در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال پریسا زهتاب | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:38:08
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پریسا زهتاب (parisaxtylex)
درباره نمایش سیزیف i
در اینکه این نمایش شاید کمی سنگین و دیالوگ محور هستش و بیشتر روی فلسفی بودنش تمرکز شده تا خود داستان نمایشنامه شکی نیست، اما من به عنوان یک تماشاچی معمولی تئاتر از دیدنش لذت بردم و با اینکه شاید با یک بار دیدن خیلی از دیالوگ‌ها و مقصودشون رو درک نکردم، به نظرم نمایش خوش ریتم و جذابیه.
نقطه قوت کار قطع به یقین بازی های فوق العاده و روان خانم مولایی و آقای گرجی هستش که واقعا زحمت کشیدن برای نقش هاشون؛
در کل، سیزیف نمایشی نیست که همه دوستش داشته باشن و باهاش ارتباط برقرار کنن اما دیدنش رو به همه پیشنهاد میکنم.
برای من که اجرا رو قبلا توی اردیبهشت ماه دیده بودم و کاملا با فضا و داستان آشنا بودم، دیدن دوباره ی زهرماری باز هم لذتبخش بود. به جرات میتونم بگم کار خیلی پخته تر و واقعی تر از دفعه ی قبل شده بود و نقش ها توی وجود بازیگرا تثبیت شده بودن.
تغییر بازیگر نقش حلیمه کاملا حس میشد و من به شخصه خانم مهدوی رو توی این نقش بیشتر دوست داشتم. اضافه شدن و حذف چند تا دیالوگ هم کاملا قابل تشخیص بود و من دیالوگ هایی که اضافه شد رو عامل طبیعی تر شدن داستان میدونم ولی حذف دیالوگی که من خیلی زیاد دوستش داشتم و تا لحظه ی آخر منتظرش بودم رو تنها نقطه ی منفی زهرماری جدید میدونم که البته کاملا مشخصه دیالوگ به اون خوبی چرا و به صلاحدید چه کسانی حذف شده.
برای من دهه هفتادی، زهرماری شاید تا الان از بهترین تئاتر های چند سال اخیر بوده و من داستانشو با تمام وجود درک میکنم چون با تک تک شخصیت ها، به خصوص میلاد، و اتفاقات توی داستان رو سر و کار دارم و به چشم دیدمشون؛ فقر، بی غیرتی و در کنارش باغیرتی، دورویی، منفعت طلبی، بی تفاوتی، بی هدفی و ... رو توی دنیای امروز و نسل امروز میشه لمس کرد و زهرماری دقیقا همین موضاعات رو به نحوه ی خیلی هنرمندانه ای روایت میکنه.
به نویسنده های کار خیلی خسته نباشید میگم برای متن خوب و نزدیک به واقعیتی که نوشتن و البته آقای احمدی عزیز برای کارگردانی حرفه ای و پر از تحرکی که انجام دادن. همچنین بازیگرای خوبی که زهرماری داره باعث میشه کمترین ایرادی رو نشه از بازی ها گرفت.
من هر دو دفعه از دیدن این نمایش لذت بردم و تا جایی که تونستم دیگران رو ترغیب کردم تا زهرماری رو از دست ندن؛ دیدن زهرماری رو، برای یک بار ... دیدن ادامه ›› هم که شده، برای کسی که چشماش رو نبسته و میدونه چی داره سرش میاد لازم میدونم. امیدوارم کسی که نظر غیرحرفه ای من رو خونده ترغیب شده باشه که برای دیدن این نمایش اقدام کنه.
با آرزوی موفقیت برای تمام عوامل کار.
دیالوگ حذف شده ای که دوست داشتی چی بود پریسا جان؟
۲۶ مرداد ۱۳۹۷
دیالوگ این بود "برای من، حسرت تویی که با این سنت سوار موتور هزار میشی، هیچکسم کارین نداره...ولی من از ترس تو نمتونم سوار موتور آقام بشم."
۲۶ مرداد ۱۳۹۷
نظرتون باعث شد بخوام برم و دوباره ببینم
تشکر فراوان
۲۶ مرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمیدونم اینجا جای مناسبیه برای نوشتن این حرفا یا نه، اما تیوال تنها جاییه که من هر از گاه نظراتم رو توش مینویسم...
عصبانی نیستم به غایت از حقیقی ترین فیلم هایی بود که دیدم، داستانش کاملا آشنا و جنس شخصیت ها همه قابل تشخیص بود برام.
بدون اغراق هر سکانس فیلم به اندازه ای قابل درک بود که در تمام مدت فیلم چشمام پر از اشک بود.
شاید هیچوقت مثل نوید به این میزان درد نداشتم توی زندگیم اما امثال نوید رو از وقتی یادم میاد به خصوص توی همون بازه ی زمانی که فیلم روایت میکرد خیلی دیدم؛
جوون هایی که صبح و شب تلاش میکنن برای اینکه زندگی کنن؟ نه! صرفا برای اینکه زنده بمونن...
جوون هایی که توی این مملکت عمرشون به باد رفته و هیچ کس پاسخ گوی سال های از دست رفته شون نیست.
عصبانی نیستم یه اثر هنری نبود، پس اگر سینما و فیلم دیدن رو صرفا برای اینکه اثر هنری ببینین دنبال میکنین نبینین این فیلم رو، عصبانی نیستم نماینده ی تجمع دغدغه ها و عقده های این نسل بود که فقط کسایی که دیدن چه راحت عمر توی این جامعه به فنا میره میفهمنش...
و با وجود سانسور پایان فیلم، این اثر همچنان قابل احترام و با ارزشه.

با نظرتون موافق هستم بطور کلی ، اگرچه فکر نمیکنم اینجا شرایطش رو داشته باشه که فیلم رو جزئی تر تجزیه و تحلیل کرد و بقولی خوردش کرد.اما یکی از نکاتی که توفیلم خوب بهش اشاره شد تو یکی از سکانس ها اونجایی هستش که بعنوان کارمند اون آقای باقری میره بانک واسه نقد کردن چک و بعداز خالی بودن حساب مورد نظر،طرف بهش میگه میری هرجور شده نقدش میکنی و ... و میگه مگه من شرخرم.یه اشاره ای بودش به فضای کارفرماهای بخش خصوصی که گویی آدم ها رو بجای استخدام خریداری میکنن ، چیزی که من خودم تو جامعه و بخش خصوصی زیاد میبینم که هرکس دوزار پول جمع کرده آورده تو یه کاسبی و دونفر استخدام کرده گویی که ولی نعمت ملت شده.البته این نکته رو هم بعنوان واقعیتی در مورد خود ما مردم یادآوری کنم که کم نیستن افرادی که آنچنان تمایلی به کسب درآمد سالم و معقول یعنی "درآمد ازطریق تلاش، گذاشتن وقت و بکارگیری توانایی حرفه ای" ندارند و ترجیح میدن تو یه مجموعه از شیوه های دیگری نونه رو در بیارن ، به خیال خودشون مثلا شورت کات ، زرنگی و... بنظر من اما خرده بندگی، بی عاری. در هرحال علیرغم یسری ایرادهای فنی و البته ایرادهایی که به بعضی دیالوگ ها میشه گرفت (چیزی که درمورد اکثر فیلم های این روزها صادق هستش بطورمثال اینکه متوجه نیستم چرا اصرار دارن هرجور شده تو فیلم ها بالاخره یکی از کارکاترها بگه "..ه خوردم"!!!!!!!!!! نمیدونم شایدم در همین اندازه مجوز عبور از خط قرمز ها و آزادی دارن و سعی میکنن ازاین بلیط یجوری استفاده کنن !!!!!!! ) فیلم خوبی هستش
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
منم با شما همنظرم
اینکه بازیگر مرد هرچقدرم که تلاش کرد نتونست نتیجه ای مه میخواست رو بگیره
این چیزیه که زندگی خیلی از جوونای ما شده
۰۱ خرداد ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من توی شرایط روحی خیلی بدی بودم و اصلا حال و حوصله ی سینما رو نداشتم، به اصرار مامانم آخر شب رفتیم تگزاس رو دیدیم، اینقدر حالمو خوب کرد که خودم باورم نمیشد واسه چند ساعت یادم‌ رفته که غم و غصه ای هم داشتم.
و اینکه نمیدونم چطوری میتونین از پژمان بدتون بیاد! اینقدر دوست داشتنی و شیرینه توی هر نقشی آدم کیف میکنه.
عاطفه گندم آبادی و سپیده این را خواندند
ماهرو رستمی، مریم زارعی، نیلوفر، علی جباری و Samira این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ببین اگه بچه ت پسر شد، بندازش که نشه یکی مثل ما بی غیرت...
ولی اگه دختر شد، نگهش دار اسمشو بذار یاقوت.
چقدر قشنگ گفت شادمان این جمله رو ❤
۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش‌نامه ی به شدت جسورانه و جدید ، کارگردانی به جا و حرفه‌ای آقای احمدی ، و بازی های قوی و شیرین.
طنازی کار خیلی قشنگ و دوست‌داشتنی بود و تک تک شخصیت ها با زبان ساده ، خیلی درست حرف‌ هایی که باید گفته میشد و گفته نشده بود رو بیان میکردن.
در عین کوتاه بودن اجرا ، در انتها اصلا حس نمیشه چیزی کم بوده چون انگار رسالتش رو کامل انجام داده.
میلاد (علی شادمان) و ابراهیم (نادر فلاح) وجودشون خیلی ضروری بود توی داستان ، میلادها و‌ ابراهیم‌ها خیلی زیادن توی جامعه و هر کس حداقل یکی از این آدم‌هارو میشناسه.
زهرماری رو از دست ندین اگه دوست دارین هم بخندین و هم یه داستان جدید و واقعی ببینین.
متن های نغمه ثمینی همیشه در عین اینکه موضوع عام و ساده ای رو مثل طلاق در این نمایش پیش میگیرن، اونقدر ذهن آدم رو مشغول میکنن که موضوع های ساده سخت و پیچیده و عجیب به نظر میاد که شاید جذاب ترین قسمت کارهاشون باشه.
کارگردانی کار خیلی متفاوت بود با تمام نمایش هایی که دیده بودم، دکور صحنه هم واقعا جالب و نو بود، خیلی ایده ی جذابی بود.
و البته بازیگرهاش، صابر ابر و الهام کردا که هر دو از بهترین های تئاترن و مثل همیشه نقششون رو خیلی خوب منتقل کردن. و علی شادمان، کسی که من همیشه بهش باور داشتم، اونقدر توی نقشش فرو میره و دیالوگ ها رو فوق العاده بیان میکنه که آدم رو به وجد میاره.
ده دقیقه ی آخر کار خیلی جذاب بود برام. پیشنهاد میکنم حتما تو همین هفته ی باقی مونده هر جور شده برید و ببینید.
به نظر من نمایش خیلی خیلی فوق العاده ای بود. از داستان عمیق و طنز تلخش که بگذریم، کارگردانی خیلی درست و بازیگری خیلی خیلی قوی و حرفه ای تمام بازیگرهای این تئاتر من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد.آقایون صالحی و شادمان و کریم خانی و خانم خلیق شخصیت های مورد علاقه ی من بودن. واقعا خوشحالم که از شهر دیگه ای اومدم تا این اجرا رو ببینم. به شدت توصیه میشه.