در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال ستاره کرمزاده | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:51:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بازی ها بسیار خوب هستند. به آن اندازه که اصلا از بازیگرهایی با این سن و سال اندک انتظار نمی رود. متن شسته رفته و جمع و جور و بسیار خلاق است. آنقدر که هرگز از ریتم نمی افتد و خسته کننده نمی شود. و پایان بندی به گمان من از بهترین هاست. خسته نباشید و امید تکرار این اجرا.
بزرگوارین ☺️🍏 باعث افتخار درخدمتیم
۰۷ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به برداشت من، موسیقی لطف بزرگیست در حق اجرا. آن را زنده نگه می دارد و از ریتم افتادن های معدود متن را جبران می کند.
و در انتها خسته نباشید به همه عوامل عزیز.
ستاره عزیز سپاس که به گروه موسقی اشاره کردید...من هم‌به عنوان کارگردان به این ویژگی موسقی واقفم و به همین دلیل گروه موسیقی زنده رو در اجرا اضافه کردم...کاملا درست فرمودید به‌خصوص که گروه موسیقی نمایش ما هر کدومشون ویژگی و خلاقیت بالایی دارند که من افتخار داشتم باهاشون همکاری کنم.
۰۳ اردیبهشت
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
برای من، اگر در طول اجرا ساعتم را چک نکرده باشم، احتمالا به این معنی است که اجرا به مذاقم خوش آمده. که درگیر شده ام. که در جستجوی جواب سوالات داستان، یا احساسات حاکم بر فضا، توی خودم بوده ام. بازی ها به چشم من خوبند. هیچکس هیچوقت بیکار نیست. یا دیالوگ میگوید یا به دیالوگ دیگری واکنش نشان می دهد یا رفتاری در جهت ایجاد شناخت بیشتر از شخصیتش دارد. متن خودش به چالش های خودش میپردازد. برای مخاطب سوال ایجاد می کند که کسی چرا علت جدایی را جویا نمی شود؟ و دقیقا همان وقت خود متن میپرسد که کسی چرا علت جدایی را جویا نمی شود؟ خسته نباشید و آرزوی موفقیت.
من از تماشای این نمایش لذت بردم. خندیدم. بسیار خندیدم. به شرایط موجود و البته به خودم و انعکاس افکار خودم در متن. بازی ها به برداشت من قوی هستند و ریتم هیچ موقع خسته کننده نمی شود. خسته نباشید و آرزوی موفقیت.
بی تردید بازی آقای همتی ،تغییرات احوال و تسلط بسیارشان بر آن بسیار تماشایی است و متن اگه چه که بسیار خواندنی و شنیدنی است، اما ریتم نمایش برای من مخصوصا در نیمه پایانی اندکی افتاده بود.
برای من چقدر باعث خوشحالی است که نمایش ها طراحی، تمرین و اجرا می شوند و امیدم که خستگی هرگز بر عوامل غلبه نکند.
امیرمسعود فدائی، الهام، رضا توکلی، سپهر و امیر مسعود این را خواندند
رضا همتی این را دوست دارد
از محبت شما بسیار ممنونم
🌼🌼🌼🌼
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی به عنوان تنها بازیگر یک تئاتر کار دشواریه که آقای گرجی خوب از پسش بر اومدن. نمادسازی ها لذت بخش و نزدیک هستن، و فضا، سالن، نور و صدا، مناسب نمایش.
من موقع ورود جیب هام خالی بود. بعد از اجرا ولی با خودم یه دست کنده شده ی دایناسور و یه لنگه ی جوراب توی جیبم برگردوندم.
بعد از خسته نباشید به تیم محترم، من معتقدم که جای رشد و بهبود برای این نمایش باز است. متن و بازی ها هر دو جای پیشرفت دارند. متن به گمان من باید اندکی از "قشنگ نویسی" دور شود.
بعد از خسته نباشید به همه ی تیم، متن نمایش برای من قوی و پر کشش بود. در کارگردانی به گمان من توجهات ویژه ای خرج شده بود که نمایش را جذاب تر میکرد. موسیقی، نور و صحنه مورد پسند من بود و همچنین موضوع برایم جذابیت داشت و در من تفکر ایجاد میکرد.
صندلی ها فقط به گونه ای چیده شده اند که مخاطبان اگر در اواسط ردیف ها نباشند، گردن درد خواهند گرفت که از لذت تماشای اجرای خوب اندکی میکاهد.
نمایش خوش ریتم است، بازی ها قوی هستند و موضوعات، درگیری ذهنی خوبی برای مخاطب ایجاد می کنند. خسته نباشید به تیم محترم.
سپهر، بهزاد و محمد محصولی این را خواندند
فرزاد آیتی، Najmeh Mohammadi، فرهاد ندایی و مهتا چراغی این را دوست دارند
درود بر شما، بسیار ممنون
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
درود و سپاس
۰۲ تیر ۱۴۰۲
بسیار ممنون
۰۲ تیر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حالا که بعد از گذشت چند ماه از تماشای این تیاتر، اینجا چیزی مینویسم، اندکی وابی سابی خوانده ام، قدری از تئوری ایکبانا میدانم، میازاکی و آثارش را بهتر میشناسم و در تلاشم که بدانم چه تفکری پشت هیراکیری قرار دارد. این به گمان من به این معنی است که نمایش رسالتش را به تمامی انجام داده. مخاطب را موقع تماشا و بعد تر موقع یادآوری آن تماشا، غرق لذت کرده است. او را نسبت به موضوعی کنجکاو و مشتاق کرده و آنقدر قدرتمند بوده که کنجکاوری اش را به اقدامِ هر چقدر کوچک کشانده است.
متنِ فاخر آقای بیضایی، قصه، نثر و کلمه بازی های فراوانش، شوخی ها و جدی هایش، بازی خوبِ خانم هاشمی، نوازندگان و البته کارگردانی خانم آدینه عزیزالبته ترکیبِ تماشایی ایجاد کرده است که می تواند اسباب حال خوب در این بازی ناخوب بازیخانه دنیا باشد.
برای من حضور طولانی بازیگر ها روی صحنه وقتی که قرار نیست نقشی داشته باشند، گاهی آزار دهنده می شد. فارغ از آن، بازی آقای گرجی مخصوصا در نیمه ی دوم نمایش، بسیار تماشایی شد و پردازش این چنینی به تاریخ هم البته برایم بسیار تحسین بر انگیز است. نمایش های آقای برهمنی به گمانم از ماندگار ترین ها در حافظه ی آدم ها باشند.
هنرمندانی که سنی ازشان گذشته و بازی زندگی واقعی شان را بازی کرده اند، حالا همین بازی را روی صحنه و برای تماشاچی دوباره بازی می کنند و لذت و تفکر ارائه می دهند. آواز های آقای ایرج راد لطف تماشا را بسیار زیادتر کرده است و تسلط بر صحنه و قدرت بازیگری تماشایی هستند.
مهم نیست که موضوع فیلم دغدغه ی مخاطب بوده باشد یانه، به هر صورت با قصه همراه خواهد شد. موسیقیِ بسیار خوب، جزئیاتِ توجه برانگیز، تصویرِ فراموش نشدنی و هزار تکه ی لوستر، همه چیز خوب است.
چه بازی متفاوت و خوبی از آقای کمیلی، چه انتخاب مناسبی برای نقش دکتر مصدق. صحنه البته اسباب حسرت من بود که چه بهتر میشد طراحی و پرداخته شود و نشده بود. کاج های وارونه البته از این نقد مستثنا هستند. کاش روی حوض فلزی کاشی های آبی چسبانده بودند و کاش که موسیقی انتهایی پخش نمیشد.
واقعا کاش موسیقی انتهایی پخش نمی‌شد
۱۹ فروردین ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چه بازی های درخشانی، چه دوربین خوبی. چه ترکیب قدرتمندی از میرسعید مولویان و ایمان صیاد برهانی.
کاش که تکرار، کاش که تمدید. به گمانم زیاد پیش نیاید تماشای چنین کار قدرتمندی اندر این میان. اندرین میان.
لازم داشتم اکرم را بیشتر بشناسم. گنگ و خاموش بود و باقی ماند.
قاب ها چشم و روح را نوازش میدادند. گلخانه به گمان من به عنوان مخاطب آماتور، بسیار درست و به جا بود و پایان بندی را بسیار دوست داشتم.
امیرمسعود فدائی این را خواند
فرزاد جعفریان این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به گمانم که نه هیچکس میداند و نه خواهد دانست، که برچسب خوش رنگ "ارزش" به کدام انتخاب میچسبد.
کشتن یا نکشتن پدر ؟
ترد کسی که پدرش را کشته یا دادن فرصت تازه به او؟
تصمیم گیری درمورد آدم ها با تماشای چیزی که در لحظه هستند یا مرور آنچه که باعث شده اینگونه باشند؟

تماشای نمایش برای من لذت بخش ،سرگرم کننده و در انتها مقادیری تفکر برانگیز بود. سرگردانی بازیگر ها در بازه هایی که دیالوگ نداشتند البته روی صحنه اندکی خسته کننده میشد.
اصرار بر مردن، اصرار بر طریق خاصی از مردن، برای من تعبیر اصرار نادانسته مان بر طریق خاصی از راهی شدن به سمت مرگ، به اسم " روزمرگی" است. اصرار بر این که جنازه مان روی زمین نماند، انگار که تمنای پرداختن به هر چیزی که حتی بی دلیل، همه باید به آن بپردازند.
نمایش "یاد داشت هایی بر بی پایانی"، به گمان من تلاشی ارزشمند و مجموعه ای از خلاقیت هاست. بازی با نور، زیادتر از چیزی بود که به چشم من خوش باشد و فکر میکنم که مسیر پیشرفت باز است.
مهدی ضامنی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید