«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
اگه یکی لیست sound track اجرا رو بگه ممنون میشم.
بنیامین: اما من خودم یکی از اون لحظههای گمشده هستم. لحظهای که هیچکس نخواهد دید و هیچکس هیچ تصوری از این سرما و این وحشت کشنده نخواهد داشت، از این امیدی که لحظهای در آسمان این شب تیره درخشان میشه و باز در سیاهچاله ناامیدی پنهان میشه و من نمیتونم اونها رو به چنگ بیارم. رخداد شاید همین باشد دوستان همسرا؛ همین چنگ زدن نومیدانه و من از عصری ظلمانی خبر میدهم و بر ظلمت چشم گشودهام.
[سیگار نیمه خاموش حشیش را روشن میکند و پُکی میزند.]
پرسه میزنم در حوالی خاطراتم. راهی به رهایی میجویم و نشانهای به رهایی نیست. از میان دود لذت بخش و این نشئه سکرآور چنگ میزنم به این ستارههای تاریک و با پُکی دیگر از کنار این دریا، که در نور مهتاب سیمگون میدرخشد، سر از بحرالمیت در میآورم، در زیتون زاران گرم خاک فلسطین.
یک ویژگی بسیار مثبت افشین هاشمی این هست که در عین وفاداری به نمایشنامه، با رها و آزاد کردن خودش روی صحنه درواقع نقش رو زندگی می کنه. بعد از مدتها اجرایی دیدم که باعث شد چندین بار قهقهه بزنم و از ته دل بخندم. بدون وجود افشین هاشمی قطعا این تئاتر به این سرزندگی و پر نشاطی نمیشد.
زلر رو همیشه با متنهای سرخوشانه و خوش گذرانش میشناختم اما با دیدن دو نمایش "مادر" و "پدر" یک مقدار شوکه شدم. این چنین درام تلخ اما در عین حال تفکر برانگیزی از زلر در نوع خودش جالب توجه بود. دیدن جناب کرامتی بزرگ روی صحنه و درخششون بسیار مسرت بخش بود و کمی از دلتنگی ما، با دیدار مجدد ایشون بر روی صحنه کاسته شد. همچنین تبریک به خانم نصرتی که هر دو نقش مادر و دختر این دو قصه رو به نحو احسن ایفا و از عهده این دو شخصیت خصوصا مادر که پیچیدگیهای فراوانی داشت براومدن. مهدی پاکدل نازنین هم مثل همیشه بی نظیر بود. و درآخر خسته نباشید میگم به جناب احمدی که با ابتکارات هوشمندانه و کاملا حساب شده که در خدمت متن و موقعیتها بود به جذابیت هرچه بیشتر اجرا افزودن. بی صبرانه منتظر کار بعدی هستم.
در بعضی کامنت ها، دوستان آنچنان تعریف و تمجیدی کردن که وسط اجرا با خودم گفتم نکنه من دارم نمایش دیگهای رو میبینم. وقتی در یک نمایشنامهای مثل "نفرین قحطی زدگان" بازیگران باید نزدیک به دو سوم دیالوگها رو در قالب جر و بحث و با صدای بلند ادا کنن خیلی مهمه که صداها و نوع اکتها کاملا کنترل بشه و از اجرا بیرون نزنه. در موقعیتهای به ظاهر کمیک، شوخیها خیلی گل درشت از آب دراومد و به جز ۵-۶ نفر (حداقل در این سانسی که من بودم) به این شوخی ها نمیخندیدند. این الکن بودن در روند درام هم تکرار و سبب شد تا با این خانواده مفلوک و بحرانزده نتوان همذات پنداری کرد.
درضمن با چهارتا فحش رکیک نمیشه التهاب و بحران رو نشون داد و در تماشاگر حس ایجاد کرد ولی ابتذال چرا.
یک نمایش مونولوگ برای میکائیل شهرستانی کافیست تا روی صحنه آقایی کند و استعداد و توانایی خود را با نقش آفرینی در نقش های مختلف نشان دهد. داستان آوازه خوان خیابان های منهتن یک نمایش اپزودیک است که در کنار اپیزودهایی از آثار مشهور شکسپیر، یک ایپزود بسیار درخشان دارد. اپیزدوی که در آن داستان بازیگری روایت می شود که در سیستم سلبریتی زده (از تئاترش بگیر تا نشریات) له می شود و اجازه ظهور پیدا نمی کند. داستان با اینکه در منهتن روایت می شود اما کاملا جهان شمول است و به وضعیت این روزهای کشور ما که به لطف سلبریتی ها دارد در باتلاق ابتذال غرق می شود، انطباق دارد. این شاهکار را از دست ندهید.
همون ابتدا که پرده ها بالا رفت و دکور و طراحی صحنه فانتزی و چشم نواز این نمایش رو دیدم، پیش خودم گفتم که باید خودم رو برای یک اجرای به یادماندنی و شاهکار آماده کنم که همینجوری هم شد. تبریک به کلیه عوامل این تئاتر مخصوصا جناب فلاحت پیشه و بازیگرای درجه یکشون. به نظرم دوستان علاقمند به تئاتر فاخر این تجربه ارزشمند رو از خودشون دریغ نکنن. در این روزها که شاهد سیر عظیم کمدی های مبتذل هستیم خیلی کم پیش میاد که یک اثر کمدی هم شما رو بخندونه و هم به فکر فرو ببره.
اول از همه به کلیه عوامل این نمایش خسته نباشید میگم. دوتا نکته بود که میخواستم عرض کنم. در اون شبی که من نمایش رو دیدم احساس کردم که خانم اقبال نژاد در بعضی از صحنه ها تپق می زدند که خوب یک مقدار تو ذوق می زد و طبعا از یک بازیگر حرفه ای بیشتر انتظار می رود. نکته دیگر اینکه این نمایش بیش از حد، از هر منظری که نگاه کنیم مینیمالیستی بود و به همین خاطر ریتم اجرا کند شده بود. اگر با این نمایش بخواهیم حس کنشگر تماشاگر رو برانگیخته کنیم که نسبت به اتفاقات دور و بر و اطرافیانش بی تفاوت نباشه باید روی عواملی که باعث جذابیت و ماندگاری اون در ذهن مخاطب میشه بیشتر کار کرد تا به اثری خنثی تبدیل نشه و قبل و بعد دیدن اثر، حتی شده به مقداری اندک تغییری در اون فرد و در نوع نگاهش نسبت به جامعه ایجاد بشه.
یک انتقاد داشتم ار نحوه اطلاع رسانی فروش بیلت ها برای سانس های جدید
متاسفانه ساعت دقیق شروع فروش بلیت ها فقط از طریق وب سایت اطلاع رسانی میشه و در کانال تلگرام این کار انجام نمیشه. شما که در سایت این کار رو می کنین لطفا کانال هم ساعت دقیق شروع فروش بلیت ها اطلاع رسانی کنید. الان برای بار دوم هست که برای نمایش خرده نان نتونستم به موقع باخبر بشم و برای خرید ردیف های جلو اقدام کنم. هم از مدیریت محترم سایت و هم از جناب سلیمانی عزیز می خواهم که برای این موضوع اقدام کنن.
باز هم میگم منظورم اطلاع رسانی دقیق ساعت فروش بلیت هست در کانال تلگرام و نه چند ساعت بعد از شروع شدن فروش سانس ها که در کانال قرار داده میشه.