با درود به دستاندرکاران این نمایش.
خسته نباشید.
من این نمایش رو خیلی دوست نداشتم و نتونستم باهاش ارتباط برقرار کنم.
روابط بین شخصیتها برای من گنگ و بیمعنی بود. علت وقوع بعضی از اتفاقات در این نمایش برای من قابل درک نبود؛ در حدی که اوایل نمایش فکر کردم با یک کار سورئال مواجه هستم.
طراحی لباس شخصیتها خوب بود به غیر از شخصیت مایکلجیمز که لباس ایشون به نظرم خیلی امروزی بود.
راستش اوایل نمایش قصد داشتم سالن رو ترک کنم و به اون دو نفری که از سالن خارج شدن حسادت کردم؛ اما اختتامیه درخشان نمایش و استحاله شخصیت کریستی در پایان باعث شد خیلی خوشحال بشم که تا انتها در سالن موندم.
***خطر اسپویل:
تنها شخصیتی که در این نمایش بسیار به دلم نشست شخصیت کریستی بود با بازی درخشان (از نظر من) آقای زارعیان که فقط به خاطر
... دیدن ادامه ››
دیدن بازی ایشون تماشای نمایش رو تا انتها تاب آوردم. بازی خانم کلاته و آقای جلالی
هم برای من دلنشین بود. صدای شخصیت پدرِ بیل به سر (آقای شینی) هم خیلی جذاب بود.
همونطور که گفتم بخش درخشان داستان از دید من استحالهی شخصیت کریستی و بیرون آمدنش از زیر سایهی سنتها و آوارهای کشنده و سنگین خانواده و اطرافیان در پایان نمایش بود.
جذابترین دیالوگ برای من (البته به غیر از شاهدیالوگ اصلی که در بخش خلاصه داستان در سایت نوشته شده) جایی بود که کریستی از خدا کمک میخواد و پدر بیل به سر بهش میگه:
«حرف از خدا نزن که دوباره برامون وبا و طاعون و بلا نازل میکنه»
بدترین دیالوگ هم به نظر من:
«چطوری کریس؟»
ممنون از تلاش همهی عزیزان حاضر در این نمایش.
دمتون گرم.
موفق باشید.