اسب قاتلین از آن دسته نمایش هایی است که در جست و جوی ژانر مانده است. ایراد اصلی را شاید بتوان به نمایشنامه آن وارد دانست و کمتر به کارگردانی کار ایراد گرفت که انصافاً هم در پرداخت میزانسن ها و بهره گیری از نور متحرک و دست به تجربه گرایی جدیدی زده و تا حدود زیادی هم موفق از کار درآمده است؛ کارگردانی ای که بر بستر متنی الکن خوابیده است.
نمایش به کشاکش شورش بردگان و بحران در برقراری روابط ارباب رعیتی می پردازد. اتین دولابوئسی در کتاب معروف خود «گفتار در باب بندگی خودخواسته» از شرایطی سخن می گوید که در آن افراد کم کم به بندگی عادت می کنند، شرایطی که افراد پس از چند نسل بندگی به شرایط قبول و رضا می رسند، آزادی معنای خود را گم می کند، اسارت عادی می شود و بندگی ضرورت. اگر روزی هم شرایطی پیش آید که بتوان اربابان را از تخت به زیر کشید باز هم بنده، خود، ترجیح می دهد که ارباب دیگری را به جای ارباب پیشین بنشاند تا آنکه بخواهد نظام ارباب-رعیتی را از بیخ و بن بر هم زند و ساختی برابرطلبانه، انسانی، و آزادی خواهانه را جایگزین تخته پاره های پوسیده تخت اربابی کند.
مسئله ای که در این نمایش وجود دارد گم شدن خط روایی در خطوط کج و معوجی است که بر لبه ژانر اکسپرسیونیسم حرکت می کند اما درون آن نمیرود و از طرفی موسیقی ای که در پرداخت فضا و در کار به شدت گم شده است. نه خصوصیات اکسپرسیونیسم را دارد نه یک کار نوار است و نه یک کار سوررئال را به رغم برخی کدهای درون دیالوگ ها شاهدیم و متاسفانه باید بگویم که نه حتی با یک کار رئال مواجهیم. از طرفی تصاویر پس از مدتی به اشباع می رسند و اشباع فضا و پرگوییِ تصویری از ضربآهنگ کار می کاهد. نمایش به دنبال روایت خطی نیست اما درون روایت غیرخطی هم نمیتواند درام خود را بسازد. بنابراین ما با ملغمه ای طرفیم که بیش از آنچه که بسازد تخریب میکند. بیش از آنچه که روایت کند، سکوت می کند و به لکنت می افتد، و در ساخت چندروایی اثر، به دلیل آنکه شرح روایت اصلی ناقص از کار درمیآید
... دیدن ادامه ››
نمایش درون یک لوپِ معنایی متورم می افتد که برای مخاطب عام به طور خاص فهم را معضله مند میکند.
در پایان فکر میکنم اگر بازبینی و اصلاحاتی در این نمایش صورت گیرد میتواند کار درخوری در تئاتر این روزهای ما باشد. نمایش ارزش دیدن دارد و بازی ها خوب از کار درآمده.
برای عوامل کار ارزوی موفقیت دارم.