در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
به آگاهی می‌رسد با توجه به راهپیمایی مناسبتی در تاریخ سه‌شنبه ۵ تیر در محدوده مرکز شهر ، لطفا حتما در زمانبندی حضور خود برای تماشای برنامه‌ها، تمهیدات لازم را درنظر بگیرید. لازم به ذکرست بلیت پس از آغاز برنامه اعتبار و ورود ندارد و بلیت در اختیار سالن است.
تیوال طاهره جوركش | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:15:13
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
چقدر خووووب بود
چقدر من جذبش شدم و‌ خیره کننده بود برام هم به لحاظ موضوع هم حرکات بدن بازیگرها مخصوصا حرکات جمعیشون و چقدر طراحی صحنش رو دوست داشتم.
واقعا کیف کردم
خدا قوت دمتون گرم
بعد از چند ماه یه تئاتری دیدم که تمام چاله های مغزیم رو در آخر پر و حتی لبریز کرد.
چقدر شماها شریف هستید
تو زمانی که خیلی ها سکوت کردن شما از طریق هنرتون حرف حق رو میزنید.دمتون گرم بعد از دومین بار عجیب به دل نشست.این یعنی هنر اعتراضی👌🏼
روایتی همیشگی از ستم و خشونت زنان علیه زنان و تاب نیاوردن جامعه در مقابل قدرت و طغیان و سرکشی های زنانه که برای سرکوب و مهارشان آنها را به ساحرگی محکوم میکنن.
بازیگران به خوبی بازی کردن و اون موسیقی زنده به من حس و حال خیلی خوبی داد.
عالی بود همگی خسته نباشید. هرشب عالیتر اجرا کنید و دست مریزاد مخصوص تقدیم به موزیسین این نمایش. بسیار بسیار موسیقی تاثیرگذار بود.
۰۱ آبان ۱۴۰۲
در این مدت هر چه تیاتر میدیدم واقعا بی محتوا بود دیشب نمایش مده ا رو دیدم چقدر ایده جذاب و عالی داشت یک نمایشنامه کلاسیک به سبک مدرن اجرا شده و با ساختار و رویکرد امروزی .کارگردانی عالی موسیقی عالی و بسیار خوش ریتم.خانم مقصودی واقعا هنرنمایی کردند.خسته نباشید
۰۱ آبان ۱۴۰۲
سلام دوستان عزیز
بسیار سپاس از حضور و درج نظرتون🙏🍀💙
۰۲ آبان ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روایتی نو و خلاقانه از آنتیگونه سوفوکلس با بازی های درخشان و تاثیرگذار

روایتی از ایستادگی و مقاومت زنی بیگناه که برای داشتن حق طبیعی(خاکسپاری برادرش) به جنگ قانون شهر رفت قانونی که قبل تر توسط حاکمان و پادشاهان مرد نوشته شده بود.حضور و گفتمان مسلط مردانه و حذف بدن زنانه در صحنه و اجرا نگاهی هوشمندانه و اعتراضی به فراموش شدن نقش زنان در طول تاریخ دارد.همچنین بی چهره گی آنتیگونه همان زن یونانی یادآور بسیاری از چهره ها و یا آنتیگونه های ایرانی است که هرگز از یادها نمی روند. همان دخترانی که در برابر قانون مردسالار ایستادند و به ندای درون و قلبشان گوش سپردند.زنانی که کلیشه ها و هنجارهای زن ستیزانه را لگدمال کردند و برای تغییر قانون پدرسالارانه دست به اعتراض زدند.اعتراضی که تبدیل به جنبش و کنشی سیاسی شد.این شاهکار بسیار به جا و فکر شده فرصتی را برای درک بهتر موقعیت آنتیگونه توسط تماشاگران زن فراهم میکند تا نشان دهد در جوامع مردسالار و دیکتاتور هر زنی ممکن است دچار سرنوشتی چو آنتیگونه شود. این تئاتر بار دیگر ثابت کرد زنان هرگز حذف شدنی نیستند حتی در سخت ترین شرایط نقش پررنگی در طول تاریخ داشتند و دارند.
سپاس از نگاه و تحلیلِ کارشناسانه ی شما 🌱
۲۴ مهر ۱۴۰۲
امروز داشتم توی کتابخونه مجلس روی مقاله‌ای کار می‌کردم که مربوط به جریان‌های فکری بود، چشمم خورد به کلمه «آنتاگونیست» یادم افتاد تبلیغی دیدم چند هفته پیش، تبلیغ یک تئاتر، سرچ کردم بلیت خریدم برای همین امروز، لباسهای مناسبی نداشتم برای رفتن به تئاتر مانتوی مشکی مقنعه مشکی شلوار مشکی، خسته، اما بلیت رو خریدم چون از آنتیگونه همیشه خوشم می اومد ولی قلبا میدونستم آنتیگونه درونم ترسیده و خودش رو به خواب زده و خیال بیدار شدن نداره اما شاید امیدی برای بیدار شدنش بود که بلیت رو خریدم. توی راه گم شدم چون تا به حال عمارت نوفل لوشاتو نرفته بودم وقتی به سختی رسیدم باید توی حیاط زیر بارون منتظر می‌شدم و دود سیگار که همیشه اذیتم می‌کنه... وقتی وارد سالن شدم از اول تا آخر احساس می‌کردم وقتم تلف شده، همه چیز در ایران به قهقرا رفته، چقدر لوس، چقدر بی‌معنی، چقدر افتضاح چقدر افتضاح چقدر افتضاح حتی وقتی از سالن بیرون رفتم و تا به مترو برسم شک داشتم که واقعا چه اتفاقی افتاد. قدم زنان به تئاترشهر رسیدم و هنوز عصبانی بودم با اینکه کارگردان رو دیدم که داشت توضیح میداد که نمایش بدون نقص برگزار شده و همه چیز طبق برنامه بوده، اما من عصبانی بودم، چرا؟ زن! زن حذف شده بود چه با برنامه چه بی برنامه، فرقی در اصل ماجرا نداشت من در تک تک لحظات نمایش منتظر بودم که آنتیگونه بیاد روی صحنه، نه! آنتیگونه طلوع کنه‌. نکرد و من تلخ از سالن بیرون رفتم. این تلخی چرا بود مگر من ... دیدن ادامه ›› میدونستم کیه بازیگر مگر من زن ندیده هستم من که خودم زنم، یک لحظه زیر بارون در محوطه تئاترشهر چیزی در من تغییر کرد. من زن بودم من زن هستم اما ۳۹ سال حذف بودم بعید می‌دونم با این نمایش چیزی تغییر کنه اما دست‌کم یک چیز رو فهمیدم من غیرقابل جایگزینی هستم، کاش بشه که باشم
۲۴ مهر ۱۴۰۲
محمدرضا آگاه
سپاس از نگاه و تحلیلِ کارشناسانه ی شما 🌱
ارادت🙏🏻✨✨
۲۶ مهر ۱۴۰۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از یک هفته ی پیش ذوق امشب رو داشتم که میخوام این تئاتر رو ببینم.تو این سال ها تئاترهای دیگه با همین موضوع رفته بودم اما کار آقای افشاریان واقعا یه چیز دیگه بود برام. خیلی دوست داشتمش و فکر نمیکنم هرگز یادم بره. همه چی سر جای خودش بود.دقیق و درست و عمیق بود تک تک دیالوگ ها و بازی ها و اینکه صحنه جوری بود که تماشاچیان رو به روی هم بودند رو خیلی خیلی دوست داشتم و گاها به چهره هاشون نگاه میکردم که چقدر ناراحت میشن و یا میخندن انگار انعکاسی از عواطف و احساسات خودم بودن در حین اجرا که متفاوت و جالب بود. و اگر برای روزهای دیگه انقدر زود صندلی ها پر نمیشد حتما یکبار دیگه میرفتم و میدیدم.
فقط یه انتقادی که به مخاطب ها دارم اینه که چراا گوشی هاشون رو خاموش نمیکنن و بدتر از اون چرا وقتی صحنه کاملا تاریک میشد راحت با گوشیشون تو اون تاریکی مطلق کار میکردن واقعا فکر نمیکنن نور موبایل تمرکز مخاطب و بازیگر رو از بین میبره؟!
کاش عکس هایی هم از این تئاتر موجود بود تا راحت تر میشد برای اومدن و دیدنش تصمیم گرفت
چاوش، امیر مسعود، امیرمسعود فدائی و سپهر این را خواندند
سیروس رستم پور این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی بازیگرا خوب بود و خسته نباشید میگم بهشون ولی واقعا طراح لباس و دکور حتی به خودشون زحمت نداده بودن که برای نگاه مخاطب ارزش قائل باشن و در این راستا تلاشی کنن واقعا با چهارتا نیمکت و دو تا ماسک و یه سبد میوه ی مصنوعی نمیشه انتظار موفقیت و دیده شدن اون نمایش رو داشت.حتی تو عروسی مهمان هام فرضی و خیالی بودن!!دوتا آدم اضافه میکرند که یکم حال و هوا عوض میشد
لباس عروس که افتضاح بود
فقط دائم مخاطب باید فرض میکرد که ااا الان مهمونیه ااا الان عروسیه ااا الان مراسم عزاداریه هیچی عوض نمیشد و نهایت رنگ شال کمر عروس از قرمز به مشکی بدل شد!
نمایش های قبل تر از این واقعا بهتر بود هیچ وقت دیگه دوست ندارم بعد پایان یک نمایش همیچین حس بدی بهم دست بده.
چقدر این تىاتر رو دوست داشتم.چقدر قشنگ کلیشه های مرسوم تئاتر رو بهم زدن و تا حدی زیاد باعث شوک مخاطب میشد.من عاشق قسمت آخر و ارتباط بازیگر با مخاطب شدم. و اینکه نشون داد تا چه حد بازی بازیگرای تئاتر مهمه و چقدر خوب بازی میکنن و واقعا کار هرکسی نیست.