(به رضا پارسا)
من هر دو اجرا ی 91 و 93 رو دیدم و می تونم بگم این بهترین تئاتر کل عمرم بوده و «خاهد بود».
البته اجرای 93 به هیچ وجه به خوبی اجرای قبل نبود. اما هنوز برای کسایی که اجرای قبلی رو ندیده باشن، به خاطر ایده تازه اش می تونه هم چنان جذاب باشه اگر...
تا یه جاهایی میتونم دل زدگی بعضی دوستان ناراضی رو بپذیرم:
ایده های بی نظیری که همه رو جذب کرد و باعث شد پرفروش ترین نمایش سال 1391 تالار چهارسو و بهترین نمایش سال 1391 تالار چهارسو از نگاه تماشاگران بشه (جایزه های جشنواره و انجمن منتقدان بماند)، توی اجرای 93 تبدیل به نقطه ضعف های اجرا شدن. به طوری که نتونستم اندازه ای که 91 لذت بردم، احساس خوبی داشته باشم:
--- اول: تغییر دو تا از بازیگرا. انگار به نسیم ادبی و حقیقت دوست سپرده بودن که ادای بازی الهام کردا و سیاردشتی 91 رو دربیارن! خیلی نچسب بود. و در کنار بازی قوی فرزین صابونی و سهیلا صالحی، این ضعف، دو چندان به نظر می رسید. بنظر می رسه فیزیک چهره و بدن ادبی و حقیقت دوست هرگز امکان اجرای
... دیدن ادامه ››
این بازی فانتزی رو نداشته باشه. چرا این دو نفر؟!
--- دوم، سوم، چهارم و تا بی نهایت!: «سالن بد». اوون فریاد ها لحظه های بی نظیر تئاتر بودن، در صورتی که این اجرا رو مثه من توو تالار چهارسو دیده بودید و «سقف و عمق صحنه انقدر کم نبود».
از ایده های جالب دو تکه بودن صحنه بود. تا بتونیم ارتباط دو طرف جنگ رو با هم ببینیم. و تنها در صورتی می تونید واقعن اینو ببینید که تو تالار شمس و «توو دل بازیگرا ننشسته باشید». به خاطر نزدیک بودن صحنه به جایگاه تماشاگرا و کم شدن از عمق صحنه، من (ردیف 2، بلوک C) رسمن مجبور بودم فقط به یک نیمه از صحنه (صابونی و نسیم ادبی) نگاه کنم. بعد، چن وخ یه بار یادم میومد که سمت دیگه ای هم وجود داره! در کل سمت چپو با خاطرم از اجرای 91 پر کردم! اصلن نمی دونم دوستانی که جایگاه A و D نشسته بودن چی از تئاتر فهمیدن!
اصلن لزومی نداره یه تئاتر رو به زور توو «یه جای تنگ» جا بدیم، بعد تماشاگرو فرشاد فزونی بی چاره رو رو بشونیم توو دلشون، زاویه های خالی سالنم با تماشاگر پر کنیم! دیگه چه کاریه بریم تئاتر؟!
بازی با نور و تاریکی برای القای مفهوم از دیگر ایده های جالب این تئاتر بود. در حالی که تو اجرای 93، این طور که رو تیوال می خونم، به قدری آزار دهنده بوده که بعضی دوستان تونستن به راحتی لقب "بد ترین نمایش عمرم" رو به این اجرا بدن.
و البته به این دوستان حق می دم.
خوندن نظرات منفی نسبت به "ایده هایی که تو اجرای قبل کاملن وحدت داشتن و چنین اعتباری رو برای نمایش آوردن و من رو چنان مجنون کرد که بتونم بگم هرگز بهتر از این رو نخاهم دید"، واقعن ناراحتم کرد. (واضحه که ناراحتیم از دوستان ناراضی نیست).
صداهای بلند و نور های خیره کننده، این بار من رو هم آزار داد.
حیف... حیف...
حیف که چنین نمایشی رو از دست دادیم. به خاطر نبود 2 تا از بازیگرای اصلی، گروه آقای سخاوت دوست (موسیقی) و سالن بد. و سالن بد. و سالن بد.
هرگز دیگه تالار شمس نمی رم مگر این که مطمئن بشم نمایش برای اون جا طراحی شده.
.
.
.
حیف که "چنین" نمایشی رو از دست دادیم.
این نمایش می تونست هم چنان بهترین باشه اگر حداقل توو تالار شمس اجرا نمی رفت.