در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ق | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:47:13
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خرق یک عادت گاهی آدم را از سرگشتگی میرساند درست به مرکز واقعیت و این یعنی معجزه، معجزه یعنی امری خارق العاده. معجزه یعنی قلم بیضایی...
بلیط فروشی این نمایش از کی شروع خواهد شد؟ عجب مکافاتیه.... همیاری جان تا به جنایت ختم نشده یه خبر بدید لطفا!!
مهدی حسین مردی، نیما رضائی و لیلى شجاعى این را خواندند
sahar amini و ذوق زده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
انتخاب! چالشی در وجود آدمی که رسوائی در آن او را از بهشت به آلودگی زمین دچار کرد و عیب هایش را نمایان. اما انتخاب های درست در مواقع حساس و در جهت هدف عالی، میتواند انسان را پرواز دهد به همان جایگاه قبلی... درست مثل بالنی که کیسه های پر از تکه های سنگین سرب را یکی یکی از خود باز میکند تا دوباره اوج بگیرد. معمولا در موقعیت های حساس، انتخاب راه درست مسیر دشوار تری را جلوی پای انسان میگذارد و اگر اینطور نبود آن موقعیت خاص اصولا حساسیتی پیدا نمیکرد. نمایش تکه های سنگین سرب به بیان بخشی از انتخاب های بحث برانگیز مصطفی چمران در سالهای پایانی عمرش می پردازد و در پایان تماشاچی را با یک عبارت کوتاه تنها میگذارد: "وظیفه در قبال هدف یا معشوق عالی". نمایشنامه به فضای مقدسی پا گذاشته اما احساس من اینست که شخصیت چمران را از نقد مبری ندانسته است، مخصوصا در مورد تصمیماتی که درقبال خانواده اش میگیرد. ولی باید پذیرفت که ذکر اوصافی از زندگی این مرد که در نمایشنامه بیان شده، با فرض صحت و سلامت نیت در مورد تصمیماتش، ناخودآگاه به نوعی تقدیس شخصیت خواهد انجامید که به کلی متفاوت است با ظاهرسازی و ریا. ولی کاش این تصمیمات بیشتر به چالش کشیده میشد یا از منظری دیگر (غیر از غاده، همسر دوم دکتر چمران) هم به آن نگاه میشد.

به نظرم بزرگترین انتخاب چمران در زندگی اش، و تنها انتخابی که در نمایش هم آن را میبینیم و هم از آن می شنویم، انتخاب لباسش بود! لباسی که آنطور که تجربه ثابت کرده، اولین شیوه تربیتی ای که در مواجهه با قلم به ذهن صاحبش می رسد این است که آن را بگذارد لای انگشتان طرف مقابلش و بی هیچ گفت و گویی فقط فشار دهد. اما چمران نمایش تکه های سرب، شیوه های دیگری برای استفاده از قلم بلد بود. او احساسش را نقاشی میکرد و بسیار دلنشین از عشق مینوشت. منطق ریاضی را میفهمید و ترکیب مواد شیمیایی را مهندسی میکرد. از غاده، دختر لبنانی میخواست تا بنویسد و اندیشه اش را پرورش دهد. برایش از انسانیت و روابط درست انسانی ... دیدن ادامه ›› میگفت و همین کمال گرایی انسانی چمران باعث عشق غاده به او میشود. در یک کلام نمایش برای ما مصطفی چمران را عاشقی بسیار متعهد و فیلسوف، که موظف به تن کردن لباس نظامی شده معرفی میکند. (یک کلام!!!)

شاید (البته شاید) همین انتخاب پوشش از سوی چمران و متعاقبا از سوی کارگردان اثر، باعث میشود که بعضی درست در لحظه مواجهه با چمران و یا پیام دهکردی در نقش چمران، تصمیم به ترک سالن میگیرند و یا در دقیقه 5، از آن به عنوان مزخرف ترین نمایش عمرشان یاد میکنند. بنظرم بهتر است در هر حالتی هر حرفی را تا آخر بخوبی گوش بدهیم. اگر ارزش تفکر دارد به آن فکر کنیم و درباره آن مطالعه کنیم... سپس در موردش قضاوت کنیم. فکر میکنم مصطفی چمران و نمایش تکه های سنگین سرب ارزشش را دارند.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اگه ایده شکوفا سازی سالنهای نوپا باعث انتخاب همچین رقمی برای اینکار شده یه سوال برام پیش میاد: اینکه خود دوستان برگزار کننده و گروه اجرایی چه اقداماتی در این جهت انجام میدن؟ چون اینطور که بنظر میرسه همه قدم ها و هزینه ها رو دارن هنردوستا و تماشاچیا از جیبشون برمیدارن و پرداخت میکنن!!!
همیاری گفتند تازه پایینتر از رقم تعیین شده است.
ای بابا...
چقدر دارم از این یکی علاقه هم دور میشوم...
احساس میکنم حسی که نسبت به بوگاتی دارم ، درونم داره زنده میشه.
کجای دنیا حمایت را تا این حد از سبدعلایق یک شهروند به شرط دیدن آثار جمع میکنند.
۰۵ مرداد ۱۳۹۴
چی بگم جناب شکیبا! والا فکر نمیکنم با این روند متشنج انتخاب قیمت دیگه در آینده سبدی بمونه برای علایق.
۰۵ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سهراب (siavas)
درباره نمایش اسم i
نوآوری همیشه در تئاتر مورد استقباله مخاطبه. مخصوصا نوآوری این نمایش که برای اولین بار در کشورمون اتفاق میفته: اینکه یه تئاتر امروز شروع بشه و فردا تموم بشه!!!!
با چمدانی امدم، پر از نور دانایی،... عاشقت شدم ... ولی رفتی ... و من به نظاره نشستم رفتنت را که انگار نور روشنگری میریخت از چمدان تو نیز. بیقرار بودم، بیقرار ترم کردی. کاش میگفتی کجا می روی یا خبری از خودت میدادی ... ولی رفتی که رفتی. نغمه کمانچه و تار انگار الوده به زهر هجرت شده و از راه حس شنوایی مسمومم میکند. این چه حس غریبی بود؟ کجای رفتار کمال گرایانه ما نقصانی به این درشتی بود که عشقمان آوار شد روی سرمان؟ و عجوز بدخواه سر آخر چکاند تیر خلاص را از تفنگِ نادان. نه ! تقصیر تفنگ نبود. تفنگ در دست دانا اول صبوری میکند و بعد رشادت ولی در دست نادان ماشه اش لق است و نامرد. نادانِ تفنگ به دست، عاشق چپاول است و غلامِ حلقه به گوش شیطان. یا باید تسلیم هوسش شوی یا ...
سهراب عزیز درود بر شما
لذت بردم از توصیفتان.
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
خواهش می کنم و با سپاس از شما
۲۰ خرداد ۱۳۹۴
هرچقدر انتظارم رو بالا می‌بردم،‌ باز جا داشت، نمایش عالی بود
بسیار بسیار لذت بردم
:)
۲۱ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سهراب (siavas)
درباره نمایش تونل i
تیوال جان یه خبر میدادی برای باز شدن خرید بد نبودا !
اون ردیف هایی که غیر قابل فروشن تکلیفشون چی میشه؟؟؟
امیر همتی این را خواند
شکیبا، saman، سهیل، الهام و امین عظیمی این را دوست دارند
تو سایت تیک8 فروخته میشه
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
مرسی از راهنماییتون
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
ممنون خانم صفایی
۱۰ خرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تربیت شویم قبل از اینکه اسب تصمیم به تربیتمان بگیرد (آتلان)

علیرغم یک عمر زندگی در شهر من هیچوقت رابطه خوبی با مسیر پیشرفت زندگی بشر نداشته ام. همیشه فکر میکنم تکنولوژی، برخی شیوه های نوین کسب درآمد و ... ، ذات انسان را در تقابل با خوی بکر و واقعی خود به عنوان جزیی از طبیعت قرار میدهد. من با پیشرفت و بهبود شرایط زندگی مخالف نیستم اما به این اعتقاد دارم که تکنولوژی و طبیعت از لحاظ ریاضی معکوس یکدیگرند و هرچه سراغ زندگی ماشینی برویم یعنی فرار از ذات و طبیعت خودمان. اما همیشه دو خط متقاطع در یک نقطه قطع با هم تعامل دارند. مثلا افکار فانتزی من همیشه این نقطه تعامل را برای تکنولوژی و طبیعت از لحاظ زمانی حدود دهه 40 قرن اخیر میبیند!! جایی که تکنولوژی هنوز جوری پرررنگ نشده بود که طبیعت را کاملا تسخیر کند و طبیعت هم هنوز کارد به استخوانش نرسیده تا ذات وحشی خود را در غالب سیل و خشکسالی و ... نشان دهد. آتلان قصه شورش اسبی که بعنوان نماینده ای از طبیعت در معرض هجوم زندگی با شیوه نوین قرار گرفته است را روایت میکند که بسیار هوشمندانه و جانبدارانه درقالب مستند بیان شده. دهه 40 برای ایلحان، اسب زیبایی که نماد عالی از طبیعت است، درست مقارن است با پنجمین دوره شرکت در کورس اسب سواری. جایی که اسب هنوز بخاطر علی و خانواده دوست داشتنی اش با سد تکنولوژی خط استارت مقابل رویش برای شروع کنار میآید. در میان تشویق شرط بندی هایی که زحمت های خودش و علی را برای پول و منافع بیشتر میخواهند مسابقه را آغاز میکند. کم فروشی بعضی چابک سواران خود فروخته را میبیند و رقابت را دنبال میکند و در آخر باز در بین هلهله قمار بازان به خط پایان میرسد. اما در پایان، نمایش تحسین برانگیز این نماینده زیبای طبیعت و آنهمه زحمت علی چه در پی دارد؟ 200 میلیون برای یک شرط بند در مقابل دو میلیون که باید بین علی، چابک سوار و صاحب اسب تقسیم شود. رفتارهای دور از شرافت صاحبان اسب با علی و یک توبره علوفه برای ایلحان! اینجاست که کارد ... دیدن ادامه ›› به استخوان اسب میرسد دیگر دروازه آهنین خط شروع را برنمیتابد اصلا انگار دوست ندارد مسابقه ای اینچنینی را آغاز کند. اسب به همه چیز اعتراض دارد، حتی به پایمال شدن زحمات علی و اعتراضش را جلوی فنس به همه شرط بندها اعلام میکند. اسب به عنوان نمادی از طبیعت که انسان هم جزوی از اوست به این مسیر زندگی که تبدیل به یک میدان مسابقه شده اعتراض دارد و رام نمیشود وعقب هم نمیکشد حتی با خشونت. حالا اوست که میخواهد انسان را رام کند و به مسیر درست زندگی برگرداند چون عاشق انسان است. اسبی که روزی پشت موتور روسی صاحبش میدوید تا به او برسد حالا صاحب دیگرش را مجبور میکند دنبالش بیاید آن هم با موتور! اما چه میشود کرد چون رام کردن ذات منفعت طلب و خودخواه انسان از دست هیچ کس ساخته نیست جز خودش. اینجاست که انسان با خودش میگوید کاش روزی که پدرش او را به پشت اسب نشاند و به او یاد داد اتلان! کاش مسیر درست را هم بلد بود و نشان میداد تا در بازگشت سرافکنده و پیاده برنگردد...
خیلی خوب بود مرسی. :) بیشتر مشتاق شدم فیلم رو ببینم.
۲۶ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام! مگه قرار نبود این نمایش از 10/1 دوباره اجرا بشه؟؟؟ امروز هفتمه ولی چرا خبری از تمدیدش نیست؟؟؟ اگه کسی خبری داره ممنون میشم به ما هم بگه :)
سین الف و فرناز نوروزی این را خواندند
سارا ثقفی، رویا، عطاء اله پدیدار و نفیسه نوری این را دوست دارند
لطفا هر چه زودتر اطلاع رسانی کنید
۰۷ فروردین ۱۳۹۴
صفحه خرید که نداره فکر می کنم باید تلفنی رزرو کرد
اگه از دوستان کسی اطلاع پیدا کرد حتما خبر بدهد
۱۰ فروردین ۱۳۹۴
هیچکدوم از عوامل گروه تو تیوال نیستن؟؟ کاش یکی جواب بده!
۱۰ فروردین ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــد لطفا!
تـمــــدیــد لطفآ...
۲۳ اسفند ۱۳۹۳
تم.دید تم.دید تم.دید تم.دید....
۲۳ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چرا امکان خرید برداشته شده ؟؟
به علت مشکل پیش آمده عذر میخوام.
به زودی مشکل رفع و امکان خرید محیا خواهد شد.
۱۱ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید