در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال سایدا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:47:59
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
صبح را زودتر از گنجشکها آغاز میکنم
من پر از سلام های تازه ام
هر صبح برمی خیزم تا دروازه های آسمان را به روی پنجره های بسته زندگی بگشایم
هنوز امید در صبح های زمین قدم میزند ...
هنوز بوی خوشبختی را می شود از گلوی گلدان ها بویید
سلام مهربانم چشمها را باز کن و با لبخندی بر لب و دلی مالامال از امید و آرزو به امروز از سر مهر سلام بده و خدا را به خاطر دیدن دوباره اش شکر کن.
آدمک خسته شدی از چه پریشان حالی؟
پاسی از شب که گذشته است چرا بیداری ؟
آن دو چشم پر غم را به کجا دوخته ای ؟
دلت از غصه سیاه است چرا سوخته ای ؟
تو که تصویر گر قصه ی فردا بودی ،
تو که آبی تر از آن آبی دریا بودی ،
آدمک رنگ خودت را به کجا باخته ای ؟
کاخ امید خودت را تو کجا ساخته ای ؟
آخرین بار که بر مزرعه من باریدم،
روی دستان تو من شاپرکی را دیدم ،
تو چرا خشک شدی، او چرا تنها رفت ... دیدن ادامه ›› ؟
من که یک سال نبودم چه کسی از ما رفت ؟
این سکوتت که مرا کشت صدایی تر کن ،
این منم آبی باران تو مرا باور کن ،
باور از خویش ندارم که چنین می بارم ،
بگذر از این تن فرسوده کز آن بیزارم ،
نه دگر بارش تو قلب مرا سودی هست ،
نه برای تب من فرصت بهبودی هست ،
آنکه پروانه شدن را ز من آموخته بود،
دلش انگار به حال دل من سوخته بود،
شاپرک رفت،دلی مرد،عزا بر پا شد ،
رفت و انگار دلم مثل خدا تنها شد ،
آری این بود تمام من و این بیداری ،
جان باران چه شده از چه پریشان حالی ؟
برو که آدمکی منتظر باران است ،
او که با شاپرک قصه ی ما خندان است،
من و این مزرعه هم باز خدایی داریم ......................

آدمکی منتظر باران است..

ممنونم سایدا بانوی عزیز و همیشه همراه.
۰۳ شهریور ۱۳۹۳
بسیار عالی سایدا جان در ضمن ممنونم از بذل توجهی که نمودید به نوشته های حقیر.درود برشما
۳۰ شهریور ۱۳۹۳
سلام شبت زییا ... فایل صوتیش داری ؟؟ من داشتم پاک شده حالا نمیدونم از کجا دانلودش کنم
۰۱ آذر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من از روز ازل پروانه بودم
همه سرمست این پیمانه بودم
غم عشق اتشی در جانم افروخت
اگرنه من کجا دیوانه بودم
از روز ازل..

درود.
۲۲ مرداد ۱۳۹۳
سلام برای شروع خوبه فقط کافی است به زبان امروز شعر بگین همین
۲۹ مرداد ۱۳۹۳
بسیار عالی وزیبا با زبانی فخیم واستوار
۳۰ شهریور ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ما را هیچ جاده ای به اینجا نرساند
ما
فقط از قطاری پیاده شدیم
با چمدانی پر از هیچ
و آدرسی به نمیدانم
اینجا تمام مسافران همینند
چاره ای نیست
ما فقط میتوانیم چند روز عاشق شویم
تا سرمان گرم شود
وگرنه فردا
مثل ایستگاههای متروک خواهیم بود
و کسی برایمان دست تکان نخواهد داد
دنیا ، کلاه بزرگی است
که زندگی

بر سرمان گذاشته است
دنیا کلاه بزرگی است که
زندگی
بر سرمان گذاشته است..


درود بر بانو سایدا..
۰۵ مرداد ۱۳۹۳
زندگی جونم :*
دلمون تنگ شده بود برات
۰۶ مرداد ۱۳۹۳
مینا جونممممممم!!!
منم خیلی دلم برات تنگ شده دختر :****
۰۶ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سنگ :
قلبی ست فراری از عشق
قلب :
سنگی ست لطیف آمده از همجواری با عشق
مجتبی کاشانی
عشق را میشود چشید هنوز
ناز را میشود خرید ،هنوز
ته دل مختصر پس اندازیست
غمزه را میشود خرید ،هنوز
مطمئنم اگر سلام کنی
پاسخی میشود شنید ،هنوز
تو کلامی از جنس عشق بیار
میشوم سبز همچو بید ،هنوز
با نگاهی به گل ،پرنده به خویش
به خدا میشود رسید ،هنوز
از مجتبی کاشانی
بسیار زیبا ... مرسی از شما
۱۷ تیر ۱۳۹۳
بله درسته :) خواهش میکنم
۱۷ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عشقبازی به همین آسانی ست....
که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار همواره ی باران با دشت
برف بر قله ی کوه
رود با ریشه بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمه ای با آهو
برکه ای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانی ست.....
مجتبی کاشانی
این شعرومن خیلی دوست دارم
...........
متشکرم از خانم سایدا از اشتراک خوبشون
۲۲ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عشق را وارد کلام کنیم
تا به هر عابری سلام کنیم
و به هر چهره ای تبسم داشت
ما به آن چهره احترام کنیم
هر کجا اهل مهر پیدا شد
ما در اطرافش ازدحام کنیم
چشم ما چون به سرو سبز افتاد
بهر تعظیم او قیام کنیم
گل و زنبور دست به دست دهند
تا که شهد جهان به کام کنیم
خم و انگور دست به دست دهند
تا که ما باده ای به جام ... دیدن ادامه ›› کنیم
این عجایب مدام در کارند
تا که ما شادی مدام کنیم
شهره زنبور گشته است به نیش
ما از او رفع اتهام کنیم
علفی هرزه نیست در عالم
ما ندانیم و هرزه نام کنیم
زندگی در سلام و پاسخ اوست
عمر را صرف این پیام کنیم
سالکا این مجال اندک را
نکند صرف انتقام کنیم
در عمل باید عشق ورزیدن
گفتگو را بیا تمام کنیم
عابری شاید عاشقی باشد
پس به هر عابری سلام کنیم
شعر از : آقای مجتبی کاشانی
به تبسم به تکلم به دلارایی تو
به خموشی به تماشا به شکیبایی تو
به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت
به قدم های تو در برکه غمگین سکوت
شبهی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی افکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده چنان ساده که از سادگیش
می توان یک شبه پی برد به دلدادگیش
اثر کدام دیگران ؟ :)
۱۱ تیر ۱۳۹۳
مرسی سایدای عزیز و آقای محمد مهدی برای متن کامل
۱۲ تیر ۱۳۹۳
چقدر این زیبا بود سایدا جان :)
ممنون
۰۶ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تقدیم به دوست تازه ای که دیروز به زندگیم نور پاشید :
بگذار هر روز رویایی باشد در دست
بگذار هر روز عشقی باشد در دل
بگذار هر روز دلیلی باشد برای زندگی
میزی برای کار ، کاری برای تخت ، تختی برای خواب
خوابی برای جان ، جانی برای مرگ ، مرگی برای یاد
یادی برای سنگ ....
این بود زندگی
زنده یاد حسین پناهی
به بهشت نمیروم
اگر
مادرم آنجا نباشد..


"حسین پناهی" شاعرانه ترین شاعر..
۰۹ تیر ۱۳۹۳
شب در چشمان من است به سیاهی چشمهایم نگاه کن

روز در چشمان من است به سفیدی چشمهایم نگاه کن

پلکهایم را اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت



حسین پناهی
۰۹ تیر ۱۳۹۳
عاشق این جمله حسین عزیز هستم :
" اگر کسی اندازه تو نیست
تو دست به اندازه خودت نزن "
۱۰ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من نمک پرورده ی زخم های از آشنا خورده
آنقدر با خرابی این گریه ساخته ام
که هر کنج این خانه
از دست دیده ام ، دریاست
سایدا جان می تونم معنی اسمت رو بپرسم؟
تلفظش انگار رو به بالای اسم منه :-)
۰۹ تیر ۱۳۹۳
کاش اینقدر .. نبودی!!
کاش..

لعنت به این کاش..

تو با من اینگونه نباش
دنیا را نمیگویم..
بگذار هرگونه می خواهد باشد
برایم فرقی ندارد دیگر!!
تو با من اینگونه نباش..
اینگونه نارفیق!
۰۹ تیر ۱۳۹۳
مجتبی جان دل نوشته های تو زیباست به زیبایی بیکران خواهش میکنم دوست خوبم
۱۰ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کوچک که بودم تمام دنیا در دستهای پدرم بود.......
این جمله هایی که مینویسید بهتر هست نام صاحب اثر رو هم بنویسید
این جور جمله ها رو بیشتر در صفحه یادگاری مینویسن
۰۹ تیر ۱۳۹۳
کوچک که بودم
پدرم برایم بلندترین انسان بود.گاهی خودم را به خواب می زدم تا مرا بغل کند.گاهی گریه می کردم تا نوازشم کند. گاهی هم مرا روی شانه هایش میگذاشت. آنوقت دیگر کنار خدا بودم و هیچ کس را ... حساب نمی کردم.
کوچک که بودم.
پدرم نبود. جبهه بود و من همیشه با خیالش زندگی می کردم.در خیالم در آغوشش می خوابیدم.نوازشم می کرد و بر شانه هایش می نشستم.
چقدر رویاهای بچگی خوب است. دلم تازه شد.اشک اما...
کوچک که بودم
۱۰ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گنجشکانی که رد تورا دیروز
درخت به درخت
و خیابان به خیابان
دنبال کرده اند
خدا می داند چه دیده اند
که جیکشان دیگر در نمی آید
خیلی قشنگ بود..
متشکرم.
۰۹ تیر ۱۳۹۳
ممنونم از دوستان خوبم
۰۹ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ساده می گویم : خـدایــا دوسـتـت دارم

به تو من خیره می گردم ؛
به این جنگل
به این برکه
به خط نور
به این دریا
به رقص آب
به این افسون بی همتا
چه باید گفت؟
کمک کن واژه ها را بر زبان آرم ؛
بگویم لحظه ای از تو
از این زیبائی روشن ،
از این مهتاب ... دیدن ادامه ››
بریزم با نسیم و گم شوم در شب ؛
بخندم با تو لختی در کنار آب
زبانم گنگ و ذهنم کور ،
تنم خسته ، دلم رنجور
تمام واژه ها قامت خمیده ،
ناتوان
بی نور
پر از پیچیده گیست این ذهن ناهموار ؛
سکوت واژه ها درهم تنیده ،
مثل یک آوار
من از پیچیده گی ها سخت بیزارم ؛
تو با من ساده می گویی و من هم ساده می گویم
" خـدایــا دوسـتـت دارم "

دیشب دوباره با خدا خیابونهای تاریک رو قدم می زدیم
هیچیی نمیگفت
هیچی نمی گفتیم..
اخم کرده بود در نهایت مهربونی و روشنی
اخم کرده بودم و بغض داشت خفم می کرد..
کنار هم راه میرفتیم بدون حتی کلمه ایی..

دلم گرفته بود..
دلم گرفته
خدا هم دلش گرفته..
۰۸ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این روزها شبیه دایره ای شده ام هیچ گوشه دنجی برای آرامشم پیدا نمیشود !!!
دایره آرامش ندارد، حتی بر مرکزش
۰۸ تیر ۱۳۹۳
چه کند کز پی دوران نرود چون پرگار
هر که در دایره گردش ایام افتاد

زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
کانکه شد کشته ی او نیک سرانجام افتاد...

حافظ عزیز
۰۸ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یاد من باشد فردا دم صبح
جور دیگر باشم
بد نگویم به هوا، آب ، زمین
مهربان باشم، با مردم شهر
و فراموش کنم، هر چه گذشت
خانه ی دل، بتکانم ازغم
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
یاد من باشد فردا دم صبح
به نسیم ... دیدن ادامه ›› از سر صدق، سلامی بدهم
و به انگشت نخی خواهم بست
تا فراموش، نگردد فردا
زندگی شیرین است، زندگی باید کرد
گرچه دیر است ولی
کاسه ای آب به پشت سر لبخند بریزم ،شاید
به سلامت ز سفر برگردد
بذر امید بکارم، در دل
لحظه را در یابم
من به بازار محبت بروم فردا صبح
مهربانی خودم، عرضه کنم
یک بغل عشق از آنجا بخرم
یاد من باشد فردا حتما
به سلامی، دل همسایه ی خود شاد کنم
بگذرم از سر تقصیر رفیق ، بنشینم دم در
چشم بر کوچه بدوزم با شوق
تا که شاید برسد همسفری ، ببرد این دل مارا با خود
و بدانم دیگر قهر هم چیز بدیست
یاد من باشد فردا حتما
باور این را بکنم، که دگر فرصت نیست
و بدانم که اگر دیر کنم ،مهلتی نیست مرا
و بدانم که شبی خواهم رفت
و شبی هست، که نیست، پس از آن فردایی
یاد من باشد
باز اگر فردا، غفلت کردم
آخرین لحظه ی از فردا شب ،
من به خود باز بگویم
این را
مهربان باشم با مردم شهر
و فراموش کنم هر چه گذشت……ـ

فریدون مشیری
و شبی هست که نیست پس از آن فردایی..

آفرین به انتخاب زیباتون.
۰۷ تیر ۱۳۹۳
و به دستمالی از جنس گذشت ،
بزدایم دیگر،تار کدورت، از دل
مشت را باز کنم، تا که دستی گردد
و به لبخندی خوش
دست در دست زمان بگذارم
۰۸ تیر ۱۳۹۳
و فراموش کنم هر چه گذشت……ـ
۰۸ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
صندلی ات را کنار صندلی ام بگذار ، همنشینی با تو یعنی تعطیلی رسمی تمام دردها
چقدر زیبا بود...واقعا عالی
۰۲ تیر ۱۳۹۳
ممنونم از تو رضا جان و از همه دوستان خوبم
۰۲ تیر ۱۳۹۳
اثر کیست سایدای عزیز؟
۰۲ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
غفلت کردم.... لحظه ای دلم جایی گیر کرد تمام زندگی ام نخ کش شد!!
چقدددددددددددر زیبا...من اینونشنیده بودم...مرسی
۰۱ تیر ۱۳۹۳
وای که چقدر زیباست
سپاس بیکران







" در خلوت روشن با تو گریسته ام

برای خاطر زندگان،

و در گورستان تاریک با تو خوانده ام

زیباترین سرودها را

زیرا که مردگان این سال

عاشق ترین زندگان بوده اند."

۰۱ تیر ۱۳۹۳
ممنونم از لطف همه عزیزان
۰۲ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید