گمشده، ماهرانه نوشته شده. متنی که ارجاع و تلمیح درش موج میزنه، که حتی شنیدنش خالی از لذت نخواهد بود. دغدغه نمایش، به زعم من، فرزند و نمایاندن نوع ارائه عشق به او است. معشوقی که مادر باشد و پدری که قربانی عشق مادر به فرزند خود میشود. معصومیت زدایی از جایگاه مادر، عدم توجه به ضعف فیزیکی کودک، سرگذشت تاریک مادر و استیصال پدر از مخمصه حاضر، پررنگی های داستان گمشده بود. اما شخصیت رپر (با بازی حمیدرضا حسینی)، فکر میکنم که ابزار کارگردان بود برای جهان شمول کردن این رنگ آمیزی؛ شخصیتی که به مخاطب مجال همذات پنداری و یا تنفر ورزی می‌داد.
بازی ها، در روند ریتم تند اجرا قرار داشت، انرژی ساطع شده در مخاطب حلول میکرد و موفق بود. هماهنگی نور و صدا، لباس و وسایلی که در صحنه‌های خاص، به نحو اغراق‌آمیزی طراحی شده و تاثیرگذار بودند و مواردی دیگر که از یاد من و حوصله شما خارج است، از دیدگاه من به این نمایش مهر موفق بودن می‌زدند.
نوشتاری که حتی تماشای صحنه ی آن خود ادراک سختی اش را به بیننده منتقل میکند، واضح که در طول ساختش بسیار چالش طلبیده. نتیجه ای که شاهدش بودیم، گویای موفقیت حمیدرضا حسینی در مقام کارگردان در ساخت اکثریت لحظات، و شکست او در برخی دیگر بود.
وابستگی شدید انتقال مفاهیم با ریتم (شاید لااقل در این نسخه اجرا) با نگاه بر ساختار پوچ گرایانه و ابزوردش، نمودار شدت خاصیت بازیگر محور بودن ویرجینیا وولف است؛ خاصیتی که هدایت بازیگر میطلبد و بازهم حسینی در بعضی موارد موفق ظاهر شد و در برخی دیگر خیر.
پویا انصاری، با توجه به اینکه اجرای یکی از سخت ترین نقوش تاریخ تئاتر را بر عهده داشت، علی رغم ریسک بالای اعمال تکنیک تقریب نقش به بازیگر، موفق ظاهر شد و همراهی و پذیرش مخاطب را با خود داشت؛ همچنین تلاش او در ساخت لحظه نمایشی با مارتا (عاطفه کوشکی) به ثمر نشست و دقایق ابتدایی نمایش، به زعم من با ریتم درست و بازی خوب سپری شد. هرچند که با خروج مارتا، حس پیشین نیز از بین رفت.
عاطفه کوشکی نیز با بازی روان و ارتباط درست با سایر بازیگران و مخاطب، از موارد موفقیت کارگردان در هدایت بازیگر بشمار میرود. بازی با سایه و پاساژ حسیِ همزمان با توجه به ماهیت پر ریسک خود نیز توانایی او را در اجرای نقش به نمایش میگذاشت. شاید بهتر بود برای صحنه هایی که مویه و ناله او (بخصوص لحظه اطلاع از مرگ فرزندش) را شاهد هستیم، از بازی درونی تری بهره برد و همراهی مخاطب را بیشتر کرد.
نیلوفر خراسانی، با توجه به رکن اول نمایش که ارتباط درست بازیگران با هم بود، در جو نمایش همفاز ظاهر گشت و بازی خوبی از خود به نمایش گذاشت؛ ... دیدن ادامه ›› شاید نکته ای که بخصوص لطمه به بازی او و عاطفه کوشکی میزد و جای کار بیشتری از لحاظ میزانسن میطلبید، طراحی بهتر خروج از دوکناره یا حتی شکست دیوار چهارم و خروج بازیگران به سمت تماشاگران یا حتی فریز شدن آنان میبود(کمااینکه یکبار شاهدش بودیم).
بهداد روزگار، قطعا نیاز به هدایت بهتری داشت. بازیگری که توانایی بالاتر خود را در نمایش پیشینش به نمایش گذاشته بود، حال با عدم پرورش شخصیتش، زحمت چندین ماهه اش کمتر به چشم‌ آمد؛ بعلاوه توناژ صدای او پایین تر بود و انتهای کلماتش خورده میشد که بیانگر احتیاج به تمرین بیان بیشتری از سوی اوست.
در کل، با اثری شریف مواجه بودیم که ای کاش در سالن مناسب تری به روی صحنه میرفت. سالنی که به ماهیت اثر نزدیک تر بوده و طراحی بهتری میتوانست در آن پیاده کرد تا طراحی صحنه و لباس هم به نقاط ضعف نمایش مبدل نشوند. لباسی که میتواست در مینیمالیستی ترین شکل و صحنه ای که با ابزوردیسم مطلق اجرا شوند.
امیر احمدی (ammirahmadi)
درباره نمایش موتوری i
نمایشی جذاب حاوی حدود یک ساعت لذت و همراهی تجربه کردم. تسلط بالای مهدی شاهدی روی متن و ریتم مجال خروج از فضا رو به تماشاگر نمیداد هر چند که مونولوگ بود و مسئولیت بازیگر بیشتر و حفظ تمرکز مخاطب سخت تر. در کل پیشنهاد تماشا میدم.
امیر احمدی (ammirahmadi)
درباره نمایش مکبث i
مکبثی نو زاده شد؛
نفس نوین بودن ادغام نقش تماشاگر با نقش بازیگر، بخودی خود جذابیت بصری و همراهی احساسی بدنبال دارد. حال آنکه در اجرایی مانند مکبث علی کوزه گر، وجود تماشاگر با هستی خود متن عجین میشود و دنیایی نو رقم‌ میخورد. جذابیت های بصریِ اغلب مربوط به فضا و صحنه مکبث کوزه گر، فارغ از تخصص وی در طراحی شگفت آور نور، حالی نو به ارمغان می آورد اما حد اعلای لذت، درک بی اختیار غرق اجرابین با اجراست که همان طراحی بی نظیر نور است؛
 

زمینه‌های فعالیت

سینما
تئاتر

تماس‌ها

ammirahmadi99@gmail.com
ammir_ahmadi