کالیگولا شدن چه معنایی میتواند داشته باشد؟ مگر نه اینکه هرکدام از ما یک کالیگولا هستیم ؛ تنها تفاوتمان این است که هنوز چیزهایی برای از دست دادن داریم ، بهتر است بگویم هنوز زندگی برایمان انقدری ارزش دارد ، کور سوی نوری که میتابد و قلبمان را چراغانی میکند انگار .
شاید خودخواهانه به نظر برسد اما من هم دوست ندارم تنها کسی باشم که درد میکشد ، شیون میکند و غصه دارد ! این درد همان قدر حق من است که حق همه آنانی که موجودیت و وجودیت دارند هم هست .
چرا من باید محافظ جانی باشم که هیچ از من نمیداند و حتی اگر نباشم هم فرقی برایش نمیکند .
در کُنه وجود همه ما یک موجود دهشتناک لانه کرده که حتی خودمان هم از بودنش ، وجود داشتنش و بیشتر از همه از بیدار شدنش میترسیم . این حقیقت که شاید بعد از روبه رو شدن با او دیگر نه خودمان و نه اطرافیانمان نتوانیم به روال سابقمان برگردیم ؛ ترسناک ترین چیزی است که امکان دارد .
در این نمایش ، تمام ما ، به نوعی کالیگولا هستیم ؛ درواقع هم آن کالیگولایی هستیم که ظلم میکند و هم مردمی هستیم که مظلوم واقع میشوند . ما هم به خودمان ظلم روا میداریم و هم به دیگران . هم خودمان را شکنجه میدهیم و هم دیگرانی را که میشناسیم و حتی آنانی را که نمیشناسیم .
کالیگولا و ما ، همه ، انسان هایی هستیم ؛ ساکن دنیایی که نمیخواهیمش اما به اجبار درگیر زیست خفت باری شده ایم که راهی هم برای خلاصی از آن
... دیدن ادامه ››
نداریم پس تصمیم گرفته ایم که این بار را یک به یک از شانه خودمان برداریم و بیندازیم روی دوش دیگری و این روند مضحک انگار که تا ابدیت هم ادامه خواهد داشت.
تکتک حرکات ، حرف ها و حتی آوا ها در صحنه نمایش ، حامل بار سنگینی هستند که درکش گاهی دشوار اما دلنشین است .
بازیگران بر روی صحنه گویی جادو میکنند و به کلمات بی جان ، جان میدهند و جملات بی وزن را باردار میکنند. زیبایی را خلق میکنند و خیال را جاری میسازند.
میدانید ، درواقع در حال حاظر مساله مساله ی انتظار است،انتظار برای چیزی که بیاید و مارا از بند بلا برهاند،با اینکه می دانیم که اینطور نخواهد شد و این انتظارمان نیز برای افزوده شدن رنجی دیگر است که بر دوشمان افکنده خواهد شد.
تئاتر برای ما ، تنها یک سرگرمی بی اهمیت و گذرا نیست ؛ صحنه دقیقا همان جایی است که زندگی میکنیم و نمایش همان چیزی است که به عشق آن ادامه میدهیم . تئاتر به ما این اجازه را داد که این بار به نوعی بدیع به مفهوم کالیگولا شدن بیندیشیم و بتوانیم حس عشق و تنفر خالص را در یک لحظه و در کنار یکدیگر تجربه کنیم .
در پایان همه ی اینها من ، ریحانه نوروزی که دستیار کارگردان این تئاتر است ؛ از شما دعوت میکنم تا به اجرای این نمایش بنشینید و احساس خوشایند جنون را تجربه کنید.