در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال فرشته یوسفی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:34:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
با نزدیک شدن به جشنواره برای دورافتادگان هم بگید از جشنواره، حتی شده یک خط. حسرتمان کم می شود، باور کنید!
مهسا این را خواند
عاطفه ایرانمنش و سید حامد حسینیان این را دوست دارند
حتما، ان شاالله از شنبه
۰۸ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی عالی شدین :)
نقد هوشنگ گلمکانی بر چه خوبه که برگشتی :
داریوش مهرجویی همچنان در حال‌وهوای پساسنتوری است؛ در دوران فعالیت واکنشی کارنامه‌اش. وقتی کارهای جدی‌اش با تعبیرهای پیچیده و «استراتژیک» به مانع سانسور برخورد می‌کند، واکنش او ساختن این گونه فیلم‌هاست. تعبیرم در مورد این دسته از فیلم‌های مهرجویی چیزی شبیه زمزمه‌های یک استاد آواز، مثلاً موقع شستن ظرف در آشپزخانه است با پیژامه و دمپایی و روبدوشامبر، به جای یک کنسرت سنگین و فاخر در یک موزیک‌هال با لباس رسمی. گاهی عمداً شعرها را غلط می‌خواند، چند تکه از یک ترانه‌ى بندتنبانی را وسط غزلی از حافظ بُر می‌زند، و تحریرهایش را با شکلک و شوخی قاطی می‌کند. اما ته همه‌ی این شوخی‌ها و لودگی‌ها صدای خوش یک استاد آواز پیداست. همه چیزِ ساختار و اجرای این فیلم‌های مهرجویی عمدی و آگاهانه است و نه - زبانم لال- از روی نابلدی و مثلاً بی‌حوصلگی و شلختگی و غیره. بگردیم ببینیم چه چیزی مهرجویی توانا را در سال‌هایی که به اوج پختگی و خلاقیت رسیده به ساختن این فیلم‌ها کشانده است
به نظر من دوران داریوش مهرجویی تموم شده. فیلمهای آخر مهرجویی این حرف منو ثابت میکنه. اون از نارنجی پوش که منو یاد تبلیغ چیتوز مینداخت و اینم از این به اصطلاح فیلم جدیدش.
مهرجویی با ساختن این چیزا هم به شعور مخاطب توهین میکنه و هم به سابقه ی خودش.
سانسور و این چیزا دلیل خوبی برای ساختن این فیلمها نیست...
۲۴ بهمن ۱۳۹۱
خیلی تحلیل و مثال جالبی بود.
۲۵ بهمن ۱۳۹۱
تمام حرفها رو آقای گلمکانی زدن دیگه آخه مگه هنرمند چقدر انرژی داره، آخه تا کی مسئولین می خوان هنر رو با دوتا چشم عینکی ضعیفشون و زبان الکنشان قضاوت کنند استادانی نظیر مهرجویی و بیضایی نشان داده اند که کارشان را در حد اعلا بلدند و عاشق کارشان هسستند و اگر شرایط مهیا باشد هیچ وقت از کار کردن خسته نمی شوند اما هر آدمی باشه بالاخره یک روز لبریز می شه
۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد هوشنگ گلمکانی بر دربند:
دربند مواد و مصالح فراوانی برای نقد اجتماعی دارد و اغلب اظهار نظرها پیرامون آن نیز در همین جهت بوده است. البته فیلم‌نامه‌ی نسبتاً خوبی هم دارد و کارگردانی شهبازی نیز نشانه‌ى ارتقای توانایی‌های اوست (با این تبصره که غیبت خانواده‌ی دخترک دانشجوی شهرستانی در آغاز ورودش به گرگ‌شهر تهران - چه حضور موقت فیزیکی و چه پیگیری از راه دور- باورکردنی نیست؛ ضمن این‌که سادگی دخترک گاهی به بلاهت پهلو می‌زند)، اما یک نکته‌ی ساختاری در اجرای فیلم به نظرم مشکل اساسی آن است: حس‌وحال فیلم فدای حفظ تندی ریتم شده. توضیحش این است که شهبازی برای پرهیز از کندی ریتم فیلمش، چه در اجرا و چه در تدوین، دربند را از نفس انداخته است. این ریتم سریع البته تماشاگر را برای اطلاع از وضعیت و سرنوشت شخصیت اصلی فیلمش به دنبال خود می‌کشد، اما فرصتی برای نزدیک شدن به دنیای درون آدم‌ها پیدا نمی‌کنیم. سکانس مشاجره‌ى نازنین با صبا (پگاه آهنگرانی) از این حیث یک مثال نمونه‌ای است که در کم‌تر از یک دقیقه، این دو از موقعیت دو دوست به شکلی باورنکردنی دور می‌شوند.
بسیار خوب بود، نقد آقای گلمکانی.

ممنون خانم یوسفی.
۲۵ بهمن ۱۳۹۱
بسیار نقد دقیق و درستی بود
۰۳ مهر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نقد هوشنگ گلمکانی بر قاعده‌ی تصادف:
می‌توانید حدس بزنید چه‌قدر وقت و انرژی صرف این پلان‌سکانس‌ها شده؟ این‌ها را صرف چیزهایی دیگری باید کرد. صرف ورز دادن رابطه‌ها و دقیق‌تر ساختن شخصیت‌ها و پرداختن دیالوگ‌ها و اجرای لحن آن‌ها. مثل ساختن شخصیت پدر که از پدرهای سنتی و سخت‌گیر دور شده، و رفتارش قابل فهم و درک و احترام است. می‌شود دیدگاه و تصمیمش را دوست نداشت اما او را درک کرد و در برابرش گارد نگرفت. این تقابل نسل‌ها در زمانه‌ی ما برنده‌ای ندارد. یک تقابل باخت- باخت است. هر دو طرف ممکن است بابت اندک موفقیتی احساس رضایت کنند اما هر دو در عین حال احساس شکست هم می‌کنند... فیلم دوم بهنام بهزادی به اندازه‌ی فیلم اولش تجربه‌ی هیجان‌انگیز و غافل‌گیرکننده‌ای نیست. به جای چالشی روایی که نکته‌ی اصلی فیلم اول بود این‌جا درگیر مضمون و حذف تدوین است. اما هنوز به این فیلم‌ساز جوان امید داریم.
نسل چهارم بازنده نیست چون نمایندش شهرزاده که رک و پوست کنده همه چیو به پدرش میگه و این پدرشه که بازنده اس
۲۷ خرداد ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به تصویر کشیدن چند ثانیه یک بار صفحه ی نوشته های وبلاگ های به اصلاح زرد و آیکون ها و دل و قلوه ها و اساسا زندگی و تفکرات حوصله سر بر چنین دختری می توانست به شدت پس زننده باشه اما به قدری شخصیت نقش اول فیلم درست و دقیق پرداخت شده که تشابهات زیادی با زندگی روزمره و آدم ها می شه درش دریافت کرد و خواست که داستان آدمی به این آشنایی را دنبال کرد. بازی لیلا حاتمی خیلی خوب است و فیلم با موضوعی که بیشتر مناسب تله فیلم است ارزش سینمایی دارد.
فیلم خیلی خوبی که تمام لحظات آن پر از ریزبینی و نکته سنجی کارگردان است. صحنه ی پس ار تیتراژ که صحنه ی پایانی "نفس عمیق" است حرفی دارد که کاش در انتهای فیلم خوب زده می شد. جزییات توانایی ها و فعالیت های یک دختر دانشجو که تازه به تهران آمده دور از واقعیت است اما می شود از آن عبور کرد. در یک جمله فیلم خیلی خوبی که خیلی بد تمام می شود. در 15 دقیقه پایانی فیلم شتاب کارگردان برای جمع کردن داستان با وارد کردن داستانِ پس پرده احساس می شود. از میان بازی ها، بازی نقش نازنین خیلی خوب است و پگاه آهنگرانی مثل همیشه بد.
امیر ایران منش این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بهرام توکلی سینمایی را انتخاب کرده است که در ایران مختص خودش است و در این سینما و تفکرِ تقریبا یکسانِ جاری در فیلم هایش به شدت آگاه یا بهتر بگویم متخصص است. بهرام توکلی در "اینجا بدون من" بیینده را غافلگیرکرده و در رویه فیلم یک باج مختصر به تماشاگری که به سطح فیلم امیدوار است، می دهد. اما این باج در "آسمان زرد کم عمق"اصلا داده نمی شود که شاید شاید علت ناراضی بودن برخی از فیلم همین باشد. البته به عقیده من سطح هم ناقص نیست و اگر به عنوان پیشین فیلم "احتمال معکوس" فکر کنیم، برملا شدن راز خواستن نابودی در اوج زیبایی برای خود و عزیزان پایان رویه سطحی فیلم است. فیلم بسیار خوب و خوش ساخت و معرکه است. بازی ترانه علیدوستی بی نظیر و آذرنگ عزیز نیز معرکه. لوکیشن و تصاویر و موسیقی فیلم هم حتی برای میخکوب کردن تماشاگر کافی اند.
ذهنِ من به عنوان بیینده پس از تماشای بار اول فیلم پر از سوال است و برای درک آنچه بهرام توکلی می خواهد بگوید بیش از یک بار باید فیلم را دید.
فیلم شروع خوبی داشت و تا باز کردن گره های داستان خیلی خوب هم ادامه پیدا کرد. با توجه به مضمون تکراری فیلم، با یکباره باز کردن گره ها، هرچند فیلم برای کشاندن مخاطب تا انتها هنوز برگ های برنده ای در دست داشت، فیلم کمی افت می کند؛ فیلم قاب ها و صحنه های خوب زیاد دارد که بی توجه به پایان از صحنه ها می شد لذت برد و اینکه بازی کودک فیلم بی نهایت عالی بود و رضا عطاران هم عالی.
از کارگردانی با کارنامه ی فیلم درخشان "تنها دو بار..." انتظار این فیلم نمی رفت. سکانس - پلان ها می توانستند نقطه قوت فیلم باشند به شرطی که با حجمی از چرند پر نشوند. بازی اشکان خطیبی و همه ی دختران فیلم به شدت بد بود. سکانس -پلانِ پارکینگ اونقدر نا متناسب و بی هدف کش اومد که پایانش مشابه پایان فیلم نخ نما بود... تلاش هایی که در ربط دادن این دو فیلم از سوی برخی مخاطبان در جاهای مختلف دیده شده، چیزی به ارزش این فیلم اضافه نمی کنه... از یادآوری شباهت ها با "در باره الی" هم می شه به سادگی عبور کرد چون صحنه های صحبت پیرامون شهرزاد نتونسته حتی به درباره الی نزدیک هم بشه.
ممنون، استفاده کردیم
با توجه به نوشته شما برام جالبه چطور یه سری نقد‌های مثبت همین طور داره از سمت منتقدها برای این فیلم نوشته میشه.


۱۷ بهمن ۱۳۹۱
به هرحال هرکس نظری دارد ولی درکل فیلم خوبی است به هرحال تا اکران عمومی باید صبرکرد به امیرجعفری وکارگردان فیلم به خاطر این فیلم وکاندید شدن برای سیمرغ تبریک می گویم
۲۴ بهمن ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با در ذهن داشتن درجه سختی ساختن چنین فیلمی در چنین ژانری، واقعا گروه سازنده دست مریزاد دارند. باگ های روایت فیلم و بازی نسرین مقانلو و چهره جدید آسمانِ فیلم قابل چشم پوشی اند. فرامرز قریبیان اگر 20 سال جوان تر بود شاید بازی خوب رامبد جوان به چشم نمی آمد. تقریبا می توان مطمئن بود که اگر نقش رامبد جوان را چهره ی دیگری ایفا می کرد ذهن بایاس می شد، به تصویر کشیدن سردی شخصیت انگار از کسی جز او بر نمی آمد. از تعامل سام قریبیان با مشاوران غیر ایرانی فیلم نامه هر چه حاصل آمده چه کپی چه ارجینال، ایستادن و کف زدن دارد.