نمایشنامه ای به شدت جذاب

کریستینا : من می گم که وقتی همسایه ت رو جلوی روت می برن، تو باید با هر چیزی که بتونی، با تبر، چاقو، با یه تیکه از وسایل خونه، یه جارو یا با هر چیز دیگه ای، هر چیزی که دم دستت باشه، باهاشون بجنگی. اگه هر همسایه ای این کار رو بکنه و هربار که سربازا می آن، با اونا بجنگه، اون وقت توی شیلی اتفاقی می افته که الان امکانش وجود نداره!

جورج چاق : خب فرض کن که همه ی همسایه ها با هم متحد شدن، ولی همیشه بین ما خائن هایی وجود دارن، همیشه…

خوان : درسته. درسته، پسر عموی لاچوئکا هم خبرچین بود.

کریستینا : دیگه به کی می شه اعتماد کرد؟ به کی؟

بیل : منم نمی دونم.

واقعا تبریک میگم به شما و گروه خوبتون آقای رفیعی. من با نمایش خانواده دوست داشتنی باشما آشنا شدم و بسیار ازش لذت بردم. و این نمایش هم عجیب منو غافلگیر کرد چون باز هم انتظار یک نمایش کمدی داشتم ولی خب کاملا یه کار جدی و البته جذاب بود برام.بازی ها خوب، متن جذاب و داستانی که نمیزاشت ازش جدا شم و البته بازی های خوب. بازیگرهای شما همیشه کارهایی رو انجام میدن که یه وقتهایی آدم نمیتونه سر جاش راحت بشینه. فکر کنم دسته صندلی رو کندم از بس فشارش دادم ?. خیلی خوب بود دوست دارم باز هم ببینمش اما به خاطر قصه نمایش میدونم که مثه دفعه اول نخواهد بود. از الان بیصبرانه منتظر کار بعدی گروهتون هستم.بدرخشید

نمایش افسانه ببر
با بازی کم نظیر استاد زاهد
که خیلی از بازی ، بدن و بیان
عالی شون لذت بردیم
یک ساعت و نیم همراه بودیم باهاتون
بعد از تمام شدن نمایش که همراه دوستانم
بودم - همه ی ما در بهت و حیرت از اینکه انقد
بازی تان در این سن و سال خوب است

یک نمایش خوب و دلچسب رو دیدیم ممنونم از عوامل اینکار که بسیار زحمت کشیدن که ما از اینکار لذت ببریم دمتون گرم و خسته نباشید

این نمایش برام خیلی لذت بخش بود و من کیف کردم در 75 دقیقه ای که در آنجا حضور داشتم . طراحی صحنه ی فوق العاده و بازیهای خوب نیز من را به وجد آورد

واقعا باید به هنر شما هنرمندان غبطه خورد عالی و درجه یک بودین و مخصوصا خوش بحالتون که کارگردانی عالییییی مثل خانوم نصیر پور دارین . کار تون زیبا بود