در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | محمدرضا الوندی پور
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:45:50
 

فعال هنری

 ۱۵ تیر ۱۳۶۵
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
نمایش لندهور چرخی است بر جامعه ی امروز، و مردمی که گیر کرده اند  بین سنت و عادت های غلط مدرنیته که جامعه را به سمت غرب زدگی رهسپار می کند، البته غرب زدگی در مواردی خیلی هم خوب هست مثلا پیشرفت های اقتصادی😁☝️ اما از اونجایی که ما عادت به استفاده ی درست فرهنگ غربی نداریم بدترین نوع برداشت رو خواهیم داشت و پیشرفت رو در نوع پوشش و آرایش های ظاهری عجیب داریم. بگذریم.

  به عنوان مثال در نمایش پیوند هوسرانی ناصری (سرسره ناسری و زنان عقدی و غیر عقدی ناصردین شاه) و صنعنت مد و فشن امروز که هویت جامعه ی نوجوان را هدف قرار داده، نسلی که سر در گم است و هر روز از ارزش های خانه و خانواده دوتر نی شود تا به پوچی برسد

بازیگران روی صندلی:
مانند مجری های خبری، تلنگری بر اخبار های منفی و مخربی می زنند که از شبکه های خبری و مجازی پخش می شوند و نیمه ی تاریک جامعه را بر روشنایی دست نیافتنی قالب می کنند، انگار خود مردم بازگو کننده ی خبری با آب و تاب بسیار باشند.

اما بازیگر زن و مرد لندهور: گاها خبر از زندگی ناکام خویش می دهند، ... دیدن ادامه ›› ناکام از انگیزه و دلی خوش، که در پوچی خویش وا مانده و در آخرین لحظات زندگی هم دست و پایی نمیزنند برای بقا، انگار رفتن را بر ماندان ارجع می دانند. انگار شخصیت ها جنسیت ندارند و هر دو یکی اند

.فضای نمایش گاها به سمت تخیل می رود، تخیل جهان زنده و جهان مرده،

تصویری نیمه خشک از مردی که حاصل شهوت رانی پدری است متجاوز بر دامن زنان و دخترانی که درمانده اند و گاها آرزو یی برای زندگی دارند، زندگی که در دامان آرزوها  جان می دهد.

قتلی نیمه تمام توسط جهان مرده:
تمثیلی ناکوک از زندگی است که در نمایش کمتر به بخش جنایی آن پرداخته و بیشتر قتل را در بدو تولد، تربیت و شرایط زندگی انسانی نشان‌می دهد،

طراحی صحنه:
به سادگی بیانگر شرایط ناکوک شخصیت هاست،

توالت در صحنه:
توالت فرنگی در صحنه، فضایی امن را برای تخلیه ی افکار می سازد، گویی شاعران و نویسندگان و هنرمندان امروز  آثار خویش را در آن رونده خلق می کنند، تمثیل تولد ذهن های پوپولیسمی و جایی برای تفکر.

نقش آیینه در طراحی صحنه:
آینه ای مستطیل شکل در کف صحنه
این آینه نماد سنگ قبر است، سنگ قبری که دفترچه ای برای مشق زندگی است، قطعه ای از جناب بیضایی بیانگر گذر ساده ی جامعه ی هنر از ایشان و در آخر مهاجرت از خاک وطن است.

آینه ی ایستاده میان دوپرده
که تقابل بین دنیای مردگان است و انسانی که نکیر و منکر خویش است،

نور درصحنه،
استفاده از دو نور نارنجی:
که بر پرده می تابد بیانگر نگاهی خسته و گذرا بر زندگی است،
چراغ قوه :
برسر بازیگر است و در تاریکی محض روشنایی بیوزن و نامنظم بر نگاه تماشگر دارد که گاها با انعکاس آن در آینه تصویری زیباتر از بازتاب رفتارهای بشری در تاریکی است ،

دوصندلی در گوشه ی چپ صحنه که جایگاه بی وزنی برای شخصیت های داستان است گویی هرچه را بر انها دیکته کرده اند بازگو می کنند، نه آنچه باید بیان شود.

موسیقی:
در ابتدای نمایش تلفیقی از چند آهنگ ماندگار ایرانی و خارجی است،
موسیقی گاها بین دیالوگ ها شیطنت می کند، تا جایی که در پایان صدای تینیتوس گوش تماشاگر را میخراشد انگار میخواهد بیدارباشی برای او باشد، تینیتوس نام یک بیماری است که صدای زنگ یا صوتی در گوش شنیده می شود و بین مردم شایع است، در واقع نا امنی در رفتار و گفتار بین مردم شایع است و درصد کم و زیاد دارد درصد زیادش شخصیت مرد داستان و درصد کم آن تماشاچی های همراه که رندوم یک جامعه ی بزرگ در محیط نمایش است _ البته این نوشته برداشت ناشیانه ی یک هنرجو می باشد، با احترام به تمامی عزیزان🙏🏻
عکس های تجربی که از نمایش استرالیا _ تفنگ های کارار و بک تو بلک گرفتم
متن این نمایش بسیار زیبا و در عین سادگی نگارش شده، نویسنده از شروع متن می داند در چه مسیری قدم برداشته و خط به خط مخاطب را با خود همراه و همگام می سازد، . او به سادگی به دنبال برانگیختن احساسات در مخاطب است، به اندازه و در راستای مفهوم تنهایی. همه چیز ساده است، در صحنه تنها یک چهارپایه ی چوبی است و دیگر هیچ، بازیگرانی که در صحنه حضور ندارند و تنها صدای آنها شنیده می شود به تنهایی اثبات می کنند، می شود در صحنه حضور پر رنگ و تاثیر گذاری داشت، و در پایان همرنگ شدن تماشاچی با کاراکتر نمایش در سکوتی محض، و این سکوت چند دقیقه ای، تجربه ی مشترک تمام تماشاگران حاضر است در دنیای سیاه و تاریک یک زندانی، نگارش در مورد نمایش هایی که به تماشای آن ها نشسته ام بسیار سخت است، اما "تحلیل شخصیت و موقعیت در صحنه "به عنوان یک بیننده سختر. و من ساده ترین برداشت از کار رو نوشتم.
ارادتمند محمد رضا الوندی پور
با آرزوی موفقیت برای تمام عزیزانی که باعشق تاتر کار می کنند

نمایش پرده در پرده اثری مستندگونه از تهیه و تولید یک نمایش و کلاس های بازیگری است و نحوه ی صحیح آموزش  به هنرجوهای تاتر را به نمایش گذاشته  است و تاکید آن بر میزانسن دیالوگ در متن است ، این نمایش تنها شامل هفت تابلو مستند گونه مجزا و متفاوت از هفت پرده از نمایشنامه های زنده نام استاد اکبر رادی است، و شروع نمایش هم با تمرین بیان هنرجوهای تئاتر آغاز می شود، درواقع این اثر پای خود را فراتر از اجرای یک نمایش ساده می گذارد و به آموزش تئاتر به مخاطب خود می پردازد، و با بینشی روشن تر "یک کلاس بازیگری" است، در دوره ای که تئاتر ما دغدغه ی اجتماعی و مردمی ندارد و بیشتر به جنبه ی سرگرمی آن می پردازد.امروزه آموزشگاه های بازیگری بیشتر به تجارت عشق هنرجو به بازیگری می پردازند و هیچ آموزش اصولی و صحیحی به آنها داده نمی شود و هیچ ارگانی هم ناظر بر کیفیت آموزش نیست، هنرجویان باوارد شدن به کارگاه های بازیگری تنها با پرداخت شهریه های هنگفت بدون هیچ آموزش اصولی(فقط حفظ متن و میزانسن) وارد اجرا در صحنه می شوند و شاهد  علاقمندانی هستیم که بدون هیچ تجربه ای بعد از خروج از آموزشگاه ها حتی به کارگردانی تئاتر روی می آورند بدون شناخت به چهارچوب متن، اصول بازیگری و کارگردانی، به عنوان مثال  بدون خواندن حتی یک نمایشنامه از اساتیدی چون  غلامحسین ساعدی ، بهرام بیضایی  ، اکبر رادی  و عباس نعلبندیان که دوره ی طلائی تئاتر ایران را رقم زدند. استاد میکائیل شهرستانی با محوریت متون زنده نام استاد اکبر رادی در آکادمی ژیوار به تربیت اصولی و اساسی یک بازیگر می پردازند و بازیگر علاوه بر آشنایی با چهارچوب تولید  یک نمایش و اصول بازیگری با محوریت اصولی بیان، برای اجرای یک نمایش بسیار سخت در سالن های خاطره انگیز چون سنگلج آماده می شوند.
نمایش پرده در پرده یک کلاس آموزش بازیگری برای مخاطب است، و مخاطب علاوه بر آشنایی با اصول بازیگری, بیان و روند تولید نمایش، با آثاری چون، پلکان، منجی در صبح نمناک، تانگوی تخم مرغ داغ، افول،پایین گذر سقاخانه، از پشت شیشه ها، شب روی سنگ فرش خیس، رودرو می شود و در ناخوداگاه خویش به کنکاش در آثار نویسنده می پردازد، تاجایی که گاها مخاطب را وادار به خواندن حداقل یکی از همین نمایش نامه های زیبا می کند،  پرده در پرده با نمایش تمرین بیان بازیگر و ... دیدن ادامه ›› تاکید بر اصل بیان بازیگر آغاز و با خواندن سرود زیبا و ماندگار ای ایران به پایان می رسد. این نمایش توسط استاد میکائیل شهرستانی تقدیم به بانوان ایران زمین شد.
#محمد_رضا_الوندی_پور به تاریخ ۱۴۰۲/۵/۲۰#تاتر #تئاتربازها #تئاتر
@mikaeil.shahrest ، نمایش پرده در پرده و نمایش شب روی سنگ فرش خیس در تماشاخانه سنگلج در دو اجرای مجزا به روی صحنه رفت، عکس بعد از اجرای دوم گرفته شد
⭐⭐⭐
افسانه ببر و نگاهی بر جامه ی نو
افسانه ی ببر، قصه ی ترد شدن آدمی است، قصه ای بر سبک زندگی است که می تواند برای خود" تَرد" شده اش جامعه ای نو بسازد، جامعه ای آرام تحت تسلط خویش و زندگی آمیخته بر ترس، تنهایی، شناور بودن بر مرگ و زندگی، دوباره ساختن، رفتن، از خود گریختن، آشنایی با جامعه ای نو، تجربه ی نیش خند تلخ مردم بر بیان حقیقت، پذیرش و جامعه ای در گیرو دار تنهایی، در واقع  سرباز دنیای خود را دوباره سازی می کند و با جامعه ای، که سیاست، آن را برای بقای خویش قربانی کرده همسو و همراستا می کند، محل زندگی ببر در طبیعت و سرباز در واقع نماد همان جامعه ی انسانی است که همچنان به دنبال بقا و داشتن رهبراست، به زبان ساده تر اجماع تسلط رهبر بر خویشتن خود، خوراندن مزه ی گوشت کباب شده به ببر در واقع همان افکار به ظاهر شیرین سیاسی است برای اهلی کردن مردم و ایجاد نیاز به یک رهبر و همزیستی با آن، در عین حال مخالفت مدنی برای نگه داشتن آنچه که ما آنرا باور، عقاید، حریم و دستاورد خویش می نامیم، درگیری با سیاست های نادرست دولت ها، تحریم ها، جنگ ها، و فرهنگی غریب که میخواهد خود را بر مردم بچشاندو در آخر بیداری همگانی، آنچه که امروز مردم ایران در حال تجربه اش هستند.

بپردازیم به نحوه ایستادن‌ها، مکث‌ها و سکوت‌های استاد صدرالدین زاهد، بقدری زیباست  که مخاطب را برجای خویش میخکوب می کند
ایشان از دست‌و میمیک‌های ... دیدن ادامه ›› چهره، استفاده می‌کنند و در ارائه فیگورها از بیان بدنی زیبایی برای ارتباط با مخاطب بهره میبرند. استاد یک سرباز زخمی از جنگ را جان میبخشند و فراز و نشیب‌های زندگی سرباز و هم‌قطارانش را به‌درستی نشان می دهند که چه کنشی دارند. بعد هم نوبت به ببر ماده و توله نر او می‌رسد که فیگور و صدای خاص خود را دارند و استاد صدرالدین زاهد به درستی آن را به تصویر می کشد. المان های مردم، بچه‌ها، مأموران و مقامات کشوری چین که ایشان با بدن صدا و نور به بیان آن ها برای مخاطب می پردازند... قسمت مهمی از نمایش، که من از آن لذت بردم شکستن دیوار چهارم و درگیر کردن مخاطب با خود است، درواقع استاد صدرالدین زاهد با صحبت کردن مستقیم با تماشاچی آن را به چالشی نو دعوت می کند. استاد در اجرا از مؤلفه‌های نمایش ایرانی مثل نقالی ، تخت حوضی، خواندن ترانه‌ها و لالایی‌های ایرانی، موسیقی سنتی ایرانی چون نی" که استاتیدی مانند زنده نام حسن کسایی به آن جان و روحی دوباره بخشید، استفاده کردند، درواقع ترکیبی زیبا از هنر شرق و غرب است،
#محمد_رضا_الوندی_پور
کامو سه کتاب نوشته است که عبارتند از: بیگانه، کالیگولا و اسطوره سیزیف. در کتاب‌های بیگانه و کالیگولا، ما شاهد «تجربه احساس پوچی» به واسطه شخصیت‌های داستان هستیم. در حالی که در کتاب اسطوره سیزیف کامو نه به تجربه پوچی، بلکه به «مفهوم پوچی» می‌پردازد. بنابراین خواندن کالیگولا در کنار اسطوره سیزیف به درک بهتر فلسفه آلبر کامو کمک می‌کند. (برای اطلاع مخاطبان این متن نوشتم).
شخصیت اصلی نمایش‌نامه کالیگولا، امپراتور جوان کایوس کالیگولا است. کسی که شروع سلطنتش بر روم با آسودگی و فرزانگی همراه بود اما وقتی مرگ خواهرش – دروسیلا – را دید، به چیزی پی برد که او را دگرگون کرد. کالیگولا به آگاهی از مرگ، خود مرگ و هستی مرگ پی برد. امپراتور پس از این حادثه از کاخ می‌گریزد و تا چند روز هیچ‌کس از او خبری نمی‌یابد. او هنگامی که به کاخ بازمی‌گردد آدمی متفاوت است که تاریخ از او به عنوان فردی نیمه دیوانه یاد می‌کند.
محتوای فلسفی نمایش کالیگولا را در صورتی بهتر درک می‌کنید که مقاله کامو با نام اسطوره سیزیف را خوانده باشید. (بازهم برای اطلاع مخاطبان عزیز).

نیماذاکر علاوه بر کارگردانی در نمایش کالیگولا به بازیگری نیز پرداخته، و با نقش کالیگولا در صحنه به زیبایی فردی آشفته ، نیمه دیوانه و خونخوار را به تصویر کشید، وی در ابتدای نمایش بدون هیچ آکساسواری در صحنه  به روایت نمایش می پردازد و به آرامی دیوار چهارم را می شکند، در قسمتی از نمایش کالیگولا بین تماشاچیان حاضر می رود و آنها را تماشاچیان وقایع روز می خواند(به نوعی تماشاچیان بازیگران نمایش می شوند) و بعد به صحنه باز می گردد، نیما ذاکر ... دیدن ادامه ›› با انتخاب متن کالیگولا به دغدغه های خود و جامعه می پردازد و در ساعتی که مخاطبان کمی دارد پنج بعد از ظهر، با گروه فعال و جوان خودش با جرات و جسارت خاصی اجرا می کند ، علاوه بر استقبال مخاطبین بزرگان تاتر و تلویزیون هم از مخاطبین نمایش وی بودند. در پایان تاتر زندگی است به نوعی تماشاگر و تک تک عوامل نمایش در خانه ای چه کوچک باشد و چه بزرگ عشق بازی می کنند فارغ از دنیای بیرون. تقدیم به عزیزان تماشاگر و عوامل نمایش کالیگولا.
ممنونم از تحلیل زیبا و لطفتون❤️
۰۲ مهر ۱۴۰۱
نیما ذاکر
ممنونم از تحلیل زیبا و لطفتون❤️
ارادت 🙏🏻
۰۲ مهر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش آگوست در اوسیج کانتری به کارگردانی استاد میکائیل شهرستانی در باره ی مناسبت جمع شدن اعضای خانواده به دور هم، خودکشی پدر قدرتمند خانواده است. مادر خانواده به قرص های آرام بخش و گاهی مشروب معتاد شده است و مدام سیگار می کشد . سه دختر او برای مراسم خاکسپاری پدر به خانه می آیند. بزرگترین آنها باربارا به همراه همسر دور و غریبه اش بیل و مشایعت دختر 14 ساله اش جین از راه می رسد. دختر دوم ایوی متوجه می شود رابطه ی عاشقانه ی مخفیانه اش با پسرعموی بزرگش لیتل چارلی نزدیک به فاش شدن است. دختر سوم نامزد اش را به همراه می آورد. علاوه بر اینها، خواهر وایولت، و همسرش چارلی نیز حاضرند. از هنگام میهمانی شام روز خاکسپاری، این آدم ها چندین روز را به دریدن یکدیگر می گذرانند و وایولت هم در این “جنگ” سیاست تخریب تمام سنگرهای بر جا مانده را در پیش می گیرد. در این میان تنها دختر سرخ پوست که در اتاقی در خانه زندگی می کند نقش حمایت از مادر خانواده که از بیماری سرطان رنج می برد حمایت می کند گویا تنها کار مفید پدر آوردن فرشته ایست چون او برای نگبانی از خانواده اش بعد از خودکشی.. موسیقی و آوایی که دختر سرخ پوست در اتاقش می زنو و آوایی که میخواند حاکی از حضور روحی نگبان و نیایش برای آرامش خانواده است. مادر خانواده با اینکه می دانست سالها خواهرش به او خیانت کرده و فرزندی از همسرش دارد هیچ حرفی به میان نمی آورد تا دختر او راز مگو را فاش می کند تا از ازداج خواهر و برادری جلوگیری کند و دختر و خواهر مادر داستان متوجه میشوند او سالیان سال چه درد های نگفته ای را به دوش می کشیده.
پویا فلاح و حدیث سیدی این را دوست دارند
همچنان در حسرت تئاتر دیدن?
۲۰ تیر ۱۳۹۹
محمدرضا الوندی پور (mohamadrezaalvandi)
حدیث سیدی
همچنان در حسرت تئاتر دیدن?
زندگی خودش یه تاتر بزرگه، هر روز باهاش مواجهه داری
۲۸ تیر ۱۴۰۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات
تئاتر
هنرهای تجسمی

تماس‌ها

09354710252