«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
فقط دشمن ها هستند که همیشه حرف هم را بی کم و کاستی میفهمند.اغلب هم لبخندی چاشنی گفت و گویشان هست.دوستی همیشه با سو تفاهم همراه است،عشق خیلی بیشتر...
(کتاب نیمه غایب/حسن ثناپور)
نایاب شدهای
مثل صدای قمر، تارِ یحیا
مثلِ یک موسیقیِ ناب
(رضا کاظمی)
باران شده ای!
یک لحظه می باری
یک هفته بیمارم.
(حسین غلامی خواه)
دلشوره های امشب من بی دلیل نیست
سر بر کدام خاک؟ کجا گریه می کنی؟
(حسن بیاتانی)
روز وصلش باید از شرم آب گردیدن که ما
در فراقش زندگی کردیم و جانی داشتیم
(بیدل)
بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت
اندوه چیست
(فریدون مشیری)
خط کوفی بی حیا ،خط کوفی بی وفا
نامه ها از پیش در راهند و از پس ،دشنه ها
"رضا احسان پور"
بیماری نادری ست،
این که نگاهت به هر چه بیفتد
دلت برای کسی تنگ شود.
(رضا جمالی)
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد
در دام مانده باشد، صیاد رفته باشد
(حزین لاهیجی)
این که با کسی که بی قرار نیست
صبح و شب
گفتگو کنی که انتظار چیست
خنده دار نیست؟
....
خنده دار نیست؟
این که با کسی که در دلش قرار نیست
صبح و شب
گفتگو کنی که انتظار چیست؟
"حسن بیاتانی"
چشم هایت ذوالفقار بی بدیل حیدر است
لا فتی الا علی، لا سیف الا چشم هات
(علی زارعی)
اگر بنویسم "تو" شعر را به شعر افزوده ام.
_بیژن الهی_
عددها که دست به یکی کنند
جواب هیچ جمعی دو نمیشود
و قرعه هیچ فالی به نام ما نمیخورد
و من میماند و تو...
(وبلاگ به کسی نگو)
عددها که دست به یکی کنند
جواب هیچ جمعی دو نمیشود
و قرعه هیچ فالی به نام ما نمیخورد
و من میماند و تو...
(وبلاگ به کسی نگو)
تو رهروی، تو رهایی، تو جاده دانی چیست
هزار فرسخ سنگین پیاده دانی چیست
تو رنج بُعد طلوع و غروب میفهمی
تو از کویر گذشتی، تو خوب میفهمی
تو زخم خاره و خار ستوه میدانی
تو روح دلشکن سنگ و کوه میدانی
تو را ز غربت دلگیر جادهها خبر است
تو را اگرچه سوار از پیادهها خبر است
من از نهایت ابهام جاده میآیم
هزار فرسخ سنگین پیاده میآیم
(بخشی از متنوی علی معلم دامغانی)
تو رهروی، تو رهایی، تو جاده دانی چیست
هزار فرسخ سنگین پیاده دانی چیست
تو رنج بُعد طلوع و غروب میفهمی
تو از کویر گذشتی، تو خوب میفهمی
تو زخم خاره و خار ستوه میدانی
تو روح دلشکن سنگ و کوه میدانی
تو را ز غربت دلگیر جادهها خبر است
تو را اگرچه سوار از پیادهها خبر است
من از نهایت ابهام جاده میآیم
هزار فرسخ سنگین پیاده میآیم
(بخشی از متنوی علی معلم دامغانی)
آنکه یک لحظه فراموش نگشت از یادم
ظاهر آنست که هرگز نکند یاد مرا
خواجوی کرمانی
زندهٔ جاوید گردد کشته ی شمشیر عشق
(خواجوی کرمانی)