«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
حالا که از سینما در اومدم و مدتی ازش گذشته میگم که فیلم بسیار عالی و خوبی بود بجز اینکه...
ریتم کندش برای من واقعن عذاب آور بود. پس به نظرم باید دیدش، اما نه الزامن تو سینما!
من حدود یه ماه پیش این نمایش رو دیدم. از مدتهای مدید قبلش اسم و آوازشو شنیده بودم؛ چندین و چند بار اجرا داشت و هر دفعه هم اجراها تا چند هفته پر میشد و چه سر و صدایی. ولی حقیقتش به شدت تو ذوق خودم و دوستام خورد. من حتی بین کارای خود آقای یعقوبی هم که مقایسه میکردم نمیفهمیدم دلیل این بازخورد چی بوده. داشتم فک میکردم زمستان 68 رو هم خود آقای یعقوبی نوشته بودن؛ اونم اجراها و بازی خوبی داشت؛ اون کجا و این کجا! بازیها و کارگردانی مورد قبول، نکته رو اعصابی وجود نداشت؛ اما نکته مثبت خاصیم ندیدیم...ما ندیدیم! پرداخت سناریو هم که بینهایت کلیشه و... لوووس! ( نه هیچ واژه دیگری! ) من کلن حوصله ام سر رفته بود و معدود حرکات و دیالوگا جذبم میکرد.
خلاصه به شدت اعتمادم رو از دست دادم به بازخوردی که جمعیت میدن به یه نمایش. دارم فک میکنم چه نمایشایی رو از دست دادم به خاطر اینکه شاخصم استقبال از اون نمایش بوده.
در نهایت! اگر نتونستین ببنید! چیزی رو از دست ندادید. احتمالا سال دیگه دوباره اجرا میشه:دی
درباره سالن نمایش و تیم برگزاری هم که...دیگه گفتن نداره!! یکی از بینظمترینها و نابسامانترین ها! نمایش مث که به صورت یه قانون نانوشته نیم ساعت دیر شروع میشه؛ کسی هم به خودش زحمت نمیده این قضیه رو اطلاعرسانی کنه یا حتی عذرخواهی کنه.
من از فیلم راضی بودم!
فیلم ژانری نبود که من بپسندم, ریتمش واسم کند بود؛ اما هیچ ایرادی تو بازی ها و کارگردانی ندیدم؛ بازی ها عالی بودن ؛ گریم؛ لوکیشن ها؛ کیفیت بالای کار باعث شد در نهایت من از وقتی که گذاشتم کاملا راضی باشم.
متاسفانه دو فیلم آخری که رفتم ( هیس و پل چوبی) در تک تک لحظاتشون عذاب کشیدم و بعدش هم افت شدیدی که این دو فیلم و بازیگراش داشتن کلی درگیرم کرده بود و هروفت یادش میفتادم تاسف میخوردم.
وقتی کسی میاد و روی همچین موضوعاتی دست میذاره؛ واقعن انتظار میره ازش که کمی کار شده تر؛ کمی فکر شده تر کار کنه.به نظر من ؛علی رغم اینکه نیت بر کار مثبت و تاثیرگذار بوده اما به خاطر ضعف شدید دیدگاهاشون؛ جهت عکس رو در پیش گرفته بود و نه تنها زنان رو از کلیشه های جاری زندگی و اسارت هاشون مبرا نشون نمیداد بلکه اونا رو کاملا مقید نشون میداد به این کلیشه ها. موضوع خوب بود, جسورانه بود اما اجرا؟ نمایشنامه؟ بازی 2 بازیگر از 4 بازیگر؟ پیام خاص؟ کوچکترین تلاشی واسه ارائه یه نگرش و نقطه نظر جدید؟ هیچ.خبری نبود.( تکرار میکنم؛ یه همچین موضوعی یه همچین تلاشی رو هم الزامن میطلبه؛ تو هرنمایشی ما منتظر این نگرش جدید نیستیم )
زجه ها؛ ناله ها؛ فضاهای تکراری بین این سه روایت رو درک نمیکردم؛ این سه روایت سه تا عنوان جداگونه داشتن؛ چرا پس کاراکترا تکرار میشد؟
بازی خانم رهنما اما عالی بود.
به هرحال من از دیدن این تئاتر مایوس شدم؛ 1 به خاطر کیفیت متوسط کار ( برخلاف نظرات بسیاری که تو تیوال خونده بودم) 2 به خاطر اینکه هنوز هم یه همچین تئاتری از تحلیل شونه خالی میکنه. یا اگه تحلیلی داره به غلط در جهت همون چیزیه که داره باهاش میجنگه.
اگر نمایش قبلی ای که دیدید؛ سنگها در جیبهایش بوده؛ مزه خوش اون زیر دندان خود را خراب نکنید.
میدونم صحبت من اصلا فنی نیس؛ اما آخرین باری که بازی خانم رهنما رو تو تئاتر "خدای کشتار" دیدم واقعن کلافه شدم از شدت سر و صدا. آیا تیپ شخصیت ایشون تو این نمایش هم سرو صدا و خنده های هیستریک داره؟:|
پوسترش رو در سطح شهر دیدم؛ اومدم ببینم کسی نظری داده دربارش یا نه. طراحی پوستر به نظر من که اصلا جالب نیس. مگه اینکه خود تئاترم در حد سریالهای خانوادگی باشه که بهش بیاد.