«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
مطمئن بودم نویسنده می خواد حرفی رو بزنه ولی چرا انقدر سخت و مبهم؟ ساده تر هم می شد. مثل درسی که استاد می تونه ساده تر هم توضیحش بده ولی به سخت ترین شکل ممکن توضیح میده شاید فکر می کنه اینجوری استاد با سوادتری به نظر می رسه یا اهمیت درسی که میده بالاتر میره.
نمی دونم دیشب بروشور ندادن یا دست من نرسیده ولی خوندنش به فهم بیشتر اجرا کمک می کنه. هر چند وابستگی بهتر فهمیده شدن کار به مطالعه بروشور رو نمی پسندم ولی خب اینم یه ایده ست.
من این اجرا رو رو حساب تندیس و تقدیر جشنواره رفتم ولی با تصورات من خیلی فاصله داشت. از سالن مولوی بعید بود. نوشتن اجرا یک ساعت هست ولی نیم ساعته تمام شد. چیزی که آزاردهنده بود خنده های اغراق شده بعضی از تماشاگرها بود که با شروع اولین حرف از اولین کلمه ی اولین دیالوگ شروع شد! انگار یه عده پای ثابت نمایش هستن برای خندیدن و گرم کردن سالن. دنیای این کار از ذهن و دنیای من خیلی دور بود ولی حتما برای اون هایی که می خندیدن خوب بوده. به هر حال شاید تاتر برای اون دسته هم هست و به قول آقای بهکام همه اش که نباید اندیشید!
مسئولین محترم نمایش، مسئولین محترم سالن یا هر مسئول ذی ربط دیگه ای، لطفا لطفا لطفا اگر قصد دارید ردیف اول رو برای مهمانانتون نگه دارید از قبل با تیوال هماهنگ کنید تا اون ردیف رو برای فروش نگذاره. اینجوری هم جلوی اساتید و مهمانان عزیزتون شرمنده نمی شید، هم بلیط نفرات اول رو بیست بار چک نمی کنید و هم بی نظمی ایجاد نمیشه که نمایش با تاخیر شروع بشه. از یک ربع تاخیر در شروع و صندلی بدجای من که نزدیک اسپیکر بود و تحمل حدود یک ربع صدای بلند موسیقی قبل از شروع نمایش بگذریم (اگر اطلاع داشتم این صندلی نزدیک به اسپیکر هست و مجبورم حدود یک ربع صدای بلند موسیقی رو تحمل کنم هرگز این صندلی رو خریداری نمی کردم. و ای کاش صندلی خودم رو به استاد تارخ تقدیم می کردم تا هم مسئولین نمایش شرمنده ایشون نشن هم من از اون صدای گوش خراش رها می شدم). قبل از شروع چند بار بلیط من و چند نفر دیگه که ردیف اول بودیم ولی مهمان نبودیم رو ازمون گرفتن و چک کردن. گویی برای مسئولین نمایش باورپذیر نبود افراد عادی بتونن ردیف اول بشینن. بعد از اتمام نمایش همون آقایی که بلیط رو چند بار چک کردن (آقایی با پالتوی مشکی بلند) بلیط رو از ما گرفتن که پیش خودشون داشته باشن. بعد از تحویل بلیط، هنگام خروج از سالن خانمی که مسئول گیشه بودن و خودشون بلیط من رو چاپ کردن دوباره بلیط رو خواستن که گفتم در سالن تحویل دادم و برای اینکه مطمئن بشن عکس بلیط رو در گوشی من چک کردن و با حالت شاکی زیر لب گفتن باید ببینیم تیوال چرا بلیط های ردیف اول رو فروخته!!! با این برخوردها بعد از اتمام نمایش حس آدمی رو داشتم که حق نشستن در ردیف اول رو نداشته چون یک آدم معمولی بوده و ردیف اول مخصوص آدم های خاص و غیرمعمولیه. ولی به سبب یک اشتباه شانس این رو پیدا کرده که ردیف اول بشینه و حالا مسببین این اشتباه باید مجازات بشن!
من به تماشای تاترهای زیادی رفتم و بارها ردیف اول بلیط خریداری کردم ولی این اولین بار بود که با چنین برخوردی مواجه می شدم!
"اکنون، خُرد زمانیست که اکنون نابود می شود"
دو بار به تماشای این اجرا نشستم. و البته قبل تر هم در دو تمرین اجرا حضور داشتم. "هیچ میان ما" اجرایی متفاوته که ذهن و آگاهی رو در کشف معنای نشانه ها به چالش می کشه.
ممنون از سیاوش پاکراه عزیز و تمام گروه اجرایی برای خلق این اثر متفاوت??
اگر میدونستم قراره یک تاتر رو بر پرده سینما ببینم هرگز نمیرفتم. زمانش هم نیاز نبود انقدر طولانی شه. من که واقعا خسته و کلافه شدم و منتظر بودم زودتر تمام شه از سالن بزنم بیرون...
چقدر فوق العادست امیر شمس! بازیش واقعا مسحور کننده ست!
متن رو خیلی دوست داشتم و در کل با رضایت از سالن بیرون اومدم.
حتما ببینید