اجرا به قدری مسحور کننده بود که من نمیخواستم تموم بشه، اون احساساتی که با دیدن هر لحظه از این نمایش تجربه کردم رو با هیچی عوض نمیکنم. یه جاهایی باورم نمیشد که من این چشم هارو دارم، این گوش هارو دارم که میتونم همچین نمایشی رو ببینم و بشنوم!
ورود و خروج بازیگرا به شدت من رو هیجان زده و غافلگیر میکرد و عاشقش شده بودم. جوری که کارگردان حواسم رو به موضوع دیگه پرت میکرد و با یه حرکت دیگه غافلگیرم میکرد واقعا کیف میداد.
واقعا از بهترین ها بود و منتظرم تا دوباره بلیت گیرم بیاد و بیام دیدنتون.
مدت زمانی که برای اجرا در نظر گرفته شده بود خیلی زیاد بود بخاطر همین خسته کننده شد، از بین بازیگران، بازی آقای عساکره رو بیشتر دوست داشتم و ای کاش این ایده بهتر پرداخت میشد چون من فقط صحنه آخر و موسیقی های سنتی جنوبی رو دوست داشتم چون برام تازگی داشت. از اینکه طراحی صحنه، نور و لباسی وجود نداشت یکم دلسرد شدم
نکته های مثبت این نمایش از نظر من نورپردازی زیبا بود و همچنین وقتی اجرا به پایان رسید همهی تماشاگر ها درگیر جریان شده بودن چه دوستانی که کار رو پسندیده بودن چه نپسندیده بودن.
نکاتی که من رو اذیت کرد و برام دلچسب نبود قسمت هایی از مکبث و هملت بود که با آنتیگونه تلفیق شده بود و چون قبل از دیدن اجرا این ذهنیت رو داشتم که نویسنده از هوش مصنوعی برای متن کمک گرفته قضیه برام روشن شد که چرا این مدله... حقیقتا من طرفدار استفاده از هوش مصنوعی توی ادبیات نیستم برای همین دلم رو بدجور زد.
دوست داشتم قبل از اینکه بلیت نمایش رو تهیه کنم توی توضیحات میفهمیدم که این قراره یک تئاتر تعاملی باشه چون من بخاطر خود آنتیگونه اومدم و همینطور بازی در بازی ها رو نپسندیدم.
در نهایت ایدهی جسورانهای بود.