«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
با همه قهر بود انگارما را مقصر می دانست
حرفی نمی زد اما بانگاهش می فهماند
که دلش از همه ما سیر است
عادت نداشت در خانه بنشیند اما ...
روزی که کرواتش را باز کردیم
نفسش گم شده بود در ازدحام نبودنش
به امید دوباره خوب شدن نشسته ایم
شاید دوباره خوب یاشد
اما نمی دانیم دوباره خوب شدن دل می خواهد
که ما دیگر ...
دیروز ایستگاه متروسرد بود
نمی دانم شاید من سرد بودم شایدهم می خواستم سرد باشم
امروز معنی این کلمات را هم نمی فهمم...
شیرین تمام نامه هایم را برگشت داد
پستچی می گفت خانه نبودن
اما شیرین بیرون نمی رفت
یعنی نمی توانست بیرون برود
شیرین می گفت بهار که از راه بیایید
دلم کوچ می کند
دلم هوای رفتن گرفت
نمی دانم چون شیرین گفت؟
داب اتاقم کدر شده بود
ومن زمزمه خون را در رگهایم می شنیدم
زندگیم در تاریکی می گذشت
این تاریکی طرح وجود را روشن می کزد
در باز شد و او با فانوسش درون وزید
زیبایی را شده ای بود
دیروز برایم نامه ای رسید خیالتان را راحت کنم پستچی نیاورد
اما تمبر داشت پروانه میگویید دیکرنامه هاهم ...
دنیا تماشاخونه است
تماشایی فراوونه
هرچیزی جای خودشه
اما عدالت وارونه ست
برتولت برشت
ba asman digar kare nadaram ey kash mifahmid naboodan yani 2chr rozmargi boodan va in akhr hamey dardhast