در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مسعود تاروردی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 21:50:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام

بدینوسیله از تمام شما تماشاچیان،هنرمندان، منتقدین و خبرنگاران و دوستان و آشنایان و عزیزانی که در این فزصت یک ماهه به گروه راسپینا و نمایش نوعی داستان عاشقانه مهر و محبت روا داشتید تشکر ویژه دارم.
همواره گفته ام و باز هم میگویم ما برای شما به روی صحنه ایم نه چیز دیگر و احترام همه جانبه به مخاطب هدف اصلی ماست.
در این مدت از شما عزیزان آنقدر عشق گرفته ام که حتی غیر از آن چیزی در خاطرم نیست و این اتفاقیست فراموش نشدنی برای من. دست تکاتک شما سرورانم را به گرمی میفشارم و برایتان بهترین ها را خواهانم.
تقاضا میکنم در آینده هم به ما در این رشد و نمو یاری رسانید و پشتگرمی تلاشهایمان باشید.


سپاس از مرد همیشه استاد حمید سمندریان که هر چه از خود او آموختم و در آینده خواهم آموخت مدیون آموزه های اوست. و سپاس از استاد نازنینم ... دیدن ادامه ›› کیومرث مرادی که این سالها هرچه موفقیت بدست آوردم بیش از همه مدیون او بوده و هست. امیدوارم روزی باعث افتخار ایشان و دیگر اساتیدم باشم.


همچنین از تمامی اعضای گروهمان تشکر ویژه دارم که در هیچ لحظه ای دست از کار و تلاش در اثر تولیدی خودشان بر نداشتند و چه شب و روزهای سختی را در کنار هم سپری کردیم تا این مخلوق متولد شود.
صادقانه بگویم اگر امروز نمایش نوعی داستان عاشقانه به عنوان یک اثر موفق مطرح است صاحبان اثر و حق داران اصلی آن در پشت صحنه فعالیت کرده اند آن هم فقط و فقط از روی عشق و رفاقت و علاقه. از همین به قول معروف تریبون اعلام میکنم به تک تک شما میبالم و در کنارتان بسیار آموختم و تجربه کردم و از صمیم قلب میگویم یکی از بهترین تجربه های زندگی من در کنار شما تجربه کردن بود. سپاس از اعتمادتان به کوچکترین عضو گروه .

2:53 بامداد
جمعه 28 شهریور 1393
آقاى تاروردى،
امکان تمدید یا ادامه اجرا در سالن دیگرى هست ؟
۲۸ شهریور ۱۳۹۳
آقا شما در خاطر ماندی و بس ...
۲۹ شهریور ۱۳۹۳
سلام مرد خوش صدا..
امیدوارم که همیشه و در هر زمینه ای که درش قدم میزارید موفق و خاص باشید..
کار زیبا و گیراتون رو بسیار دوست داشتم و خوشحالم که تونستم تماشاچی این اثر باشم..
با یه آغوش باز پُر از آرزوهای خوب و خوشبختی و عاقبت بخیری برای شما و گروه بسیار خوبتون
خداوند مهربان رو نگهدارتون می خوام.

خوب باشید همیشه.
۲۹ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طبقه حساس:

آغاز:
فیلم با یک آغاز خیلی درست دقیق و فکر شده خودش رو به من تحمیل کرد، با سکانس خانه که شخصیت زن رو فقط در چند پلان بهم معرفی کرد و با پلان نهاییش در این سکانس (کم کردن شعله اجاق گاز و مردن زن) تمام حرفش رو در مورد زن قصه به ما زد, برای فهمیدن این موضوع دوست دارم این پرسش رو از خودمون بپرسیم:
مخاطب چه چیزی از این زن را ( نیاز ) دارد بداند که به او گفته نمیشود؟
تیتراژ آغازین بهم نشون داد که سینمای ایران هم داره سعی میکنه به مخاطب حمله کنه (مثبت) و اون رو جذب خودش کنه، تیتراژ به قدری خوب بود که من باورم نمیشد دارم رو پرده سینمای ایران همچین چیزی میبینم، یک تیتراژ کامپیوتری کاملن کارگردانی شده که دقیقن هم در راستای فیلم و قصه بود, که من اسمش رو میزارم احترام ... دیدن ادامه ›› به مخاطب.
شروع قصه با سکانس اول قبرستان که که با فیلمنامه و بازی و دیالوگ های درستی که در کنار هم قرار گرفته اند ما رو با شخصیت کمالی آشنا میکند.

قصه:

قصه فیلمنامه ابدن یک قصه یک خطی نیست بلکه اتفاق یک اتفاق یک خطی است مثل تمام فیلمهای خوب دنیا، که به خوبی بال و پر داده شده و آنقدر بسط پیدا میکند که تمام زوایای این چالش جامعه ما با خودش آنالیز و بیان میشود.
حقیقتش من قصد ندارم فیلم رو تعریف کنم و به همین خاطر به میزان زیادی دستم برای جز به جز کردن بخشهای این فیلم موفق بسته است.
سعی میکنم با اشاره به موضوعاتی توجه شما رو جلب کنم.
فیلم آقای تبریزی سرشار از نماد و اشارست.
شخصیت ها و موقعیت هایی که آنها در آن قرار میگیرند نمونه های امروزی جهان زندگی ما هستند.
شوخی های متعدد جنسی که در فیلم وجود دارد بیانگر ذهن بیمار کمالیست نه برای خنداندن مخاطب. حرفم را بر پایه تحلیل شخصیت میزنم اگر این حرفها به کاراکتر کمالی نمیخورد شرایط به گونه ای دیگر میشد. فیلم میشد یک چیزی شبیه فیلمهای کمدی شبکه خانگی.
پایان فیلم یک پایان درست و دقیق با اشاراتی مستقیم است که فقط کافیس مخاطب به جای انتظار خنده خنده و خنده کمی هم به خودش زحمت اندیشیدن را بدهد.

فیلمنامه و کارگردانی:

فیلمنامه بسیار دوست داشتنی و جذابی داره که شخصیتها به خوبی پرداخت شده اند و در نهایت با کارگردانی و بازی های روان و درست بازیگران باور را در مخاطب شکل میدهند.
تنها چیزی که من میخوام به اون کمی با دید منفی نگاه کنم مساله ریتم روایت قصه است. به نظر من ایراد در تعداد سکانس ها یا کارگردانی نیست, مساله اصلی تدوین این فیلم هستش که به راحتی میتونست نه در ساختار و اساس و روایت فیلم بلکه فقط در همراه نگاه داشتن مخاطب با فیلم تاثیر خودش رو بزاره و هنرمندانه انجام بشه.
در پایان باید بگم فیلمی که از آقای کمال تبریزی دیدم یک فیلم درست, در سطح سینمای کمدی روز دنیا, دارای لایه های درونی در شخصیت پردازی، طراحی صحنه و دیالوگ نویسی میباشد.
درست ترین بازی ها هم به نظر من بازی رضا عطاران و بازی بسیار درست هوتن شکیبا (حسن) بودند که همه چیز داشتند.

به عنوان یک کوچکتر از همه دوستان تقاضا میکنم به بخش پایانی حرف های من دقت کنند.

شما به عنوان مخاطب برای این که یک اثر رو نقد کنید اول باید با اون اثر ارتباط بر قرار کنید، باید بفهمید که پیغام خالق اثر هنری به شما چیه، و بعد در نقدتان بگویید که آیا این هنمند در رسیدن به هدفش موفق است یا خیر.
اگر وارد جهان اون خالق نشوید و از بیرون فقط کلیات رو ببینید قطعن همه چیز به نظرتون احمقانه میاد، دچار کلی گویی میشوید.
کمال تبریزی و پیمان قاسم خانی خیلی بهتر از من میدونن که فیلمنامشون حرفی داره یا نداره، قصه اون یک خطی هست یا نه، شوخی هاشون سخیفه یا نیست، یک سری ادبیات و کلمات رو به صورت طوطی وار تقلید نکنیم. این فیلم سرشار از جزییاته اما شما چطور میخواید از بیرون جزیاتش رو ببینید؟
متاسفانه نقد تعریف خودش رو از دست داده. امروزه هر کس سه کلمه فیلمنامه، بازی ها و حرف رو بلده با چند کلمه خوب بود یا بد بود، فوق العاده و ضعیف و نداشت ترکیب میکنه و شروع میکنه به جمله بندی و اسمش رو میزاره نقد. باز جای شکرش باقیست این واژه آموزنده از سر همه افتاده.
بیاید به این فکر کنیم که چه لزومی داره ما کسی مثل کمال تبریزی رو نقد کنیم؟ آیا نباید کسی هم سواد خودش این کار رو انجام بده؟
چرا فکر میکنید سازنده قبل از شما به چیز های دم دستی که شما اشاره میکنید فکر نکرده؟
آیا شما ابزار فهمیدن بعضی چیز ها رو که یک انسان دارای دانش میخواهد به شما انتقال بدهد را دارید؟

ممنون که خوندید لطفن نظرتون رو به من بگید.
معنى این موافقم- مخالفم چیه دقیقا؟
۰۹ فروردین ۱۳۹۳
فیلم خیلی خوبی بود...تبریزی و عطاران و پیمان یه موهبت الهی واسه این سینما هستن
۱۰ فروردین ۱۳۹۳
موافقم. من واقعن با فیلم مشکلی نداشتم. خیلی هم خوشم اومده بود. جنس کمدی ای که تبریزی توی کاراش داره ارائه می ده هیچ سینماگری رو نمی شناسم ارائه بده. فیلم به فیلم هم داره کیفیت کاراش می ره بالاتر
۱۰ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
طبقه حساس:

آغاز:
فیلم با یک آغاز خیلی درست دقیق و فکر شده خودش رو به من تحمیل کرد، با سکانس خانه که شخصیت زن رو فقط در چند پلان بهم معرفی کرد و با پلان نهاییش در این سکانس (کم کردن شعله اجاق گاز و مردن زن) تمام حرفش رو در مورد زن قصه به ما زد, برای فهمیدن این موضوع دوست دارم این پرسش رو از خودمون بپرسیم:
مخاطب چه چیزی از این زن را ( نیاز ) دارد بداند که به او گفته نمیشود؟
تیتراژ آغازین بهم نشون داد که سینمای ایران هم داره سعی میکنه به مخاطب حمله کنه (مثبت) و اون رو جذب خودش کنه، تیتراژ به قدری خوب بود که من باورم نمیشد دارم رو پرده سینمای ایران همچین چیزی میبینم، یک تیتراژ کامپیوتری کاملن کارگردانی شده که دقیقن هم در راستای فیلم و قصه بود, که من اسمش رو میزارم احترام ... دیدن ادامه ›› به مخاطب.
شروع قصه با سکانس اول قبرستان که که با فیلمنامه و بازی و دیالوگ های درستی که در کنار هم قرار گرفته اند ما رو با شخصیت کمالی آشنا میکند.

قصه:

قصه فیلمنامه ابدن یک قصه یک خطی نیست بلکه اتفاق یک اتفاق یک خطی است مثل تمام فیلمهای خوب دنیا، که به خوبی بال و پر داده شده و آنقدر بسط پیدا میکند که تمام زوایای این چالش جامعه ما با خودش آنالیز و بیان میشود.
حقیقتش من قصد ندارم فیلم رو تعریف کنم و به همین خاطر به میزان زیادی دستم برای جز به جز کردن بخشهای این فیلم موفق بسته است.
سعی میکنم با اشاره به موضوعاتی توجه شما رو جلب کنم.
فیلم آقای تبریزی سرشار از نماد و اشارست.
شخصیت ها و موقعیت هایی که آنها در آن قرار میگیرند نمونه های امروزی جهان زندگی ما هستند.
شوخی های متعدد جنسی که در فیلم وجود دارد بیانگر ذهن بیمار کمالیست نه برای خنداندن مخاطب. حرفم را بر پایه تحلیل شخصیت میزنم اگر این حرفها به کاراکتر کمالی نمیخورد شرایط به گونه ای دیگر میشد. فیلم میشد یک چیزی شبیه فیلمهای کمدی شبکه خانگی.
پایان فیلم یک پایان درست و دقیق با اشاراتی مستقیم است که فقط کافیس مخاطب به جای انتظار خنده خنده و خنده کمی هم به خودش زحمت اندیشیدن را بدهد.

فیلمنامه و کارگردانی:

فیلمنامه بسیار دوست داشتنی و جذابی داره که شخصیتها به خوبی پرداخت شده اند و در نهایت با کارگردانی و بازی های روان و درست بازیگران باور را در مخاطب شکل میدهند.
تنها چیزی که من میخوام به اون کمی با دید منفی نگاه کنم مساله ریتم روایت قصه است. به نظر من ایراد در تعداد سکانس ها یا کارگردانی نیست, مساله اصلی تدوین این فیلم هستش که به راحتی میتونست نه در ساختار و اساس و روایت فیلم بلکه فقط در همراه نگاه داشتن مخاطب با فیلم تاثیر خودش رو بزاره و هنرمندانه انجام بشه.
در پایان باید بگم فیلمی که از آقای کمال تبریزی دیدم یک فیلم درست, در سطح سینمای کمدی روز دنیا, دارای لایه های درونی در شخصیت پردازی، طراحی صحنه و دیالوگ نویسی میباشد.
درست ترین بازی ها هم به نظر من بازی رضا عطاران و بازی بسیار درست هوتن شکیبا (حسن) بودند که همه چیز داشتند.

به عنوان یک کوچکتر از همه دوستان تقاضا میکنم به بخش پایانی حرف های من دقت کنند.

شما به عنوان مخاطب برای این که یک اثر رو نقد کنید اول باید با اون اثر ارتباط بر قرار کنید، باید بفهمید که پیغام خالق اثر هنری به شما چیه، و بعد در نقدتان بگویید که آیا این هنمند در رسیدن به هدفش موفق است یا خیر.
اگر وارد جهان اون خالق نشوید و از بیرون فقط کلیات رو ببینید قطعن همه چیز به نظرتون احمقانه میاد، دچار کلی گویی میشوید.
کمال تبریزی و پیمان قاسم خانی خیلی بهتر از من میدونن که فیلمنامشون حرفی داره یا نداره، قصه اون یک خطی هست یا نه، شوخی هاشون سخیفه یا نیست، یک سری ادبیات و کلمات رو به صورت طوطی وار تقلید نکنیم. این فیلم سرشار از جزییاته اما شما چطور میخواید از بیرون جزیاتش رو ببینید؟
متاسفانه نقد تعریف خودش رو از دست داده. امروزه هر کس سه کلمه فیلمنامه، بازی ها و حرف رو بلده با چند کلمه خوب بود یا بد بود، فوق العاده و ضعیف و نداشت ترکیب میکنه و شروع میکنه به جمله بندی و اسمش رو میزاره نقد. باز جای شکرش باقیست این واژه آموزنده از سر همه افتاده.
بیاید به این فکر کنیم که چه لزومی داره ما کسی مثل کمال تبریزی رو نقد کنیم؟ آیا نباید کسی هم سواد خودش این کار رو انجام بده؟
چرا فکر میکنید سازنده قبل از شما به چیز های دم دستی که شما اشاره میکنید فکر نکرده؟
آیا شما ابزار فهمیدن بعضی چیز ها رو که یک انسان دارای دانش میخواهد به شما انتقال بدهد را دارید؟

ممنون که خوندید لطفن نظرتون رو به من بگید.
خیلی ام خوب بود. حرفاتونو قبول دارم.
۰۹ فروردین ۱۳۹۳
خیلی اهل تعریف نیستم ولی در مورد بحثی که مطرح کردید لازم به ذکر است که بند از شماره 350 مجله فیلم مخاطب ثابت این نشریه وزین و گرانقدر هستم و هرگز با مفاهیم تعریف نشده ای مانند فراتر از سینمای ایران بر نخورده ام...البته این امکان محتمل است که شاید مجله فیلم های عزیز کتابخانه من سانسور شده اند:)))...کسی چه می داند...شاید هم این مجله بیشتر و فراتر از کامنت ها و نظرات من و شما علمی و منطقی است...
۱۶ فروردین ۱۳۹۳
قطعا بعضی از قسمتهای مجله رو هنوز مطالعه نکردین...ضمنا "فراتر از سطح سینمای ایران" پیچیدگی خاصی نداره که ازش بعنوان مفهوم یاد کنید، میتونه یک شاخص مقایسه ای باشه...اولین بار که من در نقدها دیدمش مربوط به صحنه های جنگی و جلوه های ویژه فیلم دوئل درویش بود(که احتمال خیلی زیاد قبل از اون هم بکار رفته که من ندیدم یا بخاطر ندارم.. اما در مورد "چند لایه" یا "لایه های زیرین" انقد پرکاربرد هست که کمتر شماره ای از فیلم و گزارش فیلم و... هست که در نقد فیلمهای ارزشمند سینمای دنیا و یا ایران ازش استفاده نشده باشه
۱۷ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به بهانه تماشای نمایش در شوره زار:

نمیدونم باید چی بگم...
تا دو ساعت بعد از اجرا همچنان ذهنم درگیر بود...
درگیر دیالوگاش...
درگیر میزانسن ها...
درگیر المانها...
درگیر قصه...
درگیر زیبایی و ضرافت در بیان این همه حرف...
درگیر این که من چطور تاتر کار میکنم و بازی...
درگیر این که حسین کیانی کجاست ... دیدن ادامه ›› و من کجام...
درگیر میلیونها ادعایی که این اجرا میتونه در فضای تاتری ما داشته باشه و نداره...
احساس عذاب وجدان دارم نسبت به این که وقتی حسین کیانی با این همه دانایی یک همچین متن شاهکاری مینویسه و کارگردانی میکنه و من هم مدعی این هستم که با اینهمه جهلم باید بتونم...
بی نظیر بود واقعا بی نظیر بود...
متن به حدی زیبا و درست نوشته شده که حتی فقط شنیدنش وجود من رو تکون میداد گاهی...
به همتون خسته نباشید میگم ای رها شدگان در شوره زار...
به حسین کیانی استاد بزرگم میبالم...
به شاگردیش میبالم...

نمایش در شوره زار رو از دست ندید که برای من کلاس نمایشنامه نویسی و کارگردانی بود و بازی بعضی بازیگرها در برخورد با نقششون برام سورپرایز بود. هرچند که در کل بازی ها از نظر من واقعا در حد و حدود متن عالی نبود.
شخصیت پردازی بی نظیر بود و این که هر شخصیت بیانگر یک بعد از جامعه کنونی ماست و کاملا حس همزاد پنداری ما بر انگیخته میشه.
انتخاب موسیقی عالی بود ریتم کار خیلی خوب بود فقط شاید در یک چهارم پایانی کار، کمی ریتم آرامتر شد که تصور میکنم عمدی بوده.
طراحی صحنه خیلی خوب بود و به نظرم یک دکور آموزشی در راستای طراحی صحنه مینیمالیستی میباشد.
نکته مثبت بعدی انتخاب و بازی مجید صالحی بود که یک انتخاب درست توسط کارگردان با بازی همیشگی مجید صالحی ترکیب بسیار مناسبی رو برای شخصیت نمایشنامه به وجود آورده که صالحی هم خوب از پس شخصیت بر آمده.

در آخر: این کار رو ببینید...

مسعود تاروردی
چهارشنبه / 20 آذر / 1392
حالا بزارید من بگم جناب تاروردی
منم هیچوقت آخرین شب اجرای چشم اندازی از پل رو فراموش نمی کنم
حال عجیب غریبی بود
ممنون
دوباره دوست دارم رو صحنه ببینمتون
۲۰ آذر ۱۳۹۲
خیلی لطف دارید
دعا کنید تلاشهامون هر چه سریعتر به ثمر بشینه تا بازم مهمون نگاه های پر انرژیتون باشیم
۲۰ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید