خداقوت به تمام عوامل نمایش الکترومونالیز. شروع داستان و قصه در ابتدای نمایش به شدت گیراست اما پرداخت به آن دنیای دیگری است. به نظر من خلوت بودن صحنه در طراحی، بسیار مناسب و جذاب بود البته صرفا برای این نمایش، چون خالی بودن و بی روح بودن دنیای مجازی و هوش مصنوعی رو به من انتقال میداد. بازی دو بازیگر اصلی یعنی سپهر ترابی و شیوا زارعی بسیار جذاب و خوب بود. اما چند نکته، حضور بازیگر سوم باعث از بین بردن اتمسفر شد و فضایی که ساخته شده بود را کاملا نابود کرد و دوباره ساختن آن تقریبا کاری غیرممکن بود. چرا یک راوی آن هم کاملا بیگانه با فضای نمایش وارد شد؟! و اما حضور پرده و ویدئوپروژکتور. همان قدر که هوش مصنوعی زندگی بشر را دربر گرفته ویدئو پروژکتور هم تئاتر را در بر گرفته و انگار کارکردش خیلی مهم نیست فقط چیزی است که باید باشد و اصلا مهم نیست که تمرکز بیننده را برهم میزند. نمونه های دلچسبی که از این امکان استفاده کردند کم نیستند مثل نمایش چمدان مساوات که ما پیام هایی که ارسال میشد را میخواندیم، یا فیلمتئاتر رحمانیان و سگهای انباری که بخشی از قصه که اتفاق افتاده بود و ما در صحنه نمیدیدیم را به تصویر میکشید و یا نمایش هیدن که دوربین مداربسته را شاهد بودیم و نمونه های موفق دیگر؛ اما چقدر نمایش های دیگر در استفاده از (تصویر مرده) در (نمایش زنده) موفق هستند؟
ای کاش جایی از نمایش نور تغییر میکرد و ویدئو پروژکتور خاموش میشد و صحنه کاملا برای بازیگران میشد.
با آرزوی موفقیت برای تمامی عوامل نمایش الکترومونالیز
خدا قوت و خسته نباشید به تمام عوامل کار، اما من این کمدی الهی رو خیلی خیلی نفهمیدم. اتفاقات جالبی برای صحنه رخ میداد، ولی اینکه کارکرد هرکدام چقدر به پیشبرد اثر کمک میکرد جای بسیار تامل دارد. در طول اجرا به این فکر کردم که من تنها یک شب به دیدن این کار اومدم و چشمم کلافه از برق جوشکاری است که حتی تا دقایقی بعد نمایش هم درگیر این مسئله بودم، اما بازیگران که هرشب با این ایده روبرو هستند چه میکنند! واقعا سلامت بازیگر تئاتر چقدر اهمیت دارد؟!
فیلمبرداری و عکاسی پی در پی برخی تماشاگران هم به شدت باعث بر هم خوردن تمرکز میشد.
و در آخر ای کاش استانداردی برای وضعیت صندلی سالنهای تئاتر هم تعریف میشد.
خداقوت و خسته نباشید به تمام تیم نمایش کابوسمند
متن کار رو دوست داشتم. نگاه تازهای به پدیده کابوس داشت و قصههای کوچک بسیار جذاب در کنار هم قرار گرفتن. تنها چیزی که اندکی باعث شکسته شدن فضا برای من میشد، مدل قطع شدن موسیقی صحنه ها بود. موسیقی در اوج خودش بدون هیج فِید شدنی قطع میشد که احتمالا چون شب اول بوده این ناهماهنگی کوچک پیش اومده. با آرزوی موفقیت.
خسته نباشید میگم به تمام عوامل محترم نمایش النده نازنین. تجربه بسیار دوستداشتنی بود تماشا این کار؛ نبودن فضای خالی در لحظات اثر، تایم بالا کار را نشان نمیداد و برای بیننده خسته کننده نبود. انرژی بالای صحنه کاملا منتقل میشد. فقط قسمت های کوتاهی از کار میزان ارتباط با صحنه برای من ضعیف میشد. ایده های اجراییه کارگردان اثر بسیار دوستداشتنی بود.
نمایش دلچسبی بود؛ اما از نظر من یک نکته قابل توجه وجود دارد، نباید نمایش «چه کسی جوجه تیغی را کشت؟» با نمایش «جوجه تیغی» مقایسه کلی از نظر کیفیت و محتوا بشود.
از نمایش تعریف و تمجید بسیار میشود کرد یا حتی انتقاد که اینها را به دیگر تماشاگران میسپارم ولی موضوعی که میخواهم در موردش بنویسم «حرکت اضافه» است. بازیگر بیخودی حرکتی نمیکند، بی دلیل دستی را بالا نمیاورد و ما میتوانیم این درس بازیگری را از این نمایش یاد بگیریم. کاملا در طول نمایش این درس را با بازی آقای تینو صالحی و آقای بهرام افشاری مرور کردم. خدا قوت به طراح و کارگردان اثر آقای افشاری.
و یک مسئله/ شبی که در سالن حضور داشتم تهیه کننده نمایش قبل از شروع اجرا، خود را معرفی کرد و با پرخاش بی مورد به چند تماشاگر، حس و اتمسفر سالن را برای من از بین برد. از این دست برخوردهایی که متاسفانه در جامعه شاهد آن هستیم و ای کاش در سالن های محترم تئاتر اینگونه «حرکت اضافه» را شاهد نباشیم. خاموش کردن گوشی در زمان شروع نمایش باید فرهنگسازی بشود، اما اینکه نفر به نفر بگیم: اقا شما، خانم با توام یا شما هم خاموش کنی ما شروع میکنیم، زیاد جالب نیست.
در انتها خسته نباشید میگم به تمام دوستانی که در این نمایش زحمت کشیدند.
با سلام خدمت مخاطبین عزیز
با پوزش فراوان اجرای امشب دوشنبه سی تیر، به دلیل قعطی برق منطقه کنسل میباشد.
ضمن خسته نباشید به تمامی بازیگران و عوامل کار، دوست دارم تجربه خودمو خیلی کوتاه از دیدن این کار بگم.
بنظرم ریتم کار بسیار بالا بود که در ابتدا برای من بیننده جذاب بود؛ ولی کم کم ریتم بالا فدای فهم دیالوگ ها میشد. حس میکنم اگر اندکی از سرعت و ریتم کار کم میشد ارتباطی بهتر و عمیق تری رخ میداد. درخشان ترین بازی از نظر من، برای حمیدرضا محمدی و افشین زمانی بود. طراحی نور از دو طرف صحنه، جذاب بود ولی حس میکردم اگر فقط از یک سو بود، به صحنه عمق بیشتری میداد. تایم بالا کار اصلا حس نمیشد. طراحی لباس از دیگر نقاط مثبت و جذاب کار بود.