در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال محمد کریمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:51:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
درود
نمایش شایعات کمدی با ضربان بالاست و تعدد کاراکترها و موقعیت ها میتواند برای بیننده ای که به دنبال یک کمدی سرخوشانه است جذاب باشد، تیم بازیگری با هدایت درست جناب استاد شهرستانی توانسته اند درام را خلق کنند و حس درست نمایش را به مخاطب منتقل کنند، بازی اندازه و زیبای جناب متین نیا هم توانسته ریتم کار را در دست بگیرد و اوج و فرود های درستی را در تب نمایش داشته باشد. در کل دیدن این نمایش را به دوستان پیشنهاد میکنم.
و باز حکایت
چشم هایت و شب هایم
کوچه را خیس محبت کرده است
آری تهران دوباره گریسته است
و تجریش روایت تاریخ است
دیروز بی تو باز
سر کوچه ی شوق ایستادم
باران گرفت و نگاهم نم برداشت
بسیار زیباست
۲۵ فروردین ۱۳۹۵
جناب فرهاد ممنون
۲۵ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لاله زار
و آن چشم های بیمار
لاله زار
و آن پاکت های سیگار
ابتدای شعرتون "لاه زار" هستش یا "لاله زار"؟
۲۳ فروردین ۱۳۹۵
شرمنده. گفتم شاید واژه ایی که من نمی شناسم. برای همین پرسیدم.
زیبا بود
۲۳ فروردین ۱۳۹۵
ممنون از نظر لطف شما
۲۳ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
ای صبح همیشه ونک
من در مان نشسته ام
سری به شب بزن
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تجریش بی واسطه بود
که دستانمان را راهی انقلاب کرد
لاله زار
همان خیابان
همان خیابان،که آبشخور اسب های مست
هرزگی هامان بود
به نظرم سه تا شعرتون قشنگ بود!
از سبک ادبی چیزی نمیدونم ولی با مضمونش حال کردم
۲۱ فروردین ۱۳۹۵
این هم نکته درستیه که شما اشاره کردین،در هر صورت براتون آرزوی موفقیت میکنم
۲۳ فروردین ۱۳۹۵
درود عزیز. شما هم موفق باشید. سپاس گزارم.
۲۳ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سینما مولن روژ
حکایت می کرد شمایل تو را
تهران
شهر شب های همیشه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کرگدن هایِ تَرسَم
میگریند،در عزای مرگِ یک لبخند
شاعر که باشی همبَستر اسب های این سفرِ در بغض می شوی
من دلم لک زده برای یک بار مُردنِ بی حساب و کتاب.
اینجا مورچه ها نا مهربانند و غزل هایِ سگِ مست را نمی خوانند!
شبیه باکره های در خوابم عریانم،برای نکاحِ با حُبابی که در سرم فریاد میزند:
یک شب بیدار باش تا برایت یک وعده محبت خالهِ ام خرس بیاورم.............
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باز اکران من است
باز قیصر شده ام
باز هم تنهایی،سهم قیصر شده است
باز هم مثل قدیم سینما غرق تماشای تواست
صندلی آخر
و صدای خنده
دست مردی دیگر

عالی...


۱۵ فروردین ۱۳۹۵
آفرین . خیلی خوب
۱۵ فروردین ۱۳۹۵
زیبا و محزون
۱۵ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
زمانی مرا عشق می خواندی
افسوس،
حرف هایت در گذشته پوسیدند
و تو هیچ ندانستی که زمان حال من درد استمراری است..........


افرین...
۱۵ فروردین ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید