«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نمایشِ پرزحمت و جذابی بود. برای نگارش نمایشنامه بسیار وسواس به خرج داده شده بود. بازی بازیگران هم بسیار حرفهای بود. سه بازیگر اصلی، از ابتدا تا انتهای نمایش روی صحنه بودند و ذرهای از انرژیشون کم نشد. توانایی بدنی بازیگران هم نقطهی قوت دیگهی اجرا بود. نمایشهای خوبِ زیادی دیدم تا حالا؛ اما، بعد از سالها، این اولین نمایشی بود که حاضرم دوباره برم ببینمش.
تنها نکتهی منفی؛ فروش خارج از ظرفیتِ بلیط بود. این موضوع، در شأن نمایشی که این همه براش زحمت کشیده شده، و در شأن مخاطب نمایش نیست. هر سالنی گنجایش مشخصی داره. این درست و اخلاقی نیست که برای سود بیشتر، صد نفر رو اضافه بر گنجایشِ سالن پذیرش کنید.
دکور، نورپردازی، و بازیها رو بسیار دوست داشتم.
ای کاش از خانهات نرفته بودی ...
یه دیالوگی توو نمایش بود که میگفت: "ما نَه میتونیم با هم زندگی کنیم؛ و نَه میتونیم با هم زندگی نکنیم". تناقض عجیب و البته درستی هست. این دیالوگ، من رو یاد ترانهای انداخت که میگفت: "تو ماهی و من ماهیِ این برکهی کاشی/اندوه بزرگیست؛ چه باشی، چه نباشی".
در مجموع، نمایش قابلقبولی بود. بازی سرکار خانم "برقی" برجسته بود. به نظرم در متن نمایش، بیش از حدِ لازم، از عباراتی مثل "گمشو"، خفهشو"، و عبارات دیگری از این دست، استفاده شده بود؛ که اگر هم حذف شده بودن، آسیبی به متن وارد نمیشد.
برای این گروه بااستعداد و بیادعا، آرزوی درخشیدنِ بیشتر رو در آینده دارم.
این نمایش رو در آخرین شب از اجراش، تماشا کردم. یک نمایشِ کامل بود که همه چیزش بینقص بود و در جای خودش قرار داشت؛ از متن، کارگردانی، و بازی بازیگرها تا طراحی صحنه. یک درام کمنظیر که بعد از دیدنش، به خودت میگی؛ "چه خوب که تماشای این اثر رو از دست ندادم".
ضمن اینکه باید از تهیهکنندهی این نمایش، جناب آقای کاشانیموحد، هم سپاسگزاریِ ویژه کرد که با هزینهی خودش، صحنهی گردانِ تماشاخانهی سنگلج رو بعد از سه دهه، بهخاطر این نمایش، بازسازی کرد. صحنهی گردانِ نمایشِ تماشاخانهی سنگلج، باعث شد جذابیتِ بصری نمایشِ "گاوزن" و ظرفیتِ داستانگویی متن نمایش، بیشتر بشه. مطمٸنن این صحنهی گردان باعث میشه اجراهایی که در آینده در سنگلج به نمایش درمیان هم جذابیت افزونتری برای مخاطب داشته باشن.
سپاس از تیم نمایش "گاوزن" برای احترام به مخاطب.
این نمایش، تمام ویژگیهای مثبتی رو که باعث میشه یک نمایش، دیدنی باشه، در خودش داشت. نمایشنامهی اثر، بسیار حرفهای و منسجم نوشته شده بود. غیرخطیبودنِ متن، نشاندهندهی ذهنِ منسجم و منظم نویسنده بود. کارگردانیِ نمایش هم بسیار حرفهای و سختگیرانه بود. بازی بیشترِ بازیگرها، بهویژه سرکار خانم هاشمی و جناب آقای کیایی، بینقص و شایستهی ستایش هست. بابت آفرینش این نمایش عالی که به مخاطبش احترام میگذاره، به جناب آقای مولانیا که نویسنده و کارگردان اثر هستند، تبریک میگم.
نمایشنامهی بسیار ضعیفی داشت. بار نمایشنامه، عمدتن بر دوش فحاشیهایی بود که هر دو دقیقه یکبار تکرار میشد و سعی داشت بهواسطهی تکرار این فحاشیها، مخاطب رو بخندونه. بازیِ خانم سلطانی هم در حد انتظار نبود و اون چیزی که از بازی دیشبِ ایشون به یاد من مونده، صرفن جیغزدنهای ایشونه! تنها نکتهی مثبت این نمایش رو بازی جناب آقای "رجبیمعمار" میدونم که واقعی، روان، اغراقنشده و باورپذیر بود.
دربارهی محل نمایش هم که سالن چهارسو هست؛ بههیچوجه مناسب نمایش تیاتر نیست. چینش صندلیها بهگونهای هست که تماشاگرِ ردیف جلو، امکان دیدنِ صحنهی نمایش رو از تماشاگر ردیف عقب، سلب میکنه. سالن نمایش تهویهی مناسبی نداره و خنک نیست. تجربهی بدِ دیگهی من هم این بود که با وجود اینکه دو بلیط برای ردیف اول خریداری کرده بودم، وقتی وارد سالن شدم، دیدم دو نفر از کسانی رو که جزو مهمانانِ بهاصطلاح ویژهی نمایش بودن و مدعو بودن، نشوندنشون روی صندلیای که من خریداری کرده بودم و بابتش پول پرداخت کرده بودم. اعتراض من هم جواب نداد و برای همین مجبور شدم در صندلیهای ردیف چهارم که خالی بودن بشینم.
خوشحالم که به تماشای این نمایش رفتم. بازی همهی بازیگرها، بهویژه بازی جناب آقای شهرستانی و سرکار خانم خدایاری، حرفهای و عالی بود. آقای شهرستانی همیشه بهترینِ خودشون رو اراٸه میدن؛ چه در تٸاتر؛ چه در سینما و تلویزیون؛ و چه در نمایشهای رادیویی.