روزنامه هفت صبح/ سه شنبه/۱۰ تیر
یادداشت کارگردان
ابر_شلوارپوش
علیرضا اخوان
درِ سالن باز شد، صندلی ها خالی بود، همه جا را خاک گرفته بود، زمین به غایت یک کف دست پر از خاک بود، لباس های اجرا هنوز آویزان بود، جای پای ما، در کف سالن مثل رد پا در برف میماند. انگار قرن هاست کسی در این سالن، تئاتری اجرا نکرده است. ایستادم وسط صحنه و به خودم گفتم:
میخوای تمرین کنی؟...برای کی؟ برای کجا؟ وقتی هیچ تماشاگری نداری و هیچ سالن تئاتری نیست!.
اینها بخشی از دیالوگ های نمایش ابر شلوارپوش بود که بعد از چهارماه دوری در اولین مواجهه ام با سالن خاک گرفته ناخودآگاه بر
... دیدن ادامه ››
زبانم جاری شد.
بین بچه های تئاتری معروف است کسی که در ایران تئاتر کار میکند باید پوست کرگدن داشته باشد و قلب ماهی.
پوست کرگدنی من در بیست و پنج سالگی به اندازه ی کرگدن های شصت ساله شده است.
کرونا که نبود هم دانشجویان تئاتر تنها بودند، حالا فقط قرار دادهای جدیدی وضع شده وگرنه وضعیت همان است.
در شرایطی مانند کرونا و جنگ، در شرایط بحرانی نیاز به کمک دولت است. اساسا دولت ها در طول تاریخ برای شرایط بحرانی شکل گرفته اند، ما با ۵۰ درصد از ظرفیت خود اجرا میرویم، پس طبیعتاً سقف درآمد ما نصف میشود، از طرفی در گروه هزینههایی وجود دارد که در بسیاری از کشورهای دیگر این هزینه را دولت تقبل میکند، هزینه های جانبی هم وجود دارد مثل دکور،لباس، تبلیغات که در بسیاری از کشور ها شهرداری، تلویزیون و...انجام میدهند، ما در اینجا خودمانیم و خودمان، از طرفی در گروه منابع انسانی وجود دارند که باید بیمه باشند باید حافظ سلامتی آنها باشیم ولی این حرف در اینجا بیشتر شبیه به شوخی است، استادم میگفت: تئاتری بودن در اینجا یک نفرین است.
همه ی اینها را نوشتم تا این سخن نیچه را یادآوری کنم: هنر هست، که حقیقت مارا نکشد. یا یادآوری کنم ما هیچ حمایتی از هیچ ارگانی نمیشویم، ما از نگاه بسیاری وجود نداریم. حضور داریم، ولی وجود نداریم همچون سایه، به قول حضرت مولانا سایه بنماید نباشد، ما نیز چو سایه نیست هستیم.
از نگاه بسیاری همچنان تئاتر یک سایه است یک فوق برنامه است نه یک سبک زندگی نه یک شغل و من به عنوان یک جوان تئاتری از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود.
هر روز یک بلیط از نمایشهای روی صحنه را میخرم و هیچ کدام را نمیروم، چراکه خودم همان زمان روی صحنه هستم، فقط بلیط را با نام مستعار گودو میخرم که دوستانم دلگرم باشند به حضور کسی که هرگز نمی آید.
بیشتر از آنکه روی سخنم مردم باشند با اهالی رسانه هستم، با تلویزیون، رادیو که کیفیتشان را مدیون تئاتر هستند.
میخواهم یادآوری کنم که شما موظف به حمایت از تمام اقشار جامعه هستید و وظیفه ی خودتان را در قبال تئاتر انجام نمیدهید.
و از خوانندگان این متن دعوت میکنم، ماسک بزنند، دستکش بپوشند، پروتکل های بهداشتی را رعایت کنند و به تماشای نمایش ما بنشینند چرا که ما برای ادامه ی زندگی نیاز به یک زندگی فرهنگی داریم.