همیشه چاره ( رابطه ) نیست ،
گاهی باید به ( فاصله ) فرصت داد ...


از: ...

آقا اجازه مبحث امروز ما خداست
توضیح می‌دهید که جای خدا کجاست ؟
قرآن نوشته او همه جا هست و مادرم
اصرار می‌کند که کمی قبله سمت راست
من جمعه می‌روم لب دریا ، کنار آب
آنجا نماز جمعه ، زلال است ، بی‌ریاست
کاج همیشه سبز ، که بیرون مدرسه
استاد درس دینی و قرآن بچه‌هاست
آقا شما حقیرترید از سوال من
این درس ، نان خشک سر سفره شماست
من ساکتم ، دبیر به من صفر می‌دهد
شاگرد تنبلی ، که حواسش پی ِ خداست

از: علیرضا دهقانیان

هی دوست عزیز!...
کسی در این سوز و سرما دستــهایت را نمی گیرد...
در جیبــــت بـــگذارتشان...
شاید....
ذره ای خاطره ته جیبت مانده باشد....
که هنوز هم گرم است.....!


از: .

هیچ چیز بی ثبات تر از یک تیکه ابر نیست...
این زیبا ترین جمله ای بود که در اولین اجرای تاتر تراس شنیدم. اولین اجرایی که مثل بقیه اولین ها با اشکالاتی همراه بود .اشکالاتی من جمله موزیک بسیار ضعیف. خالی بودن پشت دکور که در وسط کار پرده مربوطه پایین آمد و اون بچه گربه ای که اکثرا ما در سالن اصلی میبنیم که باز هم اومد گوشه چپ سن. روشن نشدن چراغ سمت راستی دکور که با تلاش بازیگر هم روشن نشد. گیر کردن پای بازیگران به دکور، و عدم انطباق زنگ تلفن ها با صحبت کردن ها.
با اینحال در اکثر مواقع بازی خوب بازیگران ، باعث متوسط و حتی خوب بودن این کار میشه.

وقتی پایت خواب می رود

نمی توانی درست راه بروی

لنگ می زنی !!

وقتی قلبت خواب می رود

نمی توانی درست فکر کنی

عاشق میشوی

از: .

یه جا خوندم :
وقت خریدن لباسهای پاییزی دقت کنید،
لباسهایی بخرید با جیب های بزرگ
به اندازه ی دو دست،
شاید همین پاییز عاشق شدید...


از: .

داد زدم :خدایا .. خدایا.... خدایا..! عصبانی گفت :اَاَااَاااَاَااَه...! خسته م کردید...! ... ... ......از امروز اسم من " فلگرا ایلیوم اسپرامونت بیزرتافالانژ ممفیس مولیسبره تتسانشو جینگه " ببینم بازم جیگرشو داری صدام کنی؟ در ضمن مخفف هم نداره!


از: .

تقدیم به فرمان فتحعلیان عزیز بخاطر ممنوع الکار شدنش در روزهای اخیر :

بر درخت یا در قفس /

یک قناری همیشه قناری میماند /

غم سکوتش برای خود نیست /

برای اندوه تمام دلهایی است /

که شادی آوازش را نشنیدند ...

شما پرنده خوش آواز حرم حضرت دوست هستی.
دست پر مهر حضرت مولا همیشه بالای سر ماست.

از: .

به بهانه 14 مهر ماه سالروز تولد زنده یاد سهراب سپهری

دیرگاهی است که در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می‌خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه‌ای نیست در این تاریکی
در و دیوار به هم پیوسته
سایه‌ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته
نفس آدم‌ها
سر بسر افسرده است
روزگاری است در این گوشه پژمرده ... دیدن ادامه ›› هوا
هر نشاطی مرده است
دست جادویی شب
در به روی من و غم می‌بندد
می‌کنم هر چه تلاش،
او به من می خندد .
نقش‌هایی که کشیدم در روز،
شب ز راه آمد و با دود اندود .
طرح‌هایی که فکندم در شب،
روز پیدا شد و با پنبه زدود .
دیرگاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است .
جنبشی نیست در این خاموشی
دست‌ها پاها در قیر شب است .


از: .

اینقدر که ما لگد به بخت خودمون زدیم بروسلی به حریفاش نزد ...ء

از: .

خدایا لطفا برو و به بعضی از آنهاییکه ایمان آورده اند یادآوری کن که تو خدا هستی نه آنها !!!

از: .

حالا که بیشتر از هر لحظه آماده نشستن شده ای
نمی دانم چرا هوای قلبم چنان ابریست
که عقلم دستور برگشتت را می دهد...

از: خود

چقدر فاصله است !!! /
بین نام تو ،
و تمام مارک های معروف دنیا /
جنس خوب چشمانت را از من نگیر /
حوصله احساس نامرغوب را ندارم .

از: .

میان ماندن و رفتن
تردید میکُشد مرا

میان ماندن و در میانِ تن-ها
ماندن.. تنها ماندن

و یا

رفتن و با خیالش
تنهاترین ِ تن-ها ماندن

نه دل ِ تنها در میان ماندن است، مرا
و نه پای رفتن و تنهایی

خدایا!!!

میان ماندن و رفتن
تردید میکُشد مرا...


از: خود

به جرم وسوسه...::
چه طعنه ها که نشنیدی حوا ::...!
پس از تو...::
همه تا توانستند آدم شدند::...!!!
چه صادقانه حوا بودی...::
و چه ریاکارانه آدمیم

از: ...

نمی دانستم
تا این حد مستجاب الدعوه ای
چشمۀ اشکم خشکیده
بس کن این دعای بارانت را

از: خود

خوشا هر آنچه که تو باغ باغ می خواهی
بگو رسیده بیفتم به دامنت ‚ یا کال ؟

از: ...

دوستان نمیدونم پیشنهادِ یا یادگاری یا هر چیز دیگه
اما کاش می شد کنار "دیوار" مون یه حیاط همچین با صفایی هم داشتیم که هر وقت از " دیوار " مون خسته می شدیم تو این حیاط حالی می کردیم ...
من که خسته ام ، تازه می زنم بیرون

از: خود