یکسری نمایش ها، مشخصاتی دارند که به سرمایه تئاتر کشور چیزی اضافه می کنند. این نمایش، ایده ها و دیدگاه های جدید به جامعه تئاتر میده. حتی اشکالاتی هم که داره، باعث میشه افراد به دنبال راه حل باشند برای نمایش های آینده.
اینکه نویسنده ای در قالب تئاتر سعی میکنه دید تازه و موشکافانه به یک موضوع اجتماعی مثل جشن جدایی داشته باشه، قابل تقدیر هست. جشن جدایی موضوعی است که اگر در کشورهای توسعه یافته ایجاد میشد، مطمئنا براش یک دوره دانشگاهی تعریف می کردند و موسساتی ایجاد میشد که در موردش تحقیق کنند. الان در کشور، اینکار در حال حاضر نه در دانشگاه ها، نه رسانه های دیگر و نه در هیج جای دیگر انجام نمیشه و به نوعی تئاتر تقریبا تنها جایی شده که با دید موشکافانه و هنری به مسائل نوپدید اجتماعی نگاه میشه. بهمین خاطر این نمایش قابل احترام هست
نکته بعدی مدیریت سطح انتظارات تماشاگر هست. وقتی نمایشی، عناوینی مثل روانکاوی، روایت غیر خطی و پست مدرن و ... داره، انتظارات، در سطح نمایش های معروف دنیا بالا میره. به همین خاطر شوخی های ساده (مثلا بازی با اسم نویسنده امریکایی) جذابیتی نداره. به نظرم در این نوع نمایش ها، اگر با ظرافتها و پیچیدگی های نمایش، لبخند کوتاهی از تماشاگر گرفته بشه کافی هست و بیشتر از این لازم نیست.
در مورد شخصیتها، تا حد زیادی احساس همزادپنداری داشتم. شخصیت پلیس به لحاظ ظاهر، نوع رفتار و حتی لباس به عنوان سمبل و ضمیر ملامت کننده (احتمالا
... دیدن ادامه ››
سوپرایگوی فرویدی) خوب در نیومده بود. بیشتر شبیه پلیس کلانتری بود. شخصیت دستیار پلیس هم به کلیت نمایش و انتظار اولیه لطمه میزد. شخصیت تد هم خوب پرداخته نشده بود و آخرش متوجه نشدم چه نقشی داره و آیا سمبلیک هست یا نه. پایان بندی و پرواز در عین سادگی، عالی و خلاقانه بود.