در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نوید اسکویی پور | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:05:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یک چیزی یادم اومد ... بریم خونه
جمله ای که خیلی دوست داشتم، تعریف دژاوو از زبان پدربزرگ بود: یک اختلال ذهنی که موجب میشه چیزی که در زمان حال میبینیم به خاطره تبدیل بشه
۲۵ خرداد ۱۳۹۱
بریم هونه :دی
۲۵ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
درویشی در آن میان از او پرسید که عشق چیست؟ گفت: امروز بینی و فردا بینی و پس فردا بینی. آن روزش بکشتند و دیگر روزش بسوختند و سوم روزش بباد بردادند، یعنی عشق اینست.
به نظرم اون قسمت "یعنی عشق اینست" رو در انتهاش نداشت.
۰۴ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پاندورا (به یونانی: Πανδώρα)، در اسطوره‌های یونان، نخستین زن روی زمین است. هفائستوس او را به دستور زئوس از آب و گِل ساخت. خدایان به او نعمت‌های فراوانی بخشیدند؛ آفرودیته به او زیبایی بخشید، آپولو موسیقی، هرمس اعتقادات دینی و هر خدای المپی دیگری نیز به همین ترتیب هدیه‌ای به پاندورا داد؛ از این رو در پایان هرمس نام پاندورا به معنی «تمام نعمت‌ها» را روی او می‌گذارد.
اپیمتئوس او را به همسری برگزید. پاندروا در جعبه‌ای که گفته شده بود هرگز نگشاید، گشود و مصیبت‌ها بر روی زمین پراکنده شد. تنها امید در جعبه باقی ماند تا تسلای بشر باشد.

جشنواره رنگ و نور، طرح و فرم، حرکت و صدا، توهم و خیال با هنرمندی متفاوت آنها و چه دلپذیر بود این تفاوت آنها در شیوه روایت برای من که این اولین نمایش خارجی بود که می دیدم
نمایشی در بزرگداشت سکوت

دیالوگ مورد علاقه
میخوایم تاریختون رو پاک کنیم و تاریخ جدیدی براتون بنویسیم، تاریخی که از خودمون شروع میشه و اینقدر احمقیم که فکر میکنیم به خودمون هم ختم میشه

بهترین نقش
سکوت!

بهترین نقش مکمل
شهرام حقیقت دوست

عامل موثر
نویسنده که در طول تماشای اثر بهتر است به خاطر داشته باشیم ایرانی است

نظر من
باید ترسید از روزی که خاموشی دریا جایش را به طوفان بدهد! هر چند در هر دو حالت از سرنوشت گریزی نیست.
درود !
عامل گفتگو یا همون دیالوگ نقش موثری در به نمایش گذاشتن حالتهای عاطفی شدید اعم از اندوه ، انزجار و شادمانی داره که نشون دادن این تاثرات عمیق انسانی بدون به زبان آوردن حتی کلمه ای ( و نیز با کمترین حرکات بدنی آنچنان که در گونه ی نمایشی پانتومیم دیده میشه ) چقدر میتونه برای یه بازیگر دشواریهای خودشو داشته باشه که آقای صابونی و خانم کردا به حق از پس بغرنجی و پیچیدگی موقعیت ها سربلند بیرون اومدن . به وضوح می شد در انقباض عضلات صورت یا سردرگمی حرکت دستها و یا زبان نگاه اونها ، برداشتها و عکس العمل ها رو دریافت و نیز بازی خوب شهرام حقیقت که مجموعه ی این عوامل ما رو باز هم به تماشای یه کار خوب دیگه تو شروع این فصل دعوت کرد .
۰۴ آبان ۱۳۹۰
آفرین نوید
عالی نوشتی
۰۴ آبان ۱۳۹۰
درود بر خانم اصغرنژاد، با متن شما موافقم

محمد مهدی جان از لطف شما هم متشکرم
۰۵ آبان ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینقدر درگیر دفاع تز بودم که دیدن این تئاتر افتاد به روزهای آخر اجراش
خواستم اجرای روز ۲۹ ام رو برم چون می دونستم روز آخر دردسرش خیلی زیاده ... ولی ممتحن داخلیم دستم رو گذاشت تو حنا
مطمئن بودم روز آخر کار رو میبینم ... مجوز دفاعم که تو جلسه گروه صادر شد و همه کارها رو انجام داده بودم که یهو ممتحن خارجی پای تلفن گفت ساعت ۴ بیا پژوهشکده علوم انسانی تو اتوبان کردستان ... خیلی پکر شدم فکر میکردم تئاتر رو نمی بینم ... رفتم اونجا بعد گشتن رسیدم به ساختمون آ اس پ ! ... من اینجا مهد کودک می رفتم و حالا بعد ۲۱ سال واسه تز فوق لیسانس رفته بودم اونجا ...
اینقده حس خوبی داشتم و انرژی گرفته بودم که خودم رو ۴:۳۰ رسوندم تئاتر شهر ... بلیط تموم شده بود ... دم گیشه وایستادم ... سوال ها و جواب ها رو از بر شده بودم ... کدوم بلیط هست کدوم تموم شده ... یه دوست خوب تئاتری هم پیدا کردم ... مطمئن بودم امروز روز منه ... کنسلی ها که شروع شد بلیط تو دست منو دوست جدیدم بود ... از این بهتر نمی شد

اجرا عالی بود ... استفاده هوشمندانه و خلاقانه از طراحی صحنه بسیار ساده که در عین سادگی با نهایت تنوع به کار گرفته شده بود ... رو زمین بودم ... دیدن ادامه ›› و خیلی خسته ولی کاملا خوشحال و شارژ اومدم بیرون ... یک روز فوق العاده بین دیوارهای متحرک ونیز در کارگاه نمایش تئاتر شهر ... خنده هایی از ته دل که گاهی روی لب می خشکید چون دنیای زشت پیرامونم رو یادم میاورد ... و بازی هایی که همش به دلم نشست ... همه چیز با هم جور بود ... معلوم بود خیلی خوب تمرین کردند ...

ترکیب اون حس آشنای قدیمی ساختمون آ اس پ و این حس شگفت زدگی از این همه تصوایر جذاب ناآشنا در تئاترشهر یکی از بهترین روزهای سال ۹۰ رو برام ساخت ...

از همه دست اندرکاران این کار برای اینکه بخشی از این روز خوب من بودند سپاسگذارم
خسته نباشید
با آرزوی موفقیت های روزافزون برای شما نوید جان
۳۱ شهریور ۱۳۹۰
نوید عزیز کنسلی ها دیروز خیلی ها رو خوشحال کرده ظاهرا...موفق باشی رفیق
۳۱ شهریور ۱۳۹۰
آدمی به امید زنده است ... تو هم همین طور
۳۱ شهریور ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
۷ کوتوله عاشق سفید برفی شدند و هر کاری از دستشان بر میآمد انجام دادند تا دل او را به دست بیاورند ولی او در پایان با دیگری رفت ... با کسی که کوتوله نبود
.
.
.
هر چه به سمت پایان رفت بهتر شد
و فصل بازگشت به خانه در انتهای نمایش شاهکار بود
مدت زمان نمایش بسیار طولانیه و این بیش از هر چیزی به کار ضربه زده