در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
مخاطبان گرامی، پیرو اعلام عزای عمومی، به آگاهی می‌رسد اجرای همه نمایشها و برنامه‌های هنری به مدت یک هفته از دوشنبه ۳۱ اردیبهشت تا پایان یکشنبه ۶ خرداد لغو شد.
با توجه به حجم بالای کاری، رسیدگی به ایمیل‌ها ممکن است تا چند روز به طول بیانجامد، لطفا از ارسال مجدد درخواست خودداری نمایید.
تیوال پگاه | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 02:39:54
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
پگاه (pegahent)
درباره نمایش فین جین i
سلام وقتتون بخیر
کسی هست که برای ٣٠ ام پنج شنبه دو تا بلیط داشته باشه که خودش نتونه استفاده بکنه ازشون؟
از این تئاتر بسیار لذت بردم. افکار درون و هجمه کابوسهای ونگوگ به خوبی به نمایش درآمده بود.و میتوان حال بد او از توهمات زجر آورش رو با تمام وجود حس کرد به قدری که حتی وقتی گوشش رو با چاقو میبردبه نظر خیلی عجیب و بیمارگونه نمیاد.
درد و هنر در هم تنیده.، درک عمیق ونگوگ از عناصر طبیعت و تلفیق تمام احساسات بشری درست به این میماند که کسی کل هستی را به درون بلیعده باشد، ارتباط عمیق او‌ با مذهب و ماورا، و اینکه چطور آثار یک نقاش جایگاهی ابدی می یابد، همه ریشه در عمق حضور او در دل هنر دارد.انگار هنر در درون او دم کشیده باشد.
بازیهای درخشان به ویژه نقش افرینی بینهایت برجسته حمید رحیمی،توانایی کارگردان در نمایش ذهن و واقعیت بیرونی ونگوگ در کنار هم، متن غنی و دیالوگ‌هایی که هر جمله اش ارزش بارها شنیدن رو دارند، روند نمایش،طراحی صحنه خوب که بسیار به درک بیشتر نمایش کمک میکرد، و شروع و پایان هوشمندانه نمایش که ازدستهای عاشق ونگوگ آغاز و به همان دستها ختم می‌شوند که در واقع خالق آثار او هستند، همه و همه از نقاط تحسن برانگیز نمایش بودند. واقعا خسته نباشید میگویم به همه عوامل گروه. عالی بود.
هرچند وضعیت بسیار نامساعد و فضای تنگ صندلیهای تالار حافظ لذت بردن از این نمایش بی نظیر رو سخت میکرد.
امیدوارم همیشه موفق و خلاق باشید.

من از تماشای این نمایش واقعا لذت بردم و فکر میکنم همه گفتگو ها و صحنه ها خیلی عمیق تر از آنچه بود که به نظر می آمد. اغلب ممکن است تصور شود ... دیدن ادامه ›› که یک داستان ساده است که دریک مدرسه اتفاق می اوفتد. عشق یه کودک به معلم مرد که از قضا همسر ناظم مدرسه است. ولی من فکر میکنم لایه های عمقی بیشتری در این تئاتر وجود داشت هیچکدام از دیالوگها و صحنه ها اتفاقی نیست. تقابل اولیه ناظم با مادر یکی از بچه های مدرسه که یکی روی باید نبایدهای جامعه و حرفه اش تاکید دارد و سعی می کند مدرسه اش را که در واقع نمود کودکی و باورهای اوست سرپا نگاه دارد و دیگری (مادر کودک)روی احساسات،عشق و درون کودکان تاکید میکند. تضادی که بین نقاش و ناظم وجود دارد. نقاشی که دقیقا به همین دلیل روابطش با همسر ناظمش دچار سردی شده است. تضادی که در کل گفتگوهای ناظم و نقاش مشهود است یکی از باید و نبایدها میگوید و دیگری از احساس و عشق. و حتی ناظم تلاش دارد همسراش را با همین باید ها و نبایدها در کنار خود نگاه دارد که البته ناموفق است.
و در این میان عشقی پنهان به شکل کاملا نامحسوس میان نقاش و مادر برتیبا که در واقع هر دو نماد درون و احساس هستند متولد میشود و این موضوع تا پایان نمایش هم به شکلی کاملا پنهان باقی میماند به شکلی که تماشاچی احساس میکند تصور عشق بین مادر و نقاش خطا بوده است.
برتیبا که عاشق نقاش است در واقع کودک درون همان زن است‌. تقابل بین عشق و قانون و باید نبایدها. در واقع در دقاایق پایانی نمایش پشت مادر برتیبا به تماشاگران است و ما چهره او را نمبینیم. بلکه درون او را که به شکل کودکش نمود میابد میبینیم ولی صدای مادر اوست که میشنویم. در واقع کودک و مادر هر دو یک نفرند. و این درون مادر است که با زبان کودک سخن می گوید.حتی تلخی دیالوگها و حسرت نگاه نقاش به کودک روی چرخ و فلک که در واقع به مادر کودک مینگرد نشانگر همین مطلب است.
اینکه طرح اولیه نقاش روی دیوار که از پس نقاشی نهایی او( که درواقع تحمیل همسر او بوده و نخواسته او) دیده میشود در واقع بیانگر این حس است که درون هر انسان در پس همه هنجارها و باید و نباید ها کاملا پنهان نمیماند.
ناظم که خود در همان مدرسه تحصیل کرده تمثیل یک قربانی از همه آن بایدهایی است که در اموزش و پرورش ما وجود دارد. انسانی که حتی احساس خود به همسرش را از راهی جز این آموزه ها نمیتواند بیان کند. به او علاقه مند است اما بلد نیست در قالبی بجز باید و نباید او را به ماندن ترغیب کند.
بنظرم جناب کوهستانی خیلی ظریف به موضوع عشق در این نمایش پرداخته اند. هیچ حرکت پررنگی یا هیچ کلمه واضحی نشانگر اتفاقاتی که در درون هر کدام از افراد رخ میداد و جود نداشت همهچی خیلی درونی بود همونطور که در واقعیت داستان هم این عشق درونی بود وهیچ وقت بروز نکرد.
بازی تمام بازیگرها بسیار درخشان بود
تنها نکته منفی ای نمایش بنظرم عدم هماهنگی بین حرکات نقاش و با تغییرات رو تصاویر بود. و همینطور موسیقی حاکم بر نمایش خیلی تاثیر گذار نبود.
در پایان به همه اعضا این نمایش به ویژه آقای کوهستانی خسته نباشید میگویم
ازین ایده ای که مادر و دختر یکی بودن خیلی خوشم اومد
۰۳ اسفند ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پگاه (pegahent)
درباره نمایش نام برده i
با سلام و خسته نباشید به اعضای محترم این نمایش و آرزوی موفقیت
باید بگم من با چند نفر دیگه با اشتیاق به دیدن این تئاتر رفتیم ولی همه سرخورده شدیم. به نظرم ذهن کارگردان به شکل بی نظمی رو صحنه نمایش بازی میکرد.تمام مدت سعی میکردم ارتباطها رو پیدا کنم ولی موفق نبودم.فکر میکنم چند ایده در ذهن کارگردان بوده که میخواسته همه رو پیاده کنه همه چی خیلی بهم ریخته بود. حضور مداوم خانم پناهی ها که هیچ سرانجامی هم نداشت یا رفت و امد های پی در پی آقای پسیانی به پشت دوربین واقعا هیچ جذابیتی رو در تئاتر ایجاد نکرد. و اصلا چرا باید جلسات کنسل کردن یک تئاتر رو بازسازی کرد و ساعتها روش فکر کرد که چرا این اتفاق اوفتاده؟! اون هم در جامعه ایی مثل کشور ما که معضلات و ناهنجاریهای بسیار عمیق و جدی با اندازه کافی ایده برای نمایش فراهم میکنه و سالها میشه بهشون پرداخت.
اما بخشهای جذاب این نمایش:
بخشی از نمایش که در مورد اجرا یه نمایش سیال در مسکو بوده بنظرم خیلی جذاب بود و ای کاش بشه چنین تئاتری رو که تماشاگر رو با خودش در طول روزها و در جاهای مختلف همراه میکنه واقعا اجرا کرد خیلی جذاب خواهد بود. من هنوز هم به این ایده فکر میکنم. ایده جابجا شدن افراد و قرار گرفتنشون در جایگاه همدیگر هم بسیار ذکاوتمندانه بود.همچنین نقاشیهای روی دیوار خیلی عالی بود. ای کاش این ایده های جذاب رو با بی سر و سامانی و دیالوگهای ضعیف خراب نمیکردن.

آهنگ پیشوازش هم خیلی زیبا بود من که خیلی لذت بردم
۱۷ آبان ۱۳۹۷
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پگاه (pegahent)
درباره نمایش ریچارد i
سلام
من با توجه به نظراات مثبتی که اینجا خوندم خیلی با اشتیاق به دیدن این تئاتر رفتم ولی راستش به هیچ عنوان برام لذت بخش نبود. متن به نظرم ... دیدن ادامه ›› خیلی متوسط بود.روند داستان کسل کننده بود و پیوستگی بین صحنه ها وجود نداشت انگار حس نداشت.تنها جاهایی که ذهن وفکر بازیگر روی صحنه اجرا میشد به نظرم ایده جالبی بود.
طراحی صحنه هم به نظرم خیلی قوی نبود.
تنها نقطه قوتش بازی بسیار خوب ، مسلط و تکنیکی آقای کمیلی بود.
با این حال به همه گروه خسته نباشید میگم و برای همه گروه آرزوی موفقیت بیشتر دارم امیدوارم بتونیم تئاترهای کلاسیک با بازیهای قویتر و عمق ومحتوای بیشتر از این دوستان عزیز ببینیم.
پگاه (pegahent)
درباره نمایش یرماغ i
به نظر من نمایشنامه و ایده ها واقعا جالب بود. ولی بازیها خیلی متوسط بودن و در کل باعث میشد روند داستان کمی کند کسل کننده پیش بره.آواز خوانی هاشون خیلی خوب بود.