در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال آروین | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:55:27
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این نمایش برای من تا حد زیادی مبهوت‌کننده بود، از اون جنس نمایش‌هایی که ذهنو تا مدت‌ها بعدش درگیر می‌کنه که به ایده‌هاش فکر کنی. ایده از جنس ... دیدن ادامه ›› فیلم اره و اسکوید گیمه با این تفاوت اساسی به جز امیدواری برای بقا، امیدواری برای دستیابی به مبدا قدرت هم وجود داره. و خب این سفر کشف و رسیدن به آرزو و ناامیدی در هنگام دستیابی به آرزو، انگار حرفش اینه که امیدواری در غیبت حافظه اتفاق می‌افته و اصیل نیست اما ناامیدی در حضور تاریخ اتفاق می‌افته.

من اینطوری می‌فهمم که نمایش با ترسیم دازاین و موقعیت‌سازی دازاین در یه ساختار قدرت سادیستیک شروع میشه، و بعد با مکانیزیم‌های روانی برای معنابخشی با بحران بقا سعی می‌کنه تصور امید رهایی‌بخش ( کار تیمی، حیله‌گری، مقاومت در برابر پیش‌بینی ناپذیری و قابل‌تعین نبودن آینده، مسئولیت در برابر ناتوانی و الخ ) رو تبیین کنه و در نهایت ناامیدی رهایی‌بخش رو پیشنهاد می‌ده. چنان موضوعات زیادی مطرحه که فکر میکنم بعد از منظم کردن ذهنم سعی کنم دوباره در موردش بنویسم.

از اواسط نمایش به بعد ما موسیقی با ریتم‌های ایرانی می‌شنویم که به ما می‌فهمونه نمایش ارتباطش رو با زندگی امروز ما در این جغرافیا تبیین می‌کنه، البته خیلی قبل‌تر از همون ورود آدم جدید به بازی برای من همذات‌پنداری و آشنا‌پنداری با تک‌تک کاراکترها شروع شد و هرچقدر نمایش جلوتر رفت عیان‌تر شد که من هم می‌تونستم هر کدوم از این کارکترها باشم کما که تو زندگی شخصیم هستم.

از نظر تکنیکال خب به نظرم همه چیز خیلی خوب بود، بنظرم بازی‌های فرد به فرد جا برای بهبود داره اما تو درگیر شدن با نمایش سکته ایجاد نمی‌کنه. وگرنه هماهنگی بازیگرها خیلی خوبه.
فرم نمایش با پیامش یکیه و مقاومتی که نسبت به تمام شدن داره جالبه، این مقاومت در برابر تمام شدن رو از صحنه‌‌ی نهایی که دم در خروج اتفاق می‌افته برداشت می‌کنم و البته نامنتظرگی لحظه‌ی خروج هم تاثر بیشتری ایجاد کرد برای من.

ایده‌های زیادی داره نمایش که از رویکردهای مختلفی قابل بررسی‌ه، به هر جهت حتما دیدن این نمایش رو پیشنهاد می‌کنم.
چندتا بازی خوب و حتی حیرت‌انگیز دیدیم اما به جز بازی‌ها و نورپردازی متن نمایش هیچی نداشت عملا. با پخ کردن و چندتا پفیوز و بی‌ناموس گفتن و شوخی‌های نخ‌نمای صدا و سیمایی بیشترش می‌گذره. فقط آدم وسط صحنه‌س که بیشترشون هم هیچ تاثیری در داستان ندارند حتا اونایی هم که قراره اثری تو صحنه داشته باشن بلاتکلیفند. چرا اون دختره کردی صحبت می‌کرد؟ این کردی صحبت کردن قرار بود خنده بگیره؟ حسی منتقل کنه؟ به هر کدوم از کاراکترها فکر میکنم نمیدونم چه اثری داشتند. بازیگرها بیشترشون رو صحنه فقط هستن که تماشاگر حس نکنه صحنه خالیه وگرنه اتفاقی یا تنشی، هیچ‌چیزی در جریان نیست.
از طرفی بنظر میومد نمایش می‌خواست از طریق تمرین تئاتر کردن شخصیت‌ها داستان حال حاضر و شخصیتشون رو از طریق موتیف‌ها و موقعیت‌ها واکاوی کنه که به نظر من کاملا ناموفق بود، اصلا چنان حسی نداشت که این‌ها در امتداد هم هستند، فقط کاراکترها پرت می‌شدند به نمایشی دیگه و این پرت شدن هم از جنس آرزومندی یا خیال هم نبود. پرت شدن به معنای جدا شدن از نقششون بدون هیچ کارکردی.
من سعی کردم حتا تصور کنم که داره یه نقد قدرت به واسطه دکور زندان میکنه، اما واقعیت اینه که شخصیت‌ها هیچ نسبتی با زندان نداشتند و صرفا زندان به یه موقعیت مکانی بدل شده بودو در واقع اگه کاراکترهای نمایش بجای زندانی و زندانبان، مثلا چندتا آدم کاملا رندوم وسط پارک بودن هم فرقی نداشت از نظر من. همین اتفاق هم با دیالوگ‌ها میفته، عوض شدن لحن هیچ کارکردی نداره. همه‌چیز فقط در تعداد زیاده. خلاصه بخوام توصیف کنم نمایش رو میگم چل‌تکه‌ای بی‌دلیل و بی‌کارکرد. یه چیزی شبیه این عکسها که زوم میکنی میبینی ترکیبی از هزاران عکس بی‌ربط به همه که فقط بر اساس رنگ کنار هم چیده شدن.

در نهایت چیزی که میخوام بگم تئاتر خب خیلی تکنیکاله (و حتما خیلی کار سخت و وسیعیه و حتما کار یه تیم بزرگ و قویه، موزیک و نورپردازی و این ... دیدن ادامه ›› همه بازیگر و این همه دیالوگ و الخ). اگه لباس پلوخوری‌ها رو بپوشید و با پارتنرتون یا دوستی چیزی برید به هدف خندیدن حتما نمایش یه‌جا گیرتون میندازه و میتونه باعث خنده یا لبخندتون شه.

و نکته آخر صندلی‌ها بسیار ناراحت هستند و بعد نمایش دو ساعته ممکنه اذیت بشید.
به عنوان یه نمایش بر پایه موضوع واقعی همه چیز خوب و در بعضی جاها مثل داستان اون زن که بچه‌اش رو کشته بود تحسین برانگیز بود، روایت خطی و قابل پیگیری داشت و داستان جذاب بود( تنها اشکال این بود که بازیگرها با همون گریم و همون کاراکتر نقش‌های متفاوت بازی می‌کردند که یکم گیج کننده می‌شد ولی قابل چشم‌پوشیه). تر و تمیز چندتا اسپین‌آف، مانیفست ضد جنگ و نقد دانش(محض بی‌نسبت با واقعیت) توشه و خب میتونه لذت‌بخش باشه. مشکل از جایی شروع میشه که نمایش ادعاش اینه اکسپرسیونیستی‌ه. نیست. در نهایت اگه یه روایت جالب و انتقادی از نسبت دانش با واقعیت موجود و اراده قدرت با فرم خلاقانه می‌خواهید ببینید گزینه خوبیه.
در کل پرفرمنس قابل توجهی بود. بنظر میومد از هر کدوم کتابها یک یا دو شات رو برداشته بودن و تبدیل به پرفرمنس کرده بودن. نور پردازی جالب و قابل توجهی داشت اما آزار دهنده هم بود بخاطر نور دستگاه جوش و نورهای لیزر و البته موزیکهای جالبی داشت. صحنه‌پردازی ساده ولی خلاقانه بود، بازیگران بسیار آمادگی بدنی بالا داشتند طبیعتا.

برداشتی که من دارم بخش دوزخ شاتی از دایره چهارم بود که خشمگین‌ها و غضبناک‌ها در آنجا جا دارند و مدام توسط اهریمن تکه پاره میشوند و دوباره بهم می‌چسبند. بخش برزخ بنظر میومد بیشتر مربوط به گناهان حسد( افراد با چشمانی دوخته شده)، خشم ( ارواح گناهکار در میان دودی غلیظ هستند) تنبلی ( افراد گناهکار مدام در حال دویدن هستند) بود و بادکنک نمادی از کلید طلایی ست که نگهبان میچرخاند برای اینکه فرد بتواند وارد بهشت شود. بخش پایانی و نور سبز بنظر میاد بنظر میومد توصیفی از آسمان ششمه. این آسمان برای کسانی ست که با عدالت حکمرانی کرده‌اند و آنها در شادی ابدی زندگی می‌کنند.

من مجموعه کمدی الهی رو قبلا خوندم ولی خب با این وجود که در طول اجرا نمی‌فهمیدم چی رو نمی‌فهمم میخکوب شده بودم. نور دستگاه جوش و لیزر هم برام خیلی آزاردهنده بود. پایان اجرا و موسیقی تایگر لیلیز بهم چسپید.
رضا کلاهی، Rezajm، محمد فروزنده و عرفان ضرغامی این را خواندند
جعفر اصغری و سوزان این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
واقعا بد بود - موضوع نخ نما و دست چندم - گریم بد - شوخی های لوث و بی‌نمک و البته به شدت سکسیستی
موزیک‌ها و بازی‌ها خوب بودن ولی همه‌ی استعدادهای نمایش در حد یه برنامه کودک موزیکال تقلیل پیدا کرده بودند
تنها دلیلی که باعث شد تا آخر نمایش بشینم این بود که ته ردیف نشسته بودم
گلشن قربانیان این را خواند
مورین فولن و نگار بیکی این را دوست دارند
یکی از دلایل این که هیچوقت تو این جامعه و در جاهایی که مهم هست هیچوقت تبعیض جنسیتی از بین نخواهد رفت(یا دست کم در میان مدت نمیره) همین تفریط و تعصب در سکسییستی دیدن همه چی و همه جا و همه کس و.....داره....اصولا همون جور که یعده مامورن که برن تاترها و فیلمها رو ببیننن تا هروقت ارزشهای ادعاییشون بخطر افتاد(چه جور ارزشی با یه تاتر میتونه بخطر بیفته!؟) دلشون بدرد بیاد و امار بدن و.....یده دیگری هم خودشون رو مامور کردن تا به همین شکل بدنبال یافتن موارد سکسیستی باشن و مثل مورد اول این امر در سطحی ترین و افراطی ترین شکل ممکن صورت میگیره....همونطور که تجربه نشون داده گروه اول در عمل باعث ضربه زدن به چیزهایی میشن که قرار هست ازش دفاع کنن، گروه دوم هم سرنوشت بهتری نخواهند داشت و چیزی که باعث تاسف هست اینه که اون چیزی که این دسته بهش ضزبه میزنن واقعا مهم هست و باعث ازار نیمی از جامعه ماست
۲۴ اسفند ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید