من امروز این نمایشو دیدم ، واقعا نمی دونم چی بگم.
چون واقعا نمیشه چیزی گفت. کسایی که از این نمایش لذت بردن در دام بی محتوایی خرده روشن فکری گیر کردند.
گفتند به چرایی فکر نکنید ، یعنی به اصل نمایش فکر نکنید بدون دیدن وقت خودتونو تلف شده بدونید. سخته نقد کردن این تاتر چون به مرحله ی نقد نرسیده. من از کجا بگم؟ از بازی های به شدت ضعیف ؟ از طراحی صحنه ی بیمار گونه؟ ( که شاید کارگردان اینو یه حسن بدونه ولی این بیماری از فقر ندیدن و درک نکردن میاد)
از سرو صدا و سرفه های بازیگران پشت صحنه ؟ یا از درو دیوار نگاه کردن مردم؟ کارگردان متنو نفهمیده و این نا فهمی رو به بازیگرا هم انتقال داده ، بازیگر نه میدونه برا چی مشروب می خوره نه میدونه چرا سفید پوشیده نه میدونه چرا گریه می کنه؟ فقط داره بازی می کنه. به ما هم میگن به چرایی فک نکنید.
(نمایش خود را از آن دوران جدا کرده و وضعیتی بی زمان ٬ هستی حاکم بر دوران ما را واکاوی کرده است)
چیرو واکاوی کرده؟ اصلا واکاوی یعنی
... دیدن ادامه ››
چی؟ واکاوی یعنی چرایی دوست عزیز. یعنی فرم.
کسایی که این نمایشو دوست داشتن کسایی بودن که از اول تا آخر هیچی نفهمیدن بعد اومدن با خودشون فکر کردن گفتن حتما چیزی فراتر از شعور و درک من بوده پس ایول عجب چیزی بوده ...
نه ... هیچی نبود.خودتو دست کم نگیر. کارگردان در دام من روشنفکرم پس هستم افتاده بود. دامی که بسیاری از بزرگانی که هیچ وقت توانایی کار جدی کردن رو ندارند هم تو اون دام افتادند.
ناراحتم از این که مجبورم راجع به یک مثلا اثر هنری اینجوری نظر بدم.
ولی باز هم خسته نباشید و اگر نقد پذیرید اثر بدید اگرم که نه زیر لب بگویید نفهمیده.