در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال بابک | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 08:43:07
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سپاس از عزیزانِ هنرمند. اجرای شاد و آموزنده‌ای بود.
به امید آینده‌ای آزاد و شاد و سالم برای همه‌ی کودکان 🌱🌹
امیر مسعود، Reza1991s و سپهر این را خواندند
ehsan majidi، الی ابراهیمی و پرویز حاجی زاده این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
همه چیز را دوست داشتم: داستان٬ طراحی صحنه٬ موسیقی و البته بازی ها را. بی نهایت از آقای فراهانی عزیز سپاسگذارم که در این روزهایی که اکثر اجراها غیر ایرانی هستند و به شکل بی سابقه ای نمایش های مُدرنِ غربی در اولویت قرار گرفتند٬ اجرایی کاملاً ایرانی را روی صحنه بردند که شاید شجاعت میخواهد! پیشنهاد میکنم اگر دوست دارید یک اجرای خوبِ ایرانی ببینید٬ کار را از دست ندهید.

پ.ن: صحنه ای که کاکارستم دست و چشم بسته به سراغ آکل میرود٬ شبیه به صحنه روی آوردن „حُر„ به امام حسین بود که در تعزیه اجرا میشود که آقای فراهانی با توجه به سابقه تعزیه خوانی٬ در اجرا استفاده کردند.

ممنون از همه٬ با آرزوی سلامتی برای آقای فراهانی عزیز.
"آبروی از دست رفته کاترینا بلوم" نوشته "هینریش بُل" را با عنوان دومش "خشونت چگونه شکل می‌گیرید و به کجا می‌انجامد" را قبل از دیدن فیلم بخوانید، یا لااقل بعدش. فیلم که تمام شد، من به یاد کاترینا بلوم افتادم که زندگی ساده خودش را داشت اما ناخواسته دست به اقدامی زد که زندگی‌اش سیاه شد، شاید!
آنگاه که
گهواره های کهنه را
در گورهای تازه
تکان دادی
و همزمان
پروانه را
از پیله اش
پراندی
تا ترمه های باران خود را
برشاخۀ گوزن
بیاویزد
مشقم کن
وقتی عشق را
زیبا بنویسی
فرقی نمیکند که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر

از: حسین مُنزوی
فرقی نمیکند که قلم
از ساقه های نیلوفر باشد
یا از پر کبوتر
۲۰ اسفند ۱۳۹۰
شایدم رنگش ار خون
۲۰ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
"کودکانه"

بی راهه رفته بودم،
آن شب!
دستم را گرفته بودُ می کشید!
زین بعد همه ی عمرم را
بی راهه خواهم رفت!

--------------------------------------

http://rahbarafigh.blogspot.com/2012/03/blog-post_06.html

از: حسین پناهی
من: بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه،
میگن که خیلی قشنگه که بشر تونسته آتیشُ کشف بکنه،
و قشنگتر اینکه، یاد گرفته گوجه رو تو تابه ها سرخ کنهُ بعد بخوره!

نازی: راستی راستی یه روزی اگه گوجه هیچ کجا پیدا نشه، اون وقت بشر چیکار کنه؟!

من: هیــچی نازی... دانشمندا تٍز میدن تا تابه ها رو بخورید! وقتی آهنا همه تموم بشه، اون وقتش بشر لباسا رو میکنه و با هل هله از روی آتیش میپره!

نازی: دوربین لوبیتل مریمُ اگه با هم بخوریم، هل هله های من و تو چجوری ثبت میشه؟!

من: عشق من، آب ها لنز مورب دارن، آدمُ وارونه ثبتش ... دیدن ادامه ›› میکنن! عکسمون تو آب برکه تا قیـامت میمونه.

نازی: رنگی یا سیاه سپید؟!

من: من سیاهُ تو سپید...

نازی: آتیش... تو آبا خاموش نمیشن آتیشا؟!

من: نمیدونم والا!

نازی: چتر رو بدش به من... اون کسی که چتر رو ساخت عاشق بود؟!

من: نه عزیز دل من، آدم بود...

از: حسین پناهی
امشب پُر شدم از حسین پناهی! این شعر رو وقتی با صدای خود حسین گوش میدم، اونم تو این سکوت سنگین همیشگی جمعه ها، دلم سخت میگیره. همیشه دوست داشتم این شعر رو به عنوان یه نمایش کوتاه ببینم. شاید اصلاً یه روز یکی رو پیدا کردم که حاضر شد باهم این رو اجرا کنیم! والا! منُ اونُ یه چتر! کم هزینه ترین اجرای جهان!
۱۲ اسفند ۱۳۹۰
کاملا با این حرفت مخالفم. اکه ما ادم های با فرهنکی هستیم و جویای بیشرفت فرهنک متعاقبا به بیشرفت توسعه فرهنکی تو دنیا مشتاق میشدیم که این الان به صورتی اصلی شده که اکثر هنرمندای دنیا طبق این طرح عمل میکنند که این طرح "دونیت Donate" نام داره و ما می تونیم برای تسریع در کسترش فرهنک و اثار فرهنکی این کار رو بکنیم که به شرح زیر است:

"شما برای دسترسی سریع و اسان محصول درخواستی رو به صورت رایکان دانلود می کنید و اکر از اون محصول راضی بودید هزینه اون محصول رو به حساب اون شرکت یا انتشارات واریز می کنید و اکر دوست داشتین از اون شرکت یا حتی مولف و صاحب اثر بشتیبانی کنید می تونین به هر مقدار که دوست داشتین به حساب خود صاحب اثر و یا اون شرکت بول واریز کنید که این امر نشان دهنده اعتماد به مشتری و اکاه دانستن فرد در مورد حمایت از فرهنک هست که کاملا قابل ستایش است و بنده دوست دارم یکی از مبلغین این طرح باشم جون این کار بزرک ترین حرکت به سمت کسترش فرهنک و احترام به شعور انسانی است"
۱۳ اسفند ۱۳۹۰
حسین جان، این وظیفه صاحب اثر هستش که این کار رو بکنه. در واقع چیزی که شما میگید خیلی خوبه، اینکه ما بدونیم داریم بابت چی هزینه میکنیم. برای مثال قبل از خرید یه بازی کامپیوتری و یا فیلم سینمایی، میشه از روی تریلر اون اثر قضاوتی روی خوب و بد بودن اون داشت. شاید خوبه باشه که برای آلبوم های موسیقی هم همچین کاری بکنن و چیزی مثل Preview ازش منتشر کنن و حتی داخل خود آلبوم قرار بدن. البته اگر کسی علاقمند به اثر فردی باشه (موسیقی، فیلم، کتاب و غیره)، قطعاً نیازی به Preview نداره و اون اثر رو تهیه میکنه. البته من نام ترانه رو قرار دادم که اگر خواستید خودتون دنلود کنید. من اسمش رو نمیذارم فرهنگ، یجورایی تعهد اخلاقیه شاید! هرچی که هست، خیلی حس خوبی بهش ندارم.
۱۳ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی تو،
نه بوی خاک نجاتم داد،
نه شمارش ستاره ها تسکینم.
چرا صدایم کردی، چرا؟
سراسیمه و مشتاق، سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی...
نشان به آن نشان،
که دو هزار سال از میلاد مسیح میگذشت،
و عصر، عصر والیوم بود،
و فلسفه بود،
و ساندویچ دل و جگر!

از: حسین پناهی
خواهش میکنم.
۱۲ اسفند ۱۳۹۰
زیبا بود ...
۱۳ اسفند ۱۳۹۰
فوق العاده دوستش داشتم
۱۳ اسفند ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمیتونم نگم که زمان اجرا یکم برای این صندلی های ناراحت (!) سالن زیاد بود! یسری از صحنه ها شاید خیلی لزومی نداشت که تو اجرا باشه. از اواخر پرده دوم کاملاً داشتم حس خستگی رو تو سالن حس میکردم. تنفس میان اجرا هم خیلی بد موقع بود! درست در ابتدای پرده سوم که البته اصلی ترین دلیلش شاید تغییر دکور صحنه بود.

این اثر پی رنگ قوی داشت ولی از نظر من پایان قدرتمندی نداشت. یعنی اون حس انتقام "به بانو" و رابطه عاطفی بین "جمهور" و "سُورمه" میتونست یه داستان خیلی قوی تر بسازه. من موقع اجرای اثر روی هر احتمالی برای پایان حساب میکردم جز حضور "میر دستان" در اجرا! البته این نقد من اصلاً دلیل بر این نیست که از این اجرا لذت نبرده باشم. فقط تنها نکته ای که حتی در موقع تشویق بازیگران هم داشتم بهش فکر میکردم این بود که حیف، و واقعاً حیف که این پی رنگ قوی این پایان نه چندان قوی رو در بر گرفت.

در کل از آقای "حسین کیانی" تشکر میکنم و همینطور از همه ی گروه و البته گروه موسیقی. یه تشکر ویژه هم از خانم "رویا نونهالی" نازنین دارم بابت این بازی مسلط و چشم نواز. با آرزوی بهترین ها برای تک تک اعضای گروه و شما دوستان.