در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Nouri | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:58:05
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
http://www.mehrnews.com/news/3878244/ماتریوشکا-۱۲-بهمن-ماه-به-پایان-می-رسد
سلام
برای امشب یک بلیت دارم. ردیف 5
اگر کسی می خواهد لطفا پیام دهد
@elhamoh
۲۹ دی ۱۳۹۵
سلام.من 2تا بلیط دارم برای شنبه 9 بهمن ساعت 21:30.اگر کسی خواست باهام تماس بگیرین لطفا.
09128907715
۰۷ بهمن ۱۳۹۵
لطفا مجددا برای چند روز تمدید بفرمایید
۱۷ بهمن ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Nouri   (nouri_hm)
درباره نمایش ماتریوشکا i
تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۱۷ - ۱۲:۱۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 34611
یادداشتی بر نمایش پارساپیروزفر/ تناسب و تعادل
سینماسینما، اصغر نعیمی:

در امتداد تجربه های پیشین پارسا پیروزفر در عرصه تاتر، ماتریوشکا، اجرایی نفس گیر متکی بر فقط یک بازیگر و یک ضرب شصت تکنیکی تمام عیار است.

اما اصلی ترین دلیل دلبستگی من به این اجرا، درک دقیق و کامل پیروزفر از لحن آثار چخوف و درک او از طنز نهفته در آثار اوست… در تمام این سال ها، به رغم اقبال اهل تاتر ایران به نمایشنامه ها و آثار چخوف، او همواره قربانی نوعی تلقی غلط از لحن آثارش و افراط و تفریط در این زمینه شده. شیفتگان چخوف در دو طیف کاملا ناهمگون قرار دارند که یا در اجرای آثار او رویکردی کاملا سانتیمانتال داشته اند و با تقویت و پرورش موقعیت های ملودراماتیک، صحنه نمایش ... دیدن ادامه ›› را آکنده از موقعیت های سوزناکی کرده اند که گاه تنه به فیلم های هندی میزده و یا در رویکردی کاملا افراطی طنز ظریف آثار او را بهانه ای برای شکلی از تاتر عامه پسند، در یک بسته بندی ظاهرا متفاوت و شبه روشنفکرانه، کرده اند که در واقع بییشتر وامدار سنت نمایش های روحوضی خودمان بوده اند تا چخوف و دنیای او.

پارسا پیروزفر در ماتریوشکا نشان می دهد از معدود کسانی است که شناخت دقیقی از لحن آثار چخوف دارد و ظرفیت ها و ظرافت ها طنز چخوفی را کاملا درک کرده و از همه مهم تر مواجهه اش با این طنز بسیار خوددارانه است. او به همین خاطر و با تکیه بر همین اشراف توانسته در انتخاب هایی هوشمندانه، داستان هایی متفاوت از چخوف را جوری کنار هم بچیند که در نهایت صاحب حس و معنایی مشترک و واحد شوند. موفقیت پیروزفر در این کار، دراماتولوژی درست این داستان ها و توانایی اش در شناخت لحن درست و حفظ متعادلِ این لحن دشوار و دیریاب از نقاط قوت کار اوست. نکته تحسین برانگیز این که پیروزفر چخوف و ظنز او را بهانه ای برای لودگی بر روی صحنه نکرده و خوددارانه به جهان اثر مبداء احترام گذاشته اما دست و پا بسته آن هم نمانده.

پیروزفر در ماتریوشکا یک تنه نقش های پرشماری را اجرا میکند و بخش کمتر دیده شده ای از توانایی هایش به عنوان بازیگر را هم به نمایش می گذارد اما این همه ماجرا نیست. به گمان من انتخاب شیوه اجرای تک نفره و بر عهده گرفتن تمام نقش ها توسط یک بازیگر، نه فقط راه حلی حرفه ای برای به صحنه بردن نمایشی متمرکز با امکانات محدود، یا فراهم کردن امکانِ نمایش قابلیت های فردی بازیگر – که البته همه اینها هم هست – بلکه در کنه خود ایده ای بدیع برای شکل دادن به لحن اثر و نزدیک شدن به دنیای چخوف است… تو گویی همه آدم های نمایش یک نفر بیش نیستند و حوادث در دنیایی وهم آلود و رویاگونی رخ میدهد که تنه به آثار گروتسک میزند، در واقع پیروزفر با مهارت و البته ظرافت توانسته از طنزِ شیرین و ملایم چخوف بستری بسازد اما در نهایت از آن هم عبور کرده و جهان هراسناک خودش را بسازد که در آن نوعِ بشر در شکلی هم سان و با ظاهری ثابت گرفتار تحقیری دایمی است. انتخاب این ساختار تجربی برای او ریسک بزرگی بوده که خوشبختانه از آن سربلند بیرون آمده.

در این میان نباید قابلیت های شگفت آور پیروزفر به عنوان کارگردان و بازیگر این متن را فراموش کرد. او نه فقط یک تنه نقش های متعدد اثر را بازی می کند بلکه همزمان ابزار صحنه، دکور و حتی سیاهی لشکرهای مورد نیاز را هم از طریق بازی و گاه یک نگاه به شکل قانع کننده ای می سازد. به عنوان نمونه اشاره می کنم به شلوغی، ازدحام و صف طویل بیرون دفتر ژنرال در داستانِ اول، که فقط و فقط با نگاه و بازی اوست که به شکل هنرمندانه ای ساخته می شود.

میزانسن های او به عنوان کارگردان بر مبنای تعریفش از اجرای تک نفره فوق العاده هستند و نمایش به رغم زمان صد دقیقه ای ریتمی پویا و سرزنده دارد که هر چه رو به پایان میرود شتابی معقول و منطقی پیدا میکند و حتی برای لحظه ای از نفس نمی افتد.

در تمام نمایش هایی که توسط پیروزفر اجرا شده اند، از گلن گری گلن راس، بر پهنه دریا، پاره سنگ ها در جیب هایش تا همین ماتریوشکا، نکته ای که همواره من را وادار به احترام می کند همین حفظ تناسب و تعادل در تمام جزییات نمایش، امتناع او از هر نوع جلوه گری و تظاهر نا لازم و کنترلش بر اجزایی است که می توانند جلوه ای خارج از حدِ لازم پیدا کنند. ماتریوشکا نمونه مثال زدنی از این خودداری هنرمندانه است و نشاندهنده کنترل پیروزفر به عنوان کارگردان بر تمام اجزای اثر است. به عنوان مثال و با توجه به اجرای تمام نقش ها توسط یک بازیگر که خود پیروزفر هم هست، ماتریوشکا نشان دهنده کنترل پیروزفر کارگردان بر پیروزفر بازیگر در نمایشی است که می توانست بهانه ای باشد برای خودنمایی صرف یک بازیگر، در واقع من به شخصه توان پیروزفر کارگردان را در مدیریت و هدایت پیروزفر بازیگر تحسین می کنم، در عین حال که توانایی پیروزفر بازیگر هم برایم چشمگیر و ستایش برانگیز است.

خلاصه کنم. معتقدم پارسا پیروزفر با همین چند نمایشی که بر صحنه برده نشان داده در عرصه تاتر ما حرف های بسیاری برای گفتن دارد و هر اثر او تجربه جدیدی است که تماشای شان مغتنم است…

نقداً پیشنهاد می کنم تماشای ماتریوشکا را از دست ندهید.

http://cinemacinema.ir/?p=34611
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Nouri   (nouri_hm)
درباره نمایش ماتریوشکا i
نقدی بر نمایش" ماتریوشکا" به کارگردانی پارسا پیروزفر
ماتریوشکا
نویسنده، طراح و کارگردان: پارسا پیروز فر
پزشک نازنین!

سمیرامیس بابایی
مجله دنیای تصویر آبان ماه 95


شاید وقتی نیل سایمون نمایشنامه ای از روی داستان های چخوف می نوشت فکرش را هم نمی کرد که برگردان فارسی آن را به یکی از پراجراترین ... دیدن ادامه ›› نمایشنامه های چند سال اخیر مبدل شود. از اجراهای دانشجویی گرفته تا اجرای نمایش در تماشاخانه های کوچک و بزرگ توسط کارگردان های گمنام و به نام. البته برای تئاتردوستان شنیدن اسم چردیاکف (همان فردی که روی سر رئیس اش عطسه می کند) یا دختری که اعتراض برای گرفتن حق اش را بلد نیست ؛ هنوز هم واجد جذابیت هایی منحصر به فرد است که از معجزه قلم چخوف سرازیر می شود. اما طبیعی ست تکرار پی در پی این روایت روند فرسایشی در سلیقه و منظر مخاطبین بوجود می آورد ، خصوصا که نمایشنامه های پرارزش و مشهور دیگری وجود دارند که جایشان در هنر نمایشی ما خالی ست و واقعا نیاز دارند لطفِ پزشکِ نازنین مانندی شامل حال آن ها گردد! حال چرا این نمایشنامه این چنین میان جماعت تئاتری کشور محبوب است خود جای سئوال دارد! در حالی که داستان های دیگر چخوف نیز حائز وجوه نمایشی بالایی برای اجرای روی صحنه هستند ، برای مثال مجموعه داستان کارمندها از جنبه طنازی اش تا سهولت اجرایی اش می تواند همتای مناسبی برای پزشک نازنین باشد. مشکل اینجاست که این چخوف بی نوا در این مرز و بوم از اقبال مناسبی برخوردار نیست ، چرا که یا نمایشنامه هایش پرداخت نشده ، مثله شده ، ایرانیزه شده (ختم کلام تقطیر شده از هرچه نکات مثبت )است به اجرا در می آید و یا یادآوری نام اش مترادف است با پزشک نازنین که دیگر آه از نهاد تئاتردوستان در می آورد «باز هم پزشک نازنین؟!»
اما به قول معروف ؛ همه عیب اش بگفتیم هنرش نیز بگوییم. عنوان نمایش ماتریوشکا برگرفته از نام عروسک های روسی است که عروسک های همانند و کوچک تری را در دل خود دارند. اگرچه نمایش ماتریوشکا مجموعه ایست از نمایش های کوتاه بسیار مشترک با پزشک نازنین اما اجرای تک نفره پارسا پیروزفر ، شیوه اجرایی بسیار متفاوت و تازه ای (در حد کشور خودمان) به نمایش می گذارد که صرف نظر از موارد ذکر شده در نوع خود جالب و دیدنی است. این شیوه اجرایی در انگلستان به خصوص برای بازخوانی آثار چارلز دیکنز از محبویت های بالایی برخودار است. این نمایش را از حیث شیوه اجرای تک نفره می توان نوعی از مونودرام دانست. نمایش به چیزی غیر از یک صحنه کم دکور و خلوت احتیاجی ندارد ، پیروزفر خود به تنهایی تیپ های مختلف را اجرا می کند و دیالوگ های میان کاراکترها را با تغییر لحن ، صدا و بازی بدنی به نمایش می گذارد. حتا گاهی در یک صحنه عهده دار سه نقش مقابل هم (پدر ، مادر و فرزند) می شود. یکی از خلاقیت های متنی نمایشنامه که هماهنگی مناسبی با شیوه اجرایی پیدا می کند ، ایجاد بینامتنیت در داستان هاست. که مانند خصوصیت عروسک ماتریوشکا هر داستان از دل دیگری بیرون می آید و نمایان می شود که وجه تسمیه خردمندانه ای با نام نمایشنامه است بازی جذب کننده پارسا پیروز فر باعث می شود که این نمایش تک پرسوناژ مخاطب را بی وقفه تا پایان کار با خود همراه سازد و روند نمایشی لذت بخشی را تجربه کند. علاوه بر آن از معدود نمایش هایی است که طنز رندانه چخوف بدون تحمیل لودگی یا حشو و زوائدِ نابخردانه کارگردانان به دست می آید و مجموع این عناصر است که اثری شریف و دیدنی و به یاد آوردنی را برای مخاطبین خود خلق می کند.

منبع این نوشته : منبع
نمایش ,نمایشنامه ,داستان ,چخوف ,ماتریوشکا ,نازنین ,پزشک نازنین ,شیوه اجرایی ,نمایش ماتریوشکا ,پارسا پیروزفر
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Nouri   (nouri_hm)
درباره نمایش ماتریوشکا i
نقدی فرمالیستی بر نمایش ماتریوشکا نوشته، طراحی و کارگردانی پارسا پیروزفر

یک طنز بدون لودگی

هنردستان/ رضا آشفته:

ماتریوشکا برگرفته از 8 داستان کوتاه آنتون چخوف روسی است که دربرگیرندۀ طنز انتقادی و اجتماعی است و پارسا پیروزفر در مقام نویسنده (اقتباسگر)، طراح، بازیگر و کارگردان همه هنر خود را ابراز داشته که به اثری تالیفی و با امضای ویژه خود برسد. البته این هم نوعی تجربه است و می­تواند هم خلاقه هم به شمار آید و هم شاید دیگر از سوی این هنرمند تکرار نشود.

اهمیت کار در مقام دراماتورژ و اقتباسگر بسیار شبیه به آن چیزی است که نیل سایمون آمریکایی در ... دیدن ادامه ›› پزشک نازنین انجام داده و در آنجا 11 داستان کوتاه و در اینجا 8 داستان کوتاه که در کل نیز سه داستان مشترک در این دو اقتباس وجود دارد، برای یک متن نمایشی گزینش کرده اند. در پزشک نازنین یک نویسنده، شاید به نمایندگی از چخوف، در نقش راوی در میان 11 اپیزود رفت و آمد دارد و به اصطلاح نخ تسبیح است و خط و ربط اپیزودهاست اما پارسا پیروزفر ترجیح داده است که در این 8 تابلوها شخصیتهای مشترک در رفت و آمد باشند که بشود آن فضای مشترک در اجتماع را خط و ربط این تابلوها دانست و درواقع با چنین نگاهی دلایل مدقنی برای چیدمان تابلوها وجود دارد و تماشاگر سردرگم نمی ماند و زیباتر اینکه یک بازیگر همه این نقش ها و تابلوها را بازی می­کند.

بنابراین زیبایی بازیگری پارسا پیروزفر همانا در نقش آفرینی های متعدد است و واقعا تمام تلاش اش را مبذول داشته که برای هر نقش ریز و درشت، مرد و زن، پیر و جوان و کودک بتواند بنابر صداسازی و فیگورسازی های متنوع نشانه های قابل درک و باوری را قرار دهد که در همان مواجهۀ نخست باز هم تماشاگر سردرگم نماند که اینها کیستند و چرا باید یک نفر این همه نقش را بازی کند؟ این روالی است که ما را نسبت به کنش­مندی و تفاوت نقش­ها آگاه می­کند و در حالت بیدارباش قرار می دهد چون به هر تقدیر در این بازی و نمود بازیگری ما با مجموعه ای از کنش­های متفاوت مواجه خواهیم بود. از یک سو این روال هم سخت و پیچیده می نماید و هم تاکیدی بر ارائه تکنیکی بازی ها خواهد کرد که در صورت فراگیری هر بازیگری راه را بر او باز خواهد کرد که راحت تر در ارائه نقش پا به میدان بگذارد و هم اینکه بتواند به لحاظ کیفی نیز بر جاذبه های نقش و نحوۀ ارائه خلاقه نقش آفرینی تاکید کند. شاید فقط در چند لحظه در رفتن از پوست و جلد نقشی به نقش دیگر پارسا پیروز نتوانست صداها را همزمان تغییر بدهد و با همان صدای نقش قبلی به ارائه نقش دیگر پرداخت و این مورد هم اگر نبود در کل ما چندان اشکالی در ارائه این نقش ها نداشتیم و شاید برخی به دلایلی بهتر از بقیه ارائه شده اند چون این دیگر بیشتر از نقش آفرینی به میزان کمیت و کیفیت ارائه نقش هم برمی گشت. برای مثال در ارائه نقش مرد کارمند (ایوان ایوانُویچ چرویاکف) در اپیزود اول، در اپیزود دوم نیز در ارائه نقش دمیتری کولدارف، در اپیزود چهارم در نقش سمیُن ماکسیمُف، در اپیزودها چهارم، پنجم و هفتم در ارائه نقش دکتر کُشِلکُف، و در اپیزود هفتم در نقش ساشا و در اپیزود هشتم نیز در نقش های بازرس پلیس، پاسبان و ساشا توانسته این نشانه های فیگوراتیو و صداسازی را به سرمنشا خلاقه و نابی گره بزند که انگار با کنار هم قرار گرفتن چند بازیگر زُبده و سرشناس این نقش ها دارد بازی می شود و البته مابقی نقش ها هم یا کوتاه هستند و یا نحوۀ ابرازشان چندان نیست که همانند این عناوین یاد شده به چشم بیاید اما در مجموع در این رفت و آمد نقش ها یک بازیگر طوری توانسته ابراز وجود کند که ما دیگر با یک نمایش دقیق با ضرباهنگ و فضاسازی در خور تامل مواجه بشویم که این دیگر کار کارگردانی است.

پارسا پیروزفر با آن قد رعنا و صورت زیبا و چشمهای رنگی شباهت غریبی به مردمان روسیه تزاری دارد و این خود شاید عنصر فعال و پویایی است که بشود با یک بازیگر مجرب در ارائه نقش و ایجاد فضاسازی همه چیز را سمت و سویی خلاقه داد و در این بین او با هوش و حواس درست بر آن است که نسبت به نقش ها و فعل و انفعالات حسی و اداراکی صحنه نیز کم نگذارد که بشود گفت یک تئاتر در جریان است و ضمن لذت بردن می شود از آن به مفاهیم در خور تامل و انتقادی نیز نسبت به اشکالات وارد بر اشخاص و جامعه آگاه شد. خیلی ساده نیز این مفاهیم شکل می گیرند، مرد وسواسی که یک عطسه را تا مرگش ادامه می دهد، یک معلم خجالتی که نمی خواهد نسبت به حق و حقوقش اعتراضی کند، یک جوان بلوف زن که عاشق شهرت است و ماجراجویی می کند، بازرسی که بوقلمون صفت است و هر لحظه به فراخور واقعیت رنگ عوض می کند، یک مجسمه که در آن عریانی نمایان است اسباب خنده و زحمت است اما از آن هیچ گریزی نیست انگار، یک دزد که از زبان وعظ گونه وکیل مدافعش به حال می آید و به گناهانش اعتراف می کند، یک مرد بیچاره که زنش را پاکدامن می داند برای این منظور پای رییس پلیس را به میان کشیده تا همه از ترس جسارت نزدیک شدن به آن زن را نداشته باشند، و جوانی که برای گریز از دختران تحمیلی مجبور است که خود را به جنون ادواری وابدارد و… اینها هر کدام جهانی هستند کوچک اما با مفاهیم درست و قابل تاثیر که درواقع در این تماشایی ترین لحظات بر ما تاثیرگذارند.

در عنصر فضا، طراحی صحنه و لباس نیز دخالت می کند. البته همه چیز به اختصار است؛ یک میز و آباژور و وسایل دم دست و بعد افکتهایی که شنیده می شود و مختصری نیز موسیقی و نورپردازی که در چیدمان و ترکیبی دقیق ما را متوجه مجموعه ای از زندگی های شبیه به هم می کند که در برگیرنده یک جامعه است. این اشتراک و خلاصه گرایی هاست که ما را نسبت به کنشها و جمع بندی آنها دقیق تر می کند و ما از این حس و حالتها متوجۀ بازیگری می شویم که خودش را نیز به درستی کارگردانی و هدایت کرده است و زیباتر اینکه در ورطۀ اشتباه لودگی نیفتاده است و همچنین در ارائه یک طنز نیشدار از آن خطوط اصلی و خط قرمزهای اخلاقی نیز به غلط برای جذب مخاطب بیشتر عدول نکرده است.

به هر روی، ماتریوشکا یک نمایش ایرانی است که با عبور از زمان و مکان در این روزها و در جغرافیای ما رنگ و لعاب قابل تحسینی یافته است و ما در وادی کمدی و طنز دقیقا چنین چیزی را این روزها کم داریم و این نمایش مثال روشنی برای رعایت دقیق اصول طنز و کمدی است که بی هیاهو و به دور از لودگی های رایج توانسته ما را متوجۀ خود گرداند.

http://honardastan.ir/%d9%8a%d9%83-%d8%b7%d9%86%d8%b2-%d8%a8%d8%af%d9%88%d9%86-%d9%84%d9%88%d8%af%da%af%db%8c/
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Nouri   (nouri_hm)
درباره نمایش ماتریوشکا i

خبرگزاری فارس: نمایش «ماتریوشکا» به کارگردانی پارساپیروزفر در حال اجراست که برای آفرین گفتن‌ مخاطب دست به هرکاری نزده. راز موفقیت کارگردان در این نمایش نسخه‌ سادگی است که برای آن پیچیده است. نمایش «ماتریوشکا» به نویسندگی، کارگردانی و بازی پارسا پیروزفر است. نمایشی است که شامل هشت اپیزود است که هشت داستان کوتاه از ...

خبرگزاری فارس: نمایش «ماتریوشکا» به کارگردانی پارساپیروزفر در حال اجراست که برای آفرین گفتن‌ مخاطب دست به هرکاری نزده. راز موفقیت کارگردان در این نمایش نسخه‌ سادگی است که برای آن پیچیده است.
راز «ماتریوشکا» در سادگی‌ است
نمایش «ماتریوشکا» به نویسندگی، کارگردانی و بازی پارسا پیروزفر است. نمایشی است که شامل هشت اپیزود است که هشت داستان کوتاه از آثار آنتوان چخوف، نویسنده‌ی شهیر روسی را به صورت نمایش به روی صحنه برده است. پارسا پیروزفر به تنهایی ایفاگر تمام نقش‌های این نمایش است. نمایش «ماتریوشکا» برای اولین ... دیدن ادامه ›› بار در تاریخ ۱۳ سپتامبر ۲۰۱۵ در لوس آنلجس به روی صحنه رفت و دو اجرای دیگر نیز در این شهر داشت.
پارسا پیروزفر در زمانی وارد فضای سینما و تلوزیون شد که به قول برخی سینما به دنبال چشم سبز‌ها می‌گشت. بازیگرانی در آن زمان وارد فضای سینما و آثار سینمایی می‌شدند که تنها چهره‌ خاص‌شان مورد توجه بود. بازیگران جدید چشم سبز با موی طلایی شانس زیادی برای دیده شدن داشتند. اینجا بود که کار برای برخی از بازیگران توانمند تئاتر در سینما رقم خورد.
بازیگرانی که به ابزار بازیگری تسلط داشتند و آن را می‌فهمیدند در سینما کمتر مورد توجه قرار می‌گرفتند. موی لخت طلایی و چشم‌های آبی یا سبز جوانان دهه‌ هفتاد و یا هشتاد می‌توانست آنها را از سایرین متمایز کند. پارساپیروزفر در همان زمان تقریباً دیده شده بود و انتظار می‌رفت که همچون بقیه صرفاً برای دیده شدن تلاش کند. اما او یک تفاوت عمده با سایر چشم سبزها داشت. پیروزفر تئاتر کار کرده بود و به صورت آکادمیک در دانشکده هنرهای زیبا با مقوله هنر، زیبایی شناسی و درک آن آشنا شده بود. قطعاً همین درک هنری باعث شد که او در آن زمان از حول حلیم گرفتار دیگ نشود.
راز «ماتریوشکا» در سادگی‌ است
این بازیگر و کارگردان تئاتر این روزها با نمایش «ماتریوشکا» به روی صحنه تئاتر است. این نمایش بیش از ۱۰۰ دقیقه تنها با یک بازیگر که آن هم خودش است برای تماشاگران اجرا می‌شود. صحنه این نمایش بسیار ساده است تا جایی که به یک میز ، صندلی و یک چراغ خواب و چوب لباسی در انتهای صحنه اکتفا شده است. طراحی لباس هم ساده و متناسب با نمایش است و شاید یک کلاه که برای متمایز کردن برخی کاراکترها استفاده می‌شود همه چیز را تکمیل می‌کند. گریم هم ساده است.
در مجموع «ماتریوشکا» نمایشی ساده است با متنی از چخوف که برای همه قابل فهم خواهد بود. راز خوب بودن «ماتریوشکا» همین سادگی است. رسیدن به سادگی که قطعاً سخت بوده است. پارسا پیروزفر در یک نمایش ۱۰۰ دقیقه‌ای به تنهایی در چندین کاراکتر بازی می‌کند. در ابتدا اجرای نمایشی با چنین ویژگی‌هایی بسیار سخت و یا حتی ترسناک به نظر می‌رسد. ترس از خستگی مخاطب برای دیدن تنها یک بازیگر در نمایشی با زمانی طولانی، ترس از اینکه چگونه می‌توان در یک نمایشی مثلا با بیش از ۵ کاراکتر میزانسن‌ها را به گونه چید که تنها بازیگر آن با مشکل مواجه نشود، ترس از تفکیک نقش‌ها و کاراکترها توسط بازیگر طوری که برای مخاطب قابل فهم باشدو… .
به نظر می‌رسد پارسا پیروزفر ابتدا به عنوان کارگردان و دستورالعمل‌هایی که برای بازیگر، طراحی صحنه و لباس و حتی میزانسن‌های خود به عنوان کارگردان صادر کرده است او را به یک اطمینانی رسانده که دیگر می‌توان بدون ترس این نمایش را با ویژگی‌هایی که مد نظر دارد اجرا کرد.
سادگی مهمترین نسخه‌ای است که کارگردان برای «ماتریوشکا» پیچیده است. میزانسن‌ها در اجرای تنها بازیگر این نمایش بسیار موثر بوده و درست انتخاب شده است. از طرفی استفاده مناسب از تمام فضای صحنه و جلوگیری از خستگی مخاطب و سنگینی در یک سمت صحنه از دیگر نکات مثبت این نمایش بوده است. طراحی لباس ساده که دست و پای بازیگر را برای تغییر نقش نبندد نیز مورد توجه است. دکور ساده و استفاده خلاق از صندلی به تصویر سازی فضاهای مختلف از جمله مطب یک پزشک، اتفاق خواب و… کمک کرده است، که البته نورپردازی خوب و صداهای مناسب که پخش می‌شود به این فضاسازی و چیزی که مد نظر کارگردان بوده کمک می‌‌کند.
راز «ماتریوشکا» در سادگی‌ است
تقریباً کارگردان شرایط را برای حرکت بازیگر و ایفای نقش آن محیا کرده است حالا پارسا پیروزفر در جایگاه یک بازیگر باید نزدیک ۱۰۰ دقیقه روی صحنه ایفای نقش کند. او با ریتم درست، انتخاب آکسیون‌های مناسب کار را پیش می‌برد. در هنگام تغییر کاراکتر‌ها با لحن‌های مختلف اما بدون غلو و اگزجره و کمی تغییر چهره و فیزیک بدنی آن را به مخاطب القاء می‌کند.
به نظر نگارنده مهمترین نکته‌ای که باعث شده پیروزفر در جایگاه یک بازیگر در این نمایش خوب ظاهر شود این است که هیچگاه برای ترس از خستگی مخاطب و یا جلب توجه آن و حتی راضی کردنش کاری خارج از فضای نمایش نکرده او تنها کارش را انجام داد کاری که برگرفته از شناخت درست صحنه و تماشاگر برآمده است. او نگران نبود که تماشاگر را چطور راضی کند که حتما به او آفرین بگوید. او در دام تماشاگر نیفتاده است.
البته نمی‌توان قلم طلایی چخوف با پایان‌بندی های جذاب را فراموش کرد. متنی که در آن نمادی‌های زیادی برای انتقاد از یک جامعه آشفته وجود دارد. نقدی بر مدیران خود‌محور و خودخواه تا مردمی که از ترس حرف زدن می‌میرند. شاید بد نباشد افراد ترسو و مدیران خودمحور به تماشاخانه ایرانشهر بروند تا این نمایش را ببینند.

http://magazine.raganews.ir/249915/
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش «ماتریوشکا»ی پارسا پیروزفر

یک غافلگیری تمام‌عیار

هوشنگ گلمکانی:

نمایش «ماتریوشکا»ی پارسا پیروزفر وجهی دیگر از استعداد این بازیگر را که در سینما ندیده بودیم نشان می‌دهد؛ وجه طناز او را.
«ماتریوشکا» که متن آن را هم خود پیروزفر نوشته و کارگردانی کرده، ترکیبی از هشت قصة آنتون چخوف است که با افزوده‌هایی از پیروزفر به شکل هنرمندانه‌ای ... دیدن ادامه ›› با هم ترکیب شده‌اند. متنی که با رعایت ظرافت طنز چخوفی، شیرینی دلپذیری در اجرای روی صحنه دارد. نمایش در شکل کنونی اثری اپیزودیک است که مانند آثار اپیزودیکی که به‌خصوص در سینمای دو دهه اخیر دیده‌ایم علاوه بر پیونده‌های مضمونی، پیوند ساختاری هم میان داستان‌های مختلف برقرار شده است. هر چه هم که نمایش جلوتر می‌رود محکم‌تر می‌شود و این شیوه اجرا بیش‌تر جا می‌افتد و در داستان‌های آخر به اوج می‌رسد.
اما غافلگیری «ماتریوشکا» این است که یک «وان من شو» اساسی است و همه نقش‌های داستان‌ها را خود پیروزفر یک‌تنه با انرژی و اعتمادبه‌نفس قابل تحسینی بازی می‌کند؛ با ایجاد تفاوت‌های لازم در لحن و کلام و میمیک و موقعیت. تعداد شخصیت‌ها هم آن قدر زیاد است که نتوانستم بشمارم‌شان. از کوچک و بزرگ، و حتی یک سگ! عنوان نمایش نیز با هوشمندی انتخاب شده است. در واقع این نمایش حکم همان عروسک‌های جادویی روسی را دارد که مدام از دل هر عروسک، عروسک دیگری درمی‌آید.
غافلگیری دیگر هم البته تماشاخانة پالیز است که چند ماه است افتتاح شده و هر شب با چهار اجرا در دو سالن آن، غلغله است. در محلی مناسب، همراه با کافه و رستوران و فروشگاه محصولات فرهنگی در خودش و مکان‌های گذران اوقات فراغت در اطرافش. خیلی زیبا و خوش‌سلیقه، که البته هنوز جای کار بیش‌تر روی جزییاتش هم دارد.

منبع نقد: آقاى گلمکانى صفحه تلگرام ماهنامه فیلم .
آقای حیدری ماهر....متنهایی که از جاهای مختلف در اینجا درج کردید عالی بود....متشکرم
۲۰ آذر ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پارسا پیروزفر از نگاه رضا بهبودی

رضا بهبودی که در نمایش‌های «سنگ‌ها در جیب‌هایش» و «گلن گری گلن راس» با پارسا پیروزفر همکاری داشته است، او را کارگردانی خلاق معرفی می‌کند که به تماشاگران باج نمی‌دهد و با طنازی‌های ویژه خود مخاطبان را می‌خنداند.
به گزارش هنرنویس، رضا بهبودی که در نمایش‌های «سنگ‌ها در جیب‌هایش» و «گلن گری گلن راس» با پارسا پیروزفر همکاری داشته است، او را کارگردانی خلاق معرفی می‌کند که به تماشاگران باج نمی‌دهد و با طنازی‌های ویژه خود مخاطبان را می‌خنداند.


این روزها نمایش «ماتریوشکا» با بازی و کارگردانی پارسا پیروزفر در تماشاخانه ایرانشهر در حال اجراست.

رضا بهبودی که نمایش تازه پارسا پیروزفر ... دیدن ادامه ›› را دیده است، درباره «ماترویشکا» می‌گوید: «مانند همه کارهای گذشته، پیروزفر نشان می‌دهد که او یک بازیگر خلاق و باپشتکار است. او در این نمایش به‌تنهایی از پس دراماتولوژی داستان‌های چخوف به خوبی برآمده است و کارگردانی بسیار دقیقی دارد. پیروزفر در «ماتریوشکا» برای یک ساعت و نیم به ما اجازه می‌دهد که با او تخیل کنیم و اشخاص را ببینیم.»

او با تأکید بر این‌که پیروزفر در نمایش تازه‌اش اجازه داده است مخاطب فضای چخوفی داستان را درک کند، تصریح می‌کند: «او با به‌اندازه دخیل دادن فضای روسی و رعایت نکات زمینه اصلی داستان‌ها، باعث شده نمایش «ماتریوشکا» هم مانند آثار چخوف که همچنان زنده اند و با ما سخن می‌گویند، با روزگار اکنون ما حرف بزنند.»

بازیگر نمایش «دوشس ملفی» درباره روند پیشرفت پیروزفر در تئاتر توضیح می‌دهد: «اولین بار که پارسا نمایش «هنر» را اجرا کرد (که البته تنها کاری است که من موفق به دیدنش نشدم و فیلم اجرا را دیدم) نشان داد که تنها با یک بازیگر مواجه نیستیم. او به متن و به هدایت بازیگران و کار خلاقانه کارگردانی حساس است و به داده‌های سطحی که در خیلی از تئاترها مرسوم است، بسنده نمی‌کند.»

بهبودی ادامه می‌دهد: «این روند وسواس گونه در کارهای بعدی او ادامه یافت؛ به عنوان مثال ضرورت توجه به متن و کلمات، او را به گسترش یادگیری زبان کشاند تا به ترجمه دوباره اثر اقدام کند. در نمایش «سنگ‌ها در جیب‌هایش» این اتفاق به صورت کامل رخ داد و با وجود ترجمه خوبی که از این متن در بازار یافت می‌شد، او تصمیم گرفت نگاهی به متن اصلی مری جونز داشته باشد و با احترام به مترجم اثر توانست از نگاه یک بازیگر به متن نگاه کند و با حساسیتی ویژه به روایت فضای ایرلندی پرداخت. این حساسیت در زمینه هدایت بازیگر هم وجود داشت.»

او در پایان تاکید می‌کند: «برخی فکر می‌کنند جدیت شخصی پارسا پیروزفر چگونه به طنازی‌ها و تخیل فانتزی در برخی کارهایش مثل «ماتریوشکا» منتهی می‌شود. باید گفت او همان‌قدر که جدی است، همان میزان شوخ و طناز است و این روند در کارهایش هم دنبال شده است. هر زمان نیاز باشد این طنازی به کارهایش نفوذ می‌کند اما هیچ‌گاه زیاده‌روی نمی‌کند و از حد و حدود نیازهای متن و ایده کارگردانی عبور نمی‌کند. درواقع او به نفع خنداندن بیشتر مخاطب، متن را کم یا زیاد نمی‌کند و به تماشاگر باج نمی‌دهد. پیروزفر کار خود را انجام می‌دهد و به نتیجه دلخواه خود می‌رسد.»

http://honarnevis.ir/64164/پارسا-پیروزفر-از-نگاه-رضا-بهبودی
درجستوجوی مطلوب گمشده؛ آرمان شهر

گفتوگو با مرتضی اسماعیلکاشی درباره نمایش «سه خواهر»

file:///Users//گفتگو_با_مرتضی_اسماعیل_کاشی_روزنامه.pdf
Mandana Motaei این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
جدیدترین خبرها از «سه خواهر»/ بازیگران جوان روی صحنه می‌روند

نمایش «سه خواهر» به کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی از تاریخ ۲۱ آبان در تالار مولوی روی صحنه می رود.
به گزارش خبرگزاری مهر، «سه خواهر» عنوان نمایشی به کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی است که از تاریخ جمعه ٢١ آبان، در تالار مولوی روی صحنه خواهد رفت.

نمایش «سه خواهر» که بر اساس متن آنتوان چخوف روی صحنه خواهد رفت، نخستین کارگردانی مرتضی اسماعیل کاشی محسوب می‌شود و تهیه کنندگی آن بر عهده نورالدین حیدری ماهر و مهرداد بهاالدینی ... دیدن ادامه ›› است.

مرتضی اسماعیل کاشی از چهره های جوان حوزه تئاتر محسوب می‌شود که پیش از این سابقه بازیگری در عرصه تئاتر داشته و در اولین اثرش در مقام کارگردان به سراغ نمایشنامه معروف آنتوان چخوف نویسنده شهیر روسی رفته است.

بازیگران این اثر نمایشی از میان چهره های جوانان حوزه نمایش انتخاب شده اند و بعد از گذشت چندماه از تمرین، روز جمعه ۲۱ آبان روی صحنه خواهند رفت.

این اثر نمایشی چهارمین پروژه آموزشی، تولیدی و اجرایی مدرسه تئاتر «سه نقطه» محسوب می‌شود و مدیریت این پروژه بر عهده محمد حسن نجفی است.

«سه خواهر» طبق برنامه ریزی های انجام شده به مدت ۲۵ شب در تالار مولوی روی صحنه خواهد رفت و پیش فروش بلیت های این نمایش در سایت های اینترنتی آغاز شده است. برای دانشجویان تمامی رشته ها، بلیت های تخفیف دار درنظر گرفته شده که دانشجویان با مراجعه به گیشه تالار مولوی می توانند بلیت های این اثر نمایشی را تهیه کنند.

فاطمه احمدی، سعید اویسی، سیما تاجیک، سمیرا خلیلی، افسون دلخواه، آرن زرکریان، الناز سلیمانی، مونا شریفی، سامیا صفائی، سمیرا طلوعی و ساناز طاری بازیگران جوانی هستند که در این اثر نمایشی به ایفای نقش می پردازند.

لیست عوامل اصلی این نمایش عبارت است از طراح و کارگردان: مرتضی اسماعیل کاشی، تهیه کنندگان: نورالدین حیدری ماهر، مهرداد بهاالدینی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: محمدرضا آل طاها، طراح گریم: سارا اسکندری، طراح صحنه: مرتضی اسماعیل کاشی، طراح صدا : کاوه ستاری، طراح لباس: نسیم ملکی، طراح نور: علی کوزه گر، طراح پوستر و بروشور و عکاس :محمد صادق زرجویان، منشی صحنه: سارا خانکی، رویا افضلی، مجریان گریم: سارا اسکندری، فائزه سلطانی، پریا الهی، آیدا آسترکی، مدیر صحنه: یاسمن عدل، ساخت دکور: محمد پناهی، دستیار لباس: سمیرا احمدی، مشاور رسانه ای: سام بهشتی و تبلیغات مجازی: امیر قالیچی
Mandana Motaei این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روایت کابوس‌های "سه خواهر" با تئاتر فیزیکال / مرتضی اسماعیل کاشی از تازه‌ترین اثر خود می‌گوید

مرتضی اسماعیل کاشی می‌گوید نمایش "سه خواهر" را با تکیه بر تئاتر فیزیکال و در بستری از کابوس، وهم و خیال به صحنه برده است.

سرویس تئاتر هنرآنلاین:

نمایش "سه خواهر" بر اساس نمایشنامه آنتون چخوف تجربه تازه‌ای از مرتضی اسماعیل‌کاشی است که از نیمه دوم آبان‌ماه در سالن اصلی تالار مولوی به صحنه می‌رود. او که بیشتر به عنوان بازیگر و مدرس تئاتر شناخته می‌شود در اولین تجربه رسمی خود به سراغ، اثری از چخوف رفته و بر اساس نمایشنامه "سه خواهر" کار خود را به صحنه برده است. بر این اساس گفت‌و‌گویی با این هنرمند داشته‌ایم که می خوانید:

وجه بازیگری شما در مدت فعالیت‌تان ... دیدن ادامه ›› در تئاتر بسیار پررنگ بوده است، چه شد تصمیم گرفتید به سمت کارگردانی بروید؟

آخرین بار پیش از این نمایش، در دور کارشناسی‌ام یعنی سال 85،86 نمایشی از نیکلای گوگول را کارگردانی کردم. قبل از آن هم نمایش‌های دیگری را در دوره دانش‌آموزی کار کرده‌ بودم. در واقع از دوران نوجوانی به تئاتر علاقه داشتم و از هنرستان صدا و سیما دیپلم تئاتر گرفته بودم. از آخرین نمایشم حدود 10 سال می‌گذشت تا این‌که تصمیم گرفتم تجربه جدیدی در حوزه کارگردانی داشته باشم، بنابراین نمایشنامه "سه‌ خواهر" را به روی صحنه بردم. اکنون نسبت به 10 سال پیش معلوماتم پخته‌تر شده و نگاه حرفه‌ای‌تری نسبت به تئاتر دارم، به همین جهت می‌توان گفت "سه‌ خواهر" اولین تئاتر حرفه‌ای من است.

گویی نمایش "سه خواهر" ماحصل یک کارگاه آموزشی است. لطفاً از کارگاه‌تان و چگونگی شکل‌گیری ایده و اجرای نمایش بگوئید.

علاقه من همیشه جدای از بازیگری بر روی صحنه، پژوهش روی بازیگری بوده است و اساساً این کار را دوست دارم. یکی از راه‌هایی که می‌توانم پژوهش روی بازیگری را انجام دهم، حضور در کارگاه است چراکه می‌توانم با هنرجویان همراه باشم و اتفاقات را تجربه کنم. از این جهت چند سالی می‌شود که معلم بازیگری هستم و به تدریس می‌پردازم. در حین کلاس‌هایی که برگزار می‌کردم، تصمیم گرفتم که به کمک شاگردانم نمایشی را بر اساس "سه‌ خواهر" آنتوان چخوف کار کنم.

این کارگاه بازیگری قدری ویژه‌تر از سایر کارگاه‌های دیگر بود چون در دیگر کارگاه‌ها، هنرجویان بدون این‌که من آن‌ها را ببینم یا از فیلتر خاصی رد شوند، می‌آمدند و ثبت‌نام می‌کردند ولی برای این کارگاه من با تک‌تک هنرجویان به صورت طولانی گفت‌وگو کردم، بنابراین از بین کسانی که برای ثبت‌نام آمده‌ بودند، یک‌سری را انتخاب کردم. به هنرجویان کارگاه گفتم که قرار نیست هیچ‌ کاری را اجرا کنیم و فقط می‌خواهیم به مدت نامحدودی روی ابزار بازیگری‌مان کار کنیم. در این بین تعدادی از بچه‌ها شرایط را پذیرفتند و همان‌ها در ماندن در کارگاه اولویت پیدا کردند و من از یک جایی به بعد همه‌ آنها را به سطح مشترکی رساندم و ایده‌های متن را وارد کارشان کردم تا در نهایت با یکدیگر شروع به کار کردیم.

ایده و متن نمایشنامه قبل از شروع کارگاه در ذهن‌تان بود یا در حین تدریس‌تان به آن رسیدید؟

متن این نمایش را از قبل نوشته‌ بودم و حتی گزینش هنرجویان را هم بر اساس همین متن در ذهنم انجام می‌دادم. البته جدای از مسئله مهم فنی، مسئله اخلاق برای من در اولویت بود و علاقه‌ داشتم در کنار هنرجویانی کار کنم که درک درستی از اخلاقیات حرفه تئاتر دارند.

در کارگاه بازیگری‌تان به چه مباحثی پرداختید؟

کارم را با دو حوزه تئوری و عملی پیش بردم. در بحث تئوری بر اساس ایده‌های خودم و دریافت ایده‌های چخوف از "سه خواهر"، لازم بود که هنرجویان نیز یک سری مسائل تئوری را مطالعه کنند. بنابراین سعی کردیم که با آنها یک سری مسائل روان‌شناسی و روان‌کاوی نظیر دیدگاه‌های یونگی یا نوشته‌های فروید را بخوانیم چراکه بستر کار من در این نمایش، کابوس، وهم و خیال بود. در بحث عملی هم به خاطر علاقه خودم به کار فیزیکال در تئاتر، احتیاج بود که هنرجویان روی بدن‌شان کار کنند و برای رسیدن به ایده‌آل حتی از شاخه‌های رزمی مختلفی نظیر یوگا که به بازیگری نزدیک است، استفاده کنند، در واقع ما از همه چیزهایی که امکانات بدنی بازیگر را گسترش می‌داد و در جهت‌ کار ما می‌بود، استفاده لازم را بردیم.

رسیدن به شرایط ایده‌آل برای اجرای یک تئاتر فیزیکال مستلزم وجود توانایی بدنی در بازیگران است. هنرجویان شما از چنین شرایطی برخوردار بودند؟ چطور توانستند خودشان را به این شرایط ایده‌آل برسانند؟

اساساً وقتی کسی وارد حرفه بازیگری می‌شود باید آن بن مایۀ اصلی را داشته باشد از آنجایی که نمایش من نزدیک به تئاتر فیزیکال است، بازیگر به تمرین بیشتری نیاز دارد و لازم است که روی بدن خودش هم کار کند. در وهله اول جا انداختن این نیاز در ذهن هنرجویانی که بازیگری را به شکل دیگری می‌بینند، واقعاً سخت است چون عده‌ای از آن‌ها به امید ورود به سریال‌های تلویزیونی یا حضور در سینما وارد رشته تئاتر می‌شوند. به هر حال من تمرین‌هایی را طراحی کردم و از تعدادی از دوستانم نیز کمک گرفتم تا بالأخره توانستم بچه‌ها را به یک نقطه مشترک برسانم.

بسیاری از هنرمندان یا کارگردانان مطرح هستند که با هنرجویان خود آثاری را به صحنه می‌برند، این اتفاق با ریسک همراه است و گاهی بر این نمایش‌ها مهر هنرجویی می‌خورد؛ چگونه ریسک چنین اجرایی را برعهده گرفتید؟

اصلاً به سمت اینکه بخواهم برچسب هنرجویی را بردارم یا بگذارم، نرفتم چون فقط به روی صحنه بردن تئاتر برایم مهم بود و فرقی نمی‌کرد که بازیگرانم هنرجو یا حرفه‌ای باشند. از طرفی اکنون بعضی از تئاترها را می‌بینیم که بازیگران حرفه‌‌ای دارند و نمی‌توانند تمرین‌های چند ساعته خود را هماهنگ کنند، بنابراین جمع‌کردن چنین پروژه‌ای با وسعت و ابعاد زمانی زیاد با 11 بازیگر حرفه‌ای، واقعاً کار نشدنی و دشوار است و من قطعاً باید به سراغ بازیگران شناخته‌نشده می‌رفتم.

در مورد فرم اجرای تئاتر "سه‌ خواهر" و نزدیک بودن آن به تئاتر فیزیکال توضیح دهید؟

نمایشنامه چخوف بستر رئالیستی دارد و ایده‌های من تا حدودی از آن فضا دور است، بنابراین بیشتر روی تم‌های استخراج‌شده از متن کار کردم. موضوع نمایش همان قصه "سه خواهر" است که در شهری دور افتاده زندگی می‌کنند و آرزوی رفتن به مسکو را دارند. تفاوت نمایشنامه من و متن چخوف این است که روایت چخوف در ابعاد کاراکترهای مختلف و گسترده‌تری شکل می‌گیرد و من عده‌ای از آن‌ها را حذف کرده‌ام.

داستان ما خیلی ساده است و در همان جمله، سه خواهر و یک برادر در آرزوی رفتن به مسکو، خلاصه می‌شود. در واقع روایتم را بیشتر در مورد و اتمسفر صحنه دنبال کردم و حتی ریسک کردم و بخشی از قصه را حذف کردم. ریسک آن به خاطر این است که مخاطب ایرانی قصه‌گویی و قصه‌شنوی را دوست دارد. بنابراین ریسک کردم و به جای آن‌که روایت تسلسل قصه داشته باشم، آن را در مورد هر صحنه پی گرفتم. این اتفاق مستلزم آن بود که از تخصصم در تئاتر فیزیکال کمک بگیرم و کارم را با یک‌سری رفتار، حرکات بدنی و... دنبال کنم تا بتوانم از کلام نمایش کم کرده و به حرکت و اتمسفر آن اضافه کنم.



Mandana Motaei این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت وگو با مرتضی اسماعیل کاشی کارگردان نمایش سه خواهر

در جهان نمایشم کابوس و برزخ وجود دارد

ایران تئاتر:
مرتضی اسماعیل کاشی بازیگرخوش نقش ومتین تئاتر وسینما سالها است که دربازیگری وکارگردانی فعالیت می کند وبا شناخت کامل به سراغ اجرای متفاوتی ازنمایش نامه محبوب تئاتری ها( سه خواهر) آنتوان چخوف رفته است
مرتضی اسماعیل کاشی از بازیگران توانمند در عرصه تئاتراست که تاکنون در نمایش‌هایی همچون «برنارد مرده است»، «مکبث»، «عجایب المخلوقات» به ایفای نقش پرداخته است. او با درخشش و بازی در نمایش موفق و تحسین‌شده «ویتسک» به کارگردانی رضا ثروتی، موفق به دریافت جایزه بهترین بازیگری مرد درسی و یکمین ... دیدن ادامه ›› جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر شده است. اسماعیل کاشی همچنین در فیلم «ارغوان» در کنار مهتاب کرامتی، الهام کردا، نسیم ادبی، آزاده صمدی مهدی احمدی به ایفای نقش پرداخت و از دیگر فعالیت‌های او می‌توان به برگزاری کارگاه‌های آموزش بازیگری متعدد اشاره‌ کرد... مرتضی اسماعیل کاشی دارای مدرک کارشناس ارشد بازیگری است و علاوه بر تحصیلات آکادمیک خود، موفق به گرفتن مدرک کارگردانی سینما از کانون سینماگران جوان شده است. وی به‌عنوان دومین بازیگر برگزیده تئاتر ایران در سال ۱۳۸۹ انتخاب گردید. برگزیده بازیگری مرد در بخش بین‌الملل سی و یکمین جشنواره بین‌المللی تئاتر فجر تهران در سال ۱۳۹۱، دریافت جایزه دوم بازیگری در هشتمین و دهمین جشن شب بازیگر (جشن بزرگ اردیبهشت تئاتر ایران) در سال ۸۹ و ۹۱ و همچنین جوایز بازیگری دیگری را از جشنواره‌های تئاتر دانشگاهی و دیگر جشنواره‌ها از سال ۸۱ تاکنون در کارنامه خود دارد. او هم‌اکنون به‌عنوان معلم، کارگردان و مشاور هنری تماشاخانه و مدرسه تئاتر سه‌نقطه مشغول به کار است و از ابتدای ۹۳ کارگردانی چهارمین پروژه تولیدی-آموزشی سه‌نقطه را با عنوان «سه خواهر » بر عهده دارد. نمایش سه خواهر محصول نگرش، کوروگرافی و طراحی خلاق اسماعیل کاشی در یک تمرین کارگاهی-تجربی همراه با جمعی از فارغ‌التحصیلان است. نمایش "سه خواهر" بر اساس نمایشنامه آنتون چخوف آذرماه در سالن اصلی تالار مولوی به صحنه رفته است. در این نمایش عوامل زیر حضور دارند. طراح و کارگردان: مرتضی اسماعیل کاشی، تهیه‌کنندگان: نورالدین حیدری ماهر، مهرداد بهاءالدینی، دستیار کارگردان و برنامه‌ریز: محمدرضا آل طاها، طراح گریم: سارا اسکندری، طراح صحنه: مرتضی اسماعیل کاشی، طراح صدا : کاوه ستاری، طراح لباس: نسیم ملکی، طراح نور: علی کوزه‌گر، طراح پوستر و بروشور و عکاس :محمدصادق زر جویان، منشی صحنه: سارا خانکی، رؤیا افضلی، مجریان گریم: سارا اسکندری، فائزه سلطانی ، پریا الهی، آیدا آسترکی، مدیر صحنه: یاسمن عدل، ساخت دکور: محمد پناهی، دستیار لباس: سمیرا احمدی، مشاور رسانه‌ای: سام بهشتی و تبلیغات مجازی: امیر قالیچی. با مرتضی اسماعیل کاشی درباره اجرای نمایش سه خواهر گفت‌وگوی انجام داده‌ایم.

آیا به کارگردانی به‌اندازه بازیگری علاقه دارید؟
پیش از اجرای این نمایش، در دوره تحصیل و گرفتن مدرک کارشناسی‌ام در سال۸۶ نمایشی از نیکلای گوگول را کارگردانی کرده بودم. از آخرین نمایشم حدود ۱۰ سال می‌گذشت تا این‌که تصمیم گرفتم تجربه جدیدی در حوزه کارگردانی داشته باشم، بنابراین نمایشنامه "سه‌ خواهر" را به روی صحنه بردم و متن این نمایش را چند سال نوشته‌ بودم و حتی گزینش هنرجویان برای بازی را هم بر اساس همین متن در ذهنم انجام می‌دادم. داستان نمایش خیلی ساده است و در تک جمله، سه خواهر و یک برادر در آرزوی رفتن به مسکو، خلاصه می‌شود. درواقع روایتم را بیشتر در مورد و اتمسفر صحنه دنبال کردم و حتی ریسک کردم و بخشی از قصه را حذف کردم...

به چه دلیل از یک نمایش‌نامه کلاسیک اجرای مدرنی را انجام دادید؟
من برای اینکه نمایشی را اجرا کنم به سراغ الصاق این برچسب‌ها به کارم نمی‌روم.

آیا شما خوانش جدیدی از متن نام‌آشنای آنتوان چخوف روی صحنه اجرا کرده‌اید؟
این شیوه اجرا کردن نمایش‌نامه سه خواهر برای من یک چالش بزرگ بود. متنی که کاملاً رئالیستی نوشته‌شده است را در حین اجرا بخش‌های از آن را به سمتی ببرم که مبتنی بر فرم و حرکات بدنی است و نمایشی فرمالیستی را به مخاطب عرصه کردم. در بخش‌هایی از نمایش بازیگر نشسته و دیالوگ می‌گوید و در سکون قرارداد و رفتار بیرونی ندارد. درون‌مایه این اثر دور از چنین شیوه‌ای ( فرم فیزیکال) نمی‌دیدم.

آیا می‌توانیم این استنباط را داشته باشیم که شما قرائت جدیدی از متن سه خواهر عرضه کرده‌اید؟
بله، تا حد زیادی شاهد قرائت نو و جدیدی در نمایش هستیم. مخاطبان صاحب‌نظری که اجرا را دیده‌اند. معتقدند نمایشم با متن چخوف فاصله زیادی دارد.

بنابراین با نمایش مستقلی از اثر چخوف روبه‌رو هستیم و لزومی هم احساس نمی‌شود به متن چخوف اشاره‌ای شود؟
نمی‌توانم بگویم نویسنده این نمایش مرتضی اسماعیل کاشی است. همان‌طوری که اشاره کردم شخصیت‌های اصلی همان شخصیت‌های اصلی نمایش‌نامه هستند وهمان خط داستانی را هم پیگیری کرده‌ام. بخشی از داستان‌های موازی داستان اصلی نمایش‌نامه را حذف کردم و در کنارش به بخشی از لحظات نمایش‌نامه تأکید زیادی انجام دادم.

در نمایش افکت‌های صوتی نقش مهمی در انتقال حس و حال صحنه و مختصات شخصیت‌ها دارند؟
در جهان نمایش یک تکرار، رنج ، کابوس ، برزخ ، یا یک خواب‌زدگی وجود دارد. معتقدم همان قدری تصویر در تئاتر اهمیت دارد صدا هم مهم است و در کنار تصویر صدا می‌تواند ماندگارتر باشد. نمایش‌هایی را می‌بینیم که یک دیالوگ که با صدای بازیگر بیان می‌شود از آن در ذهنمان ماندگار می‌شود. به همین دلیل تأکید داشتم کاری را که در بحث صدا انجام می‌دهم باید هم‌تراز تصویر در نمایش حرکت کند و تصویر را تکمیل کند. شروع نمایش تأکیدی بر فضای خواب گونه دارد و آن را بر اساس تئوری در مورد خواب پایه‌ریزی کردم که خواب‌های ما بی‌صدا هستند و منظور و مقصود روابط در درون خواب به ما الهام می‌شود و چیزی را نمی‌شنویم.

آیا نگاه تلخی به جهان هستی دارید؟
نه، اتفاقاً عاشق زندگی‌ام!

اما درون‌مایه نمایش چیزی خلاف این مطرح می‌کند؟
تلخی که در نمایش وجود دارد به این دلیل است که زندگی فراموش‌شده. اگر شخصیت‌های نمایش زندگی را دریابند ، اتفاقاً دچار این تلخی و یاس نمی‌شوند.

آیا قدر زندگی‌شان را نمی‌دانند؟
نمی‌خواهم بگویم قدر زندگی‌شان را نمی‌دانند. مفهوم زندگی وزنده بودن و اینکه حیات داریم و دارای ادراک ، شعور و خلاقیت هستیم جذاب و خوب است. اینکه ما می‌توانیم جایی بنشینیم و تخیل کنیم وجهانی را خلق کنیم مهم است و نگاه پوچ‌گرایانه‌ای به حیات ندارم.

گفت‌وگو از احمد محمد اسماعیلی
علی صمیمی این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یک بازیگر و هشت نمایش کوتاه / نگاهی به نمایش ˝ماتریوشکا˝ پارسا پیروزفر

حسن پارسائی: نمایش ˝ماتریوشکا˝ پارسا پیروزفر، اجرائی مفرح، دیدنی و از لحاظ آموزشی جلوه‌های ˝بازیگری˝، نمایشی تجربی، مثال زدنی و هنرمندانه است.

سرویس تئاتر هنرآنلاین: اغلب داستان‌های کوتاه "آنتوان چخوف" به دلیل ساختار منسجم و هنرمندانه‌شان و نیز به سبب تأکید زیاد بر موضوعات، موقعیت‌ها، حوادث و کاراکترهای پارادوکس‌دار و متناقض، قابلیت زیادی برای نمایشنامه شدن و ویژگی‌های شاخص و برجسته‌ای برای به نمایش درآمدن برروی صحنه تئاتر دارند. معمولا سن و صحنه تئاتر هم به چنین تناقضات و پارادوکس‌های طنزآمیز و کمیک، برجستگی و خصوصیات دراماتیک قابل تأملی می‌بخشد. داستان‌های او می‌توانند به نمایش‌های کوتاه تک پرده‌ای کمیک تبدیل شوند و یا به صورت چندگانه‌ای روی صحنه به اجرا ... دیدن ادامه ›› درآیند.

موضوعات داستان‌های او همواره ارتباط بی‌واسطه و تنگاتنگی با جامعه روسیه زمان خود دارند و چون "چخوف" روی مسائل و موضوعاتی تأکید می‌ورزد که به اکثر جوامع بشری ربط پیدا می‌کنند، حتی اگر داستان‌های او آدابته هم نشوند و با همان اسامی و خصوصیات زمانی و مکانی کامل به اجرا درآیند، باز بردل و ذهن همه مخاطبان تئاتر- با هرملیت و اقلیمی - می‌نشیند و به همان حال که مخاطبان را عمیقأ به تفکر وامی‌دارد، آن‌ها را هم می‌خنداند.

نمایش "ماتریوشکا" با شناخت چنین ویژگی‌هایی تدارک دیده شده است؛ یعنی روایت صحنه‌ای و نمایشی هشت داستان کوتاه "آنتوان چخوف" است که هم اکنون در سالن ناظرزاده از مجموعه سالن‌های ایرانشهر اجرا می‌شود. داستان‌های انتخاب شده برای این اجرا عبارتند از: "مرگ یک کارمند دولت"، "چه طور دمیتری کولدارُف یک شبه معروف شد؟ "، "مکاکمه"، "جنون ادواری"، "تسویه حساب"، " زن نجیبی که از میان ما رفت"، "شاهکار هنری" و " بوقلمون صفت". این داستان‌ها به اقتضاء مدت زمان نمایش تا حدی خلاصه شده‌اند، اما جوهره موضوعی و نمایشی آن‌ها حفظ شده است. همه آن‌ها حول یک ویژگی و خصوصیت محوری به هم ارتباط پیدا کرده‌اند و آن هم تناقضات وپ ارادوکس‌های آن‌هاست. داستان‌ها اساسأ به مسائل زندگی اجتماعی مردم می‌پردازند و در پس نگره "چخوف" به کاراکترهایش، همواره یک تحلیل روانشناختی عمیق هم وجود دارد؛ به همین دلیل حتی در کوتاه‌ترین داستان‌های او کاراکترها تاحدی شخصیت‌پردازی می‌شوند.

نمایش " ماتریوشکا" بدون مقدمه آغاز می‌شود و چون همه نقش‌ها هم توسط یک بازیگر (پارسا پیروزفر) اجرا می‌شود، این بی‌واسطگی در همان آغاز، نمایش را تا اندازه‌ای تصنعی و حتی شبیه یک "تمرین بازیگری" در کارگاه‌های نمایشی جلوه داده است؛ اگر پارسا پیروزفر در آغاز به عنوان "راوی" توضیحاتی خاص در مورد متن و اجرای نمایش به تماشاگران می‌داد و بعد نور می‌رفت و در بازگشت، همان صحنه اول نمایش به اجرا درمی‌آمد، ذهن تماشاگران برای مواجهه با چنین شروعی آماده و آدابته می‌شد و می‌پذیرفتند که با نمایشی خاص و تاحدی تجربی روبه رو هستند که ضمن ارائه داستان‌هایی بسیار زیبا، اجتماعی و روانشناختی، گونه‌ای ابتکاری از اجرای نمایش کمدی را هم عملا نشان می‌دهد؛ در حال حاضر، به دلیل بازی بسیارخوب، زیبا، ماهرانه و هنرمندانه پارسا پیروزفر در همه نقش‌های مربوط به هشت داستان کوتاه "چخوف"، تماشاگر با نوع اجرا ارتباط عاطفی و ذهنی برقرار می‌کند و تا آخرهم ادامه می‌یابد. او از دیدن هشت نمایش کوتاه کمدی واقعا لذت می‌برد.

پارسا پیروزفر به عنوان کارگردان، با همان تعریف و اجرای یک نفره، طوری میزانسن‌دهی یا به عبارتی، حالت و جایگاه‌دهی به صحنه حضور خودش را طراحی کرده که بتواند از پس نقش‌های مورد نظر برآید و ضمنا باورپذیری نقش‌ها زائل نشود. او به شکلی ابتکاری به کمک چراغ رومیزی یکی از پرسوناژها در نوردهی صحنه هم دخالت می‌کند.

نمایش " ماتریوشکا" به نویسندگی "آنتوان چخوف" با تنظیم متن توسط پارسا پیروز فر و طراحی، کارگردانی و بازی خود او، در رابطه با مقوله بازیگری دارای داده‌های زیبائی شناختی هم است، زیرا عملا زیبائی هنر بازیگری را و این که چه طور یک نفر در نمایشی اپیزودیک، همه نقش‌های نمایش را خودش اجرا می‌کند و روح، روان و احساساتش در چندین نفر به گردش درمی‌آید و نهایتا به جسم و روح خود او باز می‌گردد، نشان می‌دهد. در این بازیگری، از ژست، حرکت، جای گیری، حالات چهره، حالت دهی به بدن و استفاده از اندام و اعضاء و نیز "وانموده‌سازی" های پانتومیم‌وار و تغییر صدا و لحن به خوبی استفاده می‌شود. هر هشت نمایش کوتاه بدون وقفه و صرفأ با رفتن چند دقیقه‌ای نور به تناوب اجرا می‌شوند؛ تعدد و تنوع نقش‌ها به حدی است که ذهن تماشاگر به قیاس و ارزیابی میزان توانمندی "بازیگر" و نیز جذابیت‌های هنر بازیگری وادار می‌شود.

طراحی صحنه بسیار ساده، اما کاربردی و کارکردی است. ریتم و نوع موسیقی در راستای سبک و سیاق کمیک نمایش است و اغلب همانند سرفصل‌هائی فاصله‌دار، نمایش را متناسب با حادثه‌ای که در داستان نمایش ُرخ می‌دهد یا قرار است اتفاق بیفتد، همراهی می‌کند و حتی به مضمون و محتوای آن شدت ‌می‌بخشد.

این اجرا در رابطه با تعریف عینی و نمایشی مقوله "بازیگری" یکی از بهترین نمونه‌های تئاتری به شمار می‌رود. همه داستان‌های کوتاه که به صورت نمایش‌های کوتاه اجرا می‌شوند، " کمدی درام" و چند پرسوناژی‌اند، اما روی صحنه به صورت "مونو درام " به اجرا در می‌آیند.

نمایش "ماتریوشکا" با تنظیم متن، طراحی، کارگردانی و بازیگری پارسا پیروز فر، اجرائی مفرح، دیدنی و از لحاظ آموزشی و شناخت زیبائی و جلوه‌های "بازیگری"، نمایشی خاص، نسبتأ تجربی، مثال زدنی و هنرمندانه است.

حسن پارسائی
یاسمن، میترا، نگین، حمیده صمدی و سارا سلامی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
پارسا پیروزفر و تجربه‌های متفاوت در سینما و تئاتر / در ستایش مستقل بودن

فرهنگ > سینما - در روزگاری که گسترش رسانه‌های مجازی، بسیاری از چهره‌های مشهور را در دسترس قرار داده و نمایش و جلوه‌گری بخشی از مناسبات اجتماعی آنان شده است، پارسا پیروزفر در حاشیه این فضا روزگار می‌گذراند.

محدثه واعظی‌پور:
گریم سنگین نقش سالک در فیلم پری (1373) چهره‌اش را با همه جذابیت و جوانی پنهان کرده بود. پری، فیلم او نبود. با حضور خسرو شکیبایی، نیکی کریمی و علی مصفا، کمتر تماشاگری به دنبال بازیگر نقش سالک می‌گشت. پیشتر در فیلم مجسمه (1371) تصویری از او دیده شده بود، تصویری که امتیازی ویژه نداشت و در یاد نمی‌ماند. پارسا پیروزفر با نقشی که در مجموعه در پناه تو (1375) بازی کرد به شهرت رسید. نقشی که از بداقبالی او گرفتار ممیزی و قلع و قمع شد. در این مجموعه پر بازیگر که به معرفی تعدادی چهره جوان منجر شد، پیروزفر نقش پارسا جوانی از طبقه مرفه که با خانواده‌اش دچار مشکل است، را بدون اغراق و تصنع بازی ... دیدن ادامه ›› کرد. در دیدارهای مجدد این مجموعه و پس از گذشت 20 سال از پخش نخست آن، می‌توان تشخیص داد که فاصله پیروزفر جوان از بعضی بازیگران نقش‌های اصلی زیاد است. او نقشش را همراه با طنازی، راحت و روان بازی کرده و مثل تعدادی از بازیگرهای مجموعه درگیر تصنع و غلو نشده است.

نام او که خاص و کمیاب بود، کمک کرد تا بیشتر در ذهن بماند و زمانی که در ضیافت حضور یافت، بسیاری فیلم را به خاطر او و سابقه‌ای که از در پناه تو داشتند، دیدند. عبد همان پارسای شوخ طبع و طناز در پناه تو بود، اما در فضای گرم و جوان پسند فیلم مسعود کیمیایی دوست داشتنی‌تر به نظر می‌رسید. در دهه 70 و با تغییر فضای اجتماعی و فرهنگی، حضور بازیگران نسل تازه در سینما و تلویزیون روندی پرشتاب به خود گرفت. در فاصله زمانی کوتاه، چهره‌های جوانی به سینما آمدند که برخلاف بیشتر ستاره‌های سینما در دهه 60 خوش‌سیما بودند و حضورشان در نقش جوان اول عاشق‌پیشه، به ملودرام‌های آن روزها حال و هوایی تازه داد. پارسا پیروزفر با ویژگی‌های ظاهری‌اش می‌توانست یکی از همان چشم روشن‌هایی باشد که با موج مرسوم به جوانگرایی آمدند و خیلی زود ستاره اقبالشان افول کرد. تعداد زیادی جوان خوش سیما اما کم استعداد در بازیگری که نتوانستند دشواری های راه سخت بازیگر ماندن را تاب بیاورند و حذف شدند. اما او، آمده بود که بماند. هر چند هرگز درباره این موضوع صحبت نکرد و پای گفت و گویی رسانه‌ای ننشست تا از گرایش و سلیقه‌اش برای انتخاب نقش یا همکاری با کارگردان‌ها صحبت کند. اما امروز می‌توان کارنامه او را با همنسلانش مقایسه کرد و دریافت که با وجودی که در همه این سال‌های پر فراز و نشیب متعلق به باند و دسته‌ای نبوده، جایگاه و اعتبار حرفه‌ای خود را حفظ کرده است.

پس از همکاری با مسعود کیمیایی در ضیافت، او در مرسدس (1376) نقش بازیگر تئاتر را بازی کرد، نقشی که با تحصیلات و تجربیاتش مرتبط بود. شیدا (1377) یک ملودرام عاشقانه بود که در بستر جنگ اتفاق می‌افتاد. پیروزفر با آن چهره آرام و دلنشین و صدای گرم و موقر انتخاب درستی برای نقش فرهاد بود. با این فیلم پیروزفر وارد فضایی تازه شد، تهیه‌کنندگان و کارگردان‌ها مجاب شدند تا او را به عنوان بازیگری با قابلیت تبدیل شدن به ستاره‌ای محبوب محک بزنند. پس از این نقش، او در تعدادی فیلم متعلق به سینمای تجاری بازی کرد که تقریبا پرفروش بودند. دختران انتظار (1378)، دختری به نام تندر (1379) و عروس خوش قدم (1381). نقش‌هایی که چیزی به اعتبار حرفه‌ای او اضافه نکردند، اما موقعیتش را به عنوان بازیگری قابل اعتماد برای سینمای تجاری تثبیت کردند.

سومین همکاری پیروزفر با کیمیایی در اعتراض (1378) در نقش معتاد تجربه‌ای تازه و دیدنی از کار در آمد، سال‌ها بعد در همکاری با داریوش مهرجویی او نقش معتاد را با ویژگی‌هایی کاملا متفاوت از معتاد در اعتراض بازی کرد، حضوری شیرین و دوست داشتنی همراه با طنزی آمیخته با تلخی. پیروز فر در مهمان مامان (1382) تصویری عینی از زیبایی هدر شده در منجلاب اعتیاد بود. جوانی با اصل و نسب که بحران اعتیاد و عشقی غیرمتعارف، او را از خانواده و طبقه اجتماعی‌اش دور کرده بود اما در پس حرکات و رفتار ساده او می‌شد اصالتی ریشه‌دار را تشخیص داد. این وقار و اصالت معمولا یکی از ویژگی‌های شخصیت‌هایی است که بازی کرده، خصوصیتی که از شخصیت او به نقش‌ها آمده و حتی در انتخابش از سوی کارگردان‌ها موثر بوده است.

اشک سرما (1382) یکی دیگر از نقاط عطف کارنامه بازیگری پیروزفر است، فیلمی که در شرایط طبیعی دشوار تولید شد و او در آن وفادار به تصویری است که سینمای ایران از او می‌پسندد، جوان زیبا، معصوم و عاشق. تصویری که در نقاب (1383) به شکلی خیره کننده شکسته می‌شود و پیروزفر در یکی از دشوارترین تجربه های بازیگری خود، در قالب نقشی منفی توانایی‌های خود را ثابت می‌کند. در تمام این سال‌ها، او مشی خود را حفظ می‌کند و همسو با موج‌های رایج نیست. برخلاف بسیاری از بازیگران از نمایش زندگی خصوصی خود پرهیز دارد، کمتر در محافل و مجامع دیده می‌شود و شاید به همین دلیل بسیاری از نقش‌آفرینی‌های خوبش آن طور که شایسته است، تحسین نمی‌شود. پیروزفر در اوایل دهه 80 درگیر پروژه عظیم «در چشم باد» شد. سال‌ها پس از مجموعه‌های در پناه تو و در قلب من و سفر سبز، او با نقشی ویژه به تلویزیون برگشت. بیژن ایرانی، قهرمانی میهن‌پرست و آرمانخواه بود که در مجموعه، زندگی او روایت می‌شد. پیروزفر باید مقاطع مختلف سنی این شخصیت را بازی می‌کرد، با توجه به فضای حاکم بر «در چشم باد» و افت فصل‌های پایانی و معاصر، پیروزفر سعی کرده بود یکدستی بازی خود را از دست ندهد. هر چند گریم ضعیف دوران سالخوردگی، باعث شده بود این بخش از بازی او نسبت به فصل‌های قبلی مجموعه لطمه ببیند. تولید «در چشم باد» پنج سال طول کشید و باعث شد پیروزفر کمی از سینما فاصله بگیرد.

در دوران پس از در چشم باد، عبدالرضا کاهانی او را برای نقشی متفاوت در اسب حیوان نجیبی است (1389) انتخاب کرد و پارسا در این پروژه پربازیگر، دوباره به چشم آمد. در نقش مردی میانسال با زندگی آشفته و رو به ویرانی. سکانسی که او مقابل مهتاب کرامتی نشسته و از ناتوانی خود در برابر تغییر شرایط می‌گوید، میمیک و نگاههای او در نمایش عجز و یاس مردانه به یادماندنی است. بازی در نقش کوتاه در یکی از اپیزودهای شبانه روز (1387) در کنار نیکی کریمی، یکی دیگر از تجربه‌های موفق او در این دوره است. در فضای شاعرانه و تغزلی این اپیزود از فیلم، نقش شخصیتی پیچیده را بازی کرد. زیبایی ظاهری و معصومیت چهره او، پنهان کننده رازی بود که میان او و دو زن زندگی‌اش جریان داشت و به غافلگیری مخاطب در انتهای این اپیزود کمک می‌کرد. با شروع دوران میانسالی، او بر خلاف بعضی بازیگران که شیفته بازی در نقش جوان اول‌های دم بخت هستند، بر اساس شرایط سنی در انتخاب‌هایش تغییر داده و فیلم‌هایی را انتخاب کرده که از جریان مسلط سینمای ایران فاصله دارند. بازی کنترل شده‌اش در «اینجا بدون من»، نقش کوتاه اما درست اجرا شده‌اش در «زندگی جای دیگریست» و بازی خوبش در فیلم تلخ «شکاف» مسیر رو به رشد او را کامل کرده است.

درخشش روی صحنه تئاتر
در یک دهه گذشته بسیاری از ستارگان سینما یا چهره‌های محبوب و مشهور بازیگری پا به صحنه تئاتر گذاشته‌اند، اما حاصل کار بسیاری از آنها، ناامید کننده بوده است. هر چند حضور این بازیگران به رونق اقتصادی گیشه تئاتر کمک می‌کند اما نتایج پایین‌تر از انتظار این تجربه‌ها، نشان می‌دهد که کمبودها و ضعف‌های بازیگرانی که تربیت تئاتری ندارند، چه اندازه می تواند روی نقش آفرینی آنها تاثیر بگذارد.

پارسا پیروزفر در دهه 70 در دو نمایش روی صحنه رفته بود، اما یک دهه گذشت تا او کارگردانی تئاتر را تجربه کند. نمایش‌هایی که او تا به حال روی صحنه برده، از متن‌های خارجی اقتباس شده‌اند و حال و هوایی ویژه دارند، خود آنها را ترجمه کرده و مضامینی مشترک را می‌توان در آنها یافت. نکته قابل توجه در این بخش از کارنامه پیروزفر، این است که او در تئاتر به علایق و گرایش‌های هنری‌اش نزدیک‌تر است. دنیای نمایش بستری است تا او را در قالبی تازه بشناسیم. نمایشنامه‌هایی که او در این سال‌ها انتخاب کرده موضعی انتقادی نسبت به سرمایه‌داری غربی، دیکتاتوری، سو استفاده از اقشار پایین جامعه در جهت تقویت نهادهای ثروت و قدرت ... دارد، البته همه این آثار رگه‌های طنز دارند و این بستر طنزآمیز باعث شده تا پیروزفر روحیه طناز و منعطفش را روی صحنه نشان دهد. این نمایش‌ها به او فرصت دادند تا تصویری را از خود و توانایی ها و مهارت هایش برای تماشاگر بسازد که کمتر تهیه‌کننده و کارگردانی از او خواسته است.

در سنگ‌ها در جیب‌هایش (1392) و ماتریوشکا که در ماههای اخیر روی صحنه بوده است، او در چند نقش بازی کرده، تیپ سازی کرده و حتی نقش زنان را هم تجربه کرده است. یکدستی بازی‌اش در این دو نمایش، حفظ راکورد و طنز باوقاری که در نقد مناسبات اجتماعی و لگدمال شدن شان انسانی دارد، قابل توجه است. او در تئاتر، به واسطه انتخاب و رویکردش هنرمندی است آگاه و منتقد. کارگردان و مترجمی که دنیای دیوید ممت، آنتوان چخوف، مری جونز و اسلاومیر مروژک را می‌شناسد، قرابت این دنیا با جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم و مشکلات انسانی که دنیای مدرن امروز با آن دست به گریبان است، را درک می‌کند. به همین دلیل با وجود ظاهر غربی نمایش‌هایش درونمایه این آثار متناسب با روح جامعه امروز ایران است. نمایش‌های پیروزفر دکوری ساده و بدون زرق و برق دارند و گاهی مثل ماتریوشکا او تنها بازیگر صحنه است و در قالب چند شخصیت بازی می‌کند. او در این عرصه هم خلاف جریان مرسوم روز عمل می‌کند. استقلال دیدگاه و هویت فردی خود را به رخ می‌کشد و تماشاگر را به درک دنیایی دعوت می‌کند که کشف کرده و زیبایی و زشتی‌اش را می‌شناسد.

دور از هیاهو
در روزگاری که گسترش رسانه‌های مجازی، بسیاری از چهره‌های مشهور و محبوب را در دسترس قرار داده و نمایش و جلوه‌گری بخشی از مناسبات اجتماعی برای دیده شدن، به چشم آمدن و رسیدن به موفقیت است، پارسا پیروزفر در حاشیه این فضا روزگار می‌گذراند. راهبردی که در دو دهه فعالیت در سینما، تلویزیون و تئاتر داشته یکسان بوده، تغییر نکرده و دستخوش هجوم رسانه‌ها به حریم شخصی افراد نشده است. شاید این رویکرد، گاه به زیانش تمام شده و مانع از آن بوده که تلاشش در مسیر بازیگری به چشم بیاید و تحسین شود، اما او آگاهانه این روند را ادامه می‌دهد. برای آنهایی که خارج از فضای نمایشگرانه رسانه‌ای این روزها، به داوری نشسته‌اند پارسا پیروزفر بازیگری است باوقار، با توانایی‌های فراوان. بازیگری که یک نام طلایی دیگر را در سینمای ایران به یادمان می‌آورد: سعید پورصمیمی. آیا می‌توان گزیده‌کاری، بازی‌های درخشان، شخصیت شیرین و کارنامه قابل توجه سعید پورصمیمی را فقط به این بهانه که ارتباطی با رسانه ها ندارد از یاد برد؟
http://www.khabaronline.ir/detail/606024/culture/cinema
ایران تئاتر _سید علی تدن صدوقی:
ماتریوشکا یا ماریوشکا عروسک‌های چوبی وتوخالی روسی است که در تمام دنیا معروف است عروسک‌هایی که از بزرگ تا کوچک در دل یکدیگر قرار می‌گیرند. تعداد این عروسک‌ها از پنج‌تایی تا شش‌تایی و هفت‌تایی و... به نسبت ساخت و طرح متغیر است. درواقع شما هر بار با این عروسک‌ها به یک کشف می‌رسید
ماتریوشکا یا ماریوشکا عروسک‌های چوبی وتوخالی روسی است که در تمام دنیا معروف است عروسک‌هایی که از بزرگ تا کوچک در دل یکدیگر قرار می‌گیرند. تعداد این عروسک‌ها از پنج‌تایی تا شش‌تایی و هفت‌تایی و... به نسبت ساخت و طرح متغیر است. درواقع شما هر بار با این عروسک‌ها به یک کشف می‌رسید. از جز به‌کل و از کل به‌جز اینکه پس از هر عروسکی عروسک دیگر از دل آن بیرون می‌آید تا به آخر و این‌ها همه در یک ارتباط ماهوی نیز با یکدیگر قرار دارند وهمدیگر را چون پازلی تکمیل می‌کنند. این نام وجه‌تسمیه ای مناسب است برای هشت داستان کوتاه آنتون چخوف که پارسا پیروزفر آن‌ها را برای اجرای صحنه‌ای بخوبی تنظیم کرده است. باید گفت داستان‌های کوتاه چخوف فی النفسه قابلیت دراماتیزه شدن را در خوددارند ازاین‌رو که اولاً چخوف خود یک نمایشنامه‌نویس چیره‌دست بوده است و با عناصر و قواعد درام‌نویسی کاملاً آشنا. دوما حتی داستان‌های کوتاه او به‌گونه‌ای شخصیت‌پردازی و پرداخت‌شده‌اند. ازاین‌رو برای صحنه کاملاً مناسب هستند. پارسا پیروزفر بخوبی این داستان‌های کوتاه را که باهم مرتب هستند دراماتیزه کرده و کنار هم چیده است. شخصیت‌های چخوف یک‌لایه پنهان در پس خویش دارند که باید کشف شوند. واقعیتی که ما می‌خواهیم هماره آن را از دیگرا ن مخفی کنیم. ازاین‌رو چخوف هماره بعد روان‌شناختی نیز به شخصیت‌هایش می‌بخشد طنزی که او بکار می‌گیرد را می‌توان «طنزی گروتسک» نامید چون نمی‌گذارد که شما تماماً قهقهه ... دیدن ادامه ›› سر دهید.
در اکثر مواقع خنده شما از سر آگاهی‌ای است که نسبت به شخصیت و اعمال او پیداکرده‌اید؛ و به موقعیتی که در آن گرفتارشده و خویش موجب آن گردیده می‌خندید. خنده‌ای که پس از درک واقعیت نهفته در پس آن در گلویتان می‌ماسد و شمارا به فکر وامی‌دارد. چراکه خویش و اطرافیانتان را در شخصیت‌های چخوف می‌بینید. هرچند که او برای زمان خود ومحیط زندگی‌اش یعنی روسیه اواخر سالهای ۱۸۰۰ میلادی و مردم و فرهنگ آنجا می‌نوشته اما به‌گونه‌ای جهان‌شمول است چون شخصیت‌ها و وقایعش را از بین مردم عادی انتخاب می‌کند. اتفاق‌هایش ساده‌اند مانند رویدادهایی که برای همه ما در زندگی پیش می‌آید. به همین جهت دچار مرور زمان نمی‌شود. تضادها و تناقضات طنزگونه و دراماتیک، مسایل ومعذلات اجتماعی، روابط بین افراد. افکار و تخیلات وسواس گونه، اشرافیت رو به اضمحلال با سنت‌ها و آداب گاه پوسیده وبی معنی، خرافاتی که در بین مردم رایج است، تفکرات مالیخولیایی افراد، وساوس درونی و فکری که به اعمالی مضحک و گاه ابلهانه کشیده می‌شوند، فحشا و ابتذال، قبول سرنوشت، ترس از حرف زدن، ستم وزورگویی ای که صاحب‌منصبان به زیردستان روا می‌دارند و... تمامی مسایل و مشکلات ومعذلات مربوط به انسان و جوامع رو به رشد بشری. همه و همه در آثار چخوف بچشم می‌خورند و همین‌هاست که او و آثارش را جهان‌شمول و همه‌فهم کرده است. چون در عین سادگی مسایل مهمی را بازمی‌گوید که حتی زیر متن‌های عمیق انسان شناسانه وروانشناختی و فلسفی و شناخت‌شناسانه و زیبا‌شناسانه انسانی و هنری را در خوددارند. او ما را با خویشتن خویش آشنا می‌کند ونقاب از چهره انسان‌ها و شخصیت‌هایشان برمی‌گیرد تا خود اصلی و واقعیت نهفته در درونشان را بنمایانند. وهم ازاین‌روست که شخصیت‌های او چندبعدی و روان‌شناسانه هستند.
او رئالیست خاص خود را دارد. رئالیستی اجتماعی که با طنز مخصوص چخوف آمیخته‌شده و «طنز گروتسک» را ایجاد می‌کند. اگر خوب بنگریم شخصیت‌های او ابعادی کاریکاتور گونه نیز دارند. شخصیت‌های او به‌نوعی همه گرفتارند او حتی عشق را نیز نوعی گرفتاری می‌داند. بهر صورت باید گفت چخوف وآثارش هیبچگاه کهنه و دچار مرور زمان نمی‌شوند؛ و به همین دلیل هم مخاطب باشخصیت‌هایش ارتباط برقرار می‌کند چون ملموس است. این شاید به شناخت چخوف نسبت به انسان و جسم و روح و روان او به‌عنوان یک پزشک نیز برگرد د. چخوف از فیزیولوژی و ارگانیسم انسان وتاثیر انواع بیماری‌های جسمی بر روح و روان او که به‌طریق‌اولی موجب بیماری‌های روانی و روحی و رفتار خاص هر فرد می گردد اطلاع و کافی داشته وبر آن‌ها اشراف کامل دارد و همین موضوع به شخصیت‌پردازی‌های او کمک شایانی کرده است. چخوف چون جراحی چیره‌دست شخصیت آدم‌ها را که به‌ظاهر پیچیده است چون «بطریق اولی انسان موجود پیچیده‌ای است» با چاقوی بینش ژرف دراماتیک و ادبی می‌شکافد و تشریح می‌کند. وهم ازاین‌روست که مخاطب به‌راحتی با آثار او ارتباط برقرار کرده وآنها را درک نموده ومی فهمد و باز بطریق اولی این آثار تأثیر شگرف خود را به لحاظ همان تزکیه نفس معروف روی او گذارده و موجب نوعی کاتارسیس در مخاطب می‌شود.

پارسا پیروزفر اما با شناخت خوب از چگونگی پرداخت‌های چخوف و روند داستان‌ها و نمایشنامه‌های او توانسته با یک دراماتورژی آگاهانه به‌تنهایی تمامی شخصیت‌های هشت داستان کوتاه او را بازی کرده و به صحنه بکشد او با انتخاب دقیق ابزار صحنه‌ای خود «اکساسوار» و چیدمان ساده اما درست حرکات و میزان و طراحی صحنه ولبا س کاربردی و دراماتیک بهاره مصدقیان و موسیقی‌ای فراگیر وهمسو با متن و فضای داستان‌ها در یک چرخه مرتبط چون «عروسک‌های ماتریوشکا» این هشت داستان را به صحنه بیاورد. او که خود هم کارگردان است وهم تنها بازیگر نمایش با تغییرهای کوچک اما تأثیرگذار و قابل‌تمایز در لحن، رفتار، میمیک، حس، کنش و واکنش و... توانسته حدود بیست شخصیت را بدون آنکه تکراری و کلیشه‌ای و حوصله سر برشود و با ادا واطوارهمراه گردد در عین سادگی اما نسبتاً عمیق به رو صحنه بیاورد. بازی‌های پارسا پیروز فر روان و بدون اغراق‌های کلیشه ایست. به‌گونه‌ای که در صد دقیقه زمان نمایش احساس خستگی و تکرار نمی‌کنی؛ زیرا ریتم خوب بیرونی و درونی کار تو را با خود همراه کرده نمی‌گذارد که حوصله‌ات بدر شود. ازاین‌رو ریتم کل اجرا نیز مطلوب به نظر می‌رسد. شاید بتوان گفت که ما با یک منو درام سروکار داریم اما چون شخصیت‌ها متعدد هستند و حضور صحنه‌ای بازیگر خود را به رخ می‌کشد از این منودرام آزرده و خسته نمی‌شویم. شاید یکی از نقاط قوت کار پیروزفر حضور راحت وبی پیرایه او روی صحنه وایضا از نقشی به نقش دیگر شدن است.
او همچون عروسک‌های ماتریوشکا و چون شعبده‌بازهایی که از کلاهشان هر بار چیز تازه‌ای بیرون می‌آورند. ماجرایی تازه و داستانی دیگر برایت بیرون می‌آورد واین البته ابتدا به چیره‌دستی چخوف برمی‌گردد. تمام این داستانکها یک ارتباط ماهوی به لحاظ موضوع‌ها، زیر متن، شخصیت‌ها ومسایل مبتلابه اجتماعی و روحی و روانی و...با یکدیگر دارند. همچون همان عروسک‌ها باهم مرتبط ‌اند و در دل یکدیگر و گاه از دل یکدیگر برمی‌آیند یعنی یکی موجب بروزوظهور دیگری می‌گردد. حلقه ارتباط همه این‌ها به‌جز آنچه که گفته شد تناقضات یا پارادوکس‌ها، تضادها، رویدادهای انسانی ساده و معمولی اما تأثیرگذار و... نیز می‌تواند باشد.
حتی بروشور نمایش نیز تداعی‌گر وجه ماتریوشکایی است که آدم را یاد یکی از عکس‌های معروف هیچکاک می‌اندازد او نیز در دل هر ماجرا و اتفاق، ماجرا و رویداد و اتفاقی دیگر را می‌نهاد و چون یک شعبده‌باز آن را از کلاه هیچکاکی‌اش بیرون می‌آورد از پس یک خرگوش کبوتری و خرگوشی و ماجرایی دیگر. همچون چخوف که استادانه این‌گونه می‌کند. پیروز فر حتی طراحی بروشور را نیز با تفکر خاصی انجام داده است که همسو با مفاهیم متن و نام نمایش است. درهرحال باید گفت پارسا پیروزفر چهره‌ای تئاتری است و نه سینمایی که دارد دین خود را به تئاتر بخوبی ادا می‌کند و قدر تئاتر را می‌داند. برخلاف خیلی از سینمایی‌ها که برای خودنمایی و یا چشم‌وهم‌چشمی به تئاتر رو می‌آورند و البته نمی‌توانند در تئاتر خودی نشان دهند چون تئاتر با سینما بسیار متفاوت است. بگذریم شاید بتوان گفت که پیروزفر می‌بایست در بعضی از فضاسازی‌ها و تغییر لحن‌ها بیشتر دقت کند که اولاً شبیه هم نشوند دوما تکراری و کلیشه‌ای نگردند، سوما تصویرسازی ها و فضاسازی گویا و قابل‌فهم و درست و دقیق باشد. البته چنانچه بتواند ریتم کل کار را نیز کمی تندر کند بهتر است. چون در آن صورت به زمان مطلوب‌تری دست پیدا خواهد کرد. باید گفت پارسا پیروزفر پس از گذشت چند سالی که روی تئاتر متمرکزشده است دیگر دارد تبدیل به یک بازیگر و کارگردان تمام‌عیار تئاتری می‌شود. در حال شاهد نمایشی خلاقانه و اجرایی گرم از او بودیم که با درک طنز چخوف کار درخوری را ارائه کرد. بازی او در این نمایش می‌تواند نمونه خوبی برای بازیگری و تحول در ارائه شخصیت‌های مختلف توسط یک بازیگر باشد به پیروزفروگروهش خسته نباشید می‌گویم.
http://theater.ir/fa/65563
پیشنهادتماشای مکافات انسانی حســین پاکــدل: درســت میگوید ایمان افشــاریان در بروشــور نمایشــش«جنایات و مکافــات» که مــا مدام درحــال مکافــات پس دادنیم؛ مکافات جنایاتی که بــه لحــاظ عینی و ذهنی مرتکب شده ایم. مکافــات خون دلهایی که میخوریم وهمیشه باماهستند،فرصتهای حیاتی که ازکف میروندواتفاقاتی که بایــدروی دهندولی درنطفه نیست می شوند. مکافات رفتارهای پلشت که زود تبدیل به عادتم میشوند.ماحتی وقتی پای جنایتی درمیان نباشد مکافات پس میدهیم و اغلب اضافه بار گناهان دیگران راهم به دوش میکشیم. حرف اساســی نمایش جنایات ومکافــات،حکایت تمام نشدنی قضاوت کردن و زیست انســانی در غیبت عدالت است،آنچه نابغه بزرگ وحکیم روان آدمی داستایوفسکی، درتمام زندگی دغدغه اش بودوهرگزشــامل حالش نشد وشــایداگرنبوداین همه رنج،تااین حجم اثرناب توسط او خلق نمیشد؛ که خود میگوید: «مادر تمام خلاقیتها رنج است». سوال اساســی نمایش همین اســت که عدالت چیست و چه کسی مصداقش را تعیین میکند یا چه عکس العملی مصداق عدالت اســت.عمــل راســکولنیکوفها،الناها، بازرسها،دونیاهاویادیمیتری وسونیاوکاترین ودیگران؟ آیا هرکدام از ما در موقعیتها حق قضــاوت و اقدام بر این مبناراداریم؟دنیایی مفهوم کاربردی دراین نمایش نهفته اســت که بایدرفت ودیدوچندباره دیدوبه کشف وشهود رسید.اگردوست داریدنمایشی هماهنگ ببینید،نمایشی قــرص ومحکم ببینید،تابلــوی زیبای انســانی ببینید، بازیهای درخشــان ببینید، همخوانیهای سمفونیک ببینید و بشنوید و یا اگر میخواهید نمونه ای جمع و جور ازآثارفاخربولشوی تئاترمسکوراببینیدازفردابه عمارت مسعودیه در میدان بهارستان بروید و حاصل چندین ماه زحمت دوستان نمایش«جنایات ومکافات»راببینید.این اثرتنهایک نمایش نیســت،یک کلاس وکارگاه بزرگ در همه زمینه های نمایش است؛ازنوشته وکارگردانی تابازی وطراحی گریم وحرکت وفرمو...
دوست عزیز...
نه شماره تلفن سالن موجود است
نه شماره تلفن دستیار کارگردان
نه شماره تلفن روابط عمومی
نه شماره تلفن رزرو!!!
سوال من این است که من نوعی که منتقد تئاتر و خبرنگار حوزه تئاتر هستم و می خواهم از کار شما دیدن کنم و گفتگو ... دیدن ادامه ›› با عوامل نمایش انجام بدهم... راه ارتباطی با گروه شما چگونه هست؟
شماره من: 09399515694
seyyed.hossein.rasouli@gmail.com
شماره فرهیختگان: 66348037
۲۵ آبان ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

( قیمت ارزان بلیت نشانه احترام به تماشاگر نیست!)
با سلام خدمت دوستان محترم تیوال
از این همه توجه و حساسیت به تئاترهای "در انتظار گودو" و "ملکه زیبایی لی نین" مشعوف و خوشحال هستیم!
لازم می بینیم جهت روشن شدن پاره ای از ابهامات درباره قیمت بلیت توضیحاتی ارائه شود!
قیمت بلیت این نمایشها ۲۰،۲۵ و ۱۵ هزارتومان است.پس میانگین قیمت کمتر از ۲۰ هزارتومان خواهد شد!که کاملاً با سرمایه گذاری بخش خصوصی تولید شده و ۲۵درصد از کل درآمد آن را مرکزهنرهای نمایشی و گیشه های محترم فروش به خود اختصاص می دهند!
ما هم مثل همه شما از بالا رفتن قیمت همه چیز رنجور و ... دیدن ادامه ›› ناراحت هستیم!
اما تعدادی از دوستان خوبمان بالا رفتن قیمت بلیت را توهین به شعور تماشاگر و راحت بخواهیم بگوئیم سرکیسه کردن آنها قلمداد کرده اند! برای همین لازم می دانیم برای از میان بردن این احساس ناخوش آیند مواردی را مطرح کنیم!
ما اعتقاد داریم :
۱)ساخت یکی از پرهزینه ترین دکورهای تئاتر ایران آنهم بدون کمک دولتی وفقط و فقط با سرمایه بخش خصوصی و نه بسنده کردن به ارزان ترین و کم هزینه ترین دکور و .....نشانه احترام به شعور تماشاگر است!
۲)یک سال زمان صرف پیش تولیدو شش ماه زمان صرف تمرین های مستمر نشانه احترام به شعور تماشاگر است!
۳)برای در اختیار گرفتن مکان تمرینی که بتوان کاری در خور و شأن شما تماشاگران عزیز تولید کرد مجبور به اجاره سوله و استودیوای بزرگ بصورت شبانه روزی برای ۶ماه شده ایم که اظهرمن الشمس است که هزینه آن در این دوره و زمانه رقمی نجومی است ،چنین ریسکی از طرف گروه و بخش خصوصی نشانه احترام به شعور مخاطب است!(میگوئیم ریسک برای آنکه همه مستحضرید با یک اشاره دوستان ممیزی و شورای نظارت می تواند این نمایش ها برای همیشه دیده نشود و همه این هزینه ها برای همیشه از دست برود،بدون آنکه کسی جوابگو باشد!)و موارد دیگر که ترجیح این است بعد از تماشای اثر صحبت شود!
اگر گروه ، زمان کمی برای تولید این نمایشها وقت صرف می کرد و به قول دوستان مسئله را به ارزان ترین شکل ممکن جمع و جور می کرد با یک بلیت ۱۰ هزارتومانی به شعور مخاطب احترام گذاشته بود؟!
دوستان یادمان باشد تئاتر هنر ارزانی نیست!اما دولت می تواند کمک کند تا ارزان تر در اختیار تماشاگران عزیز قرار گیرد که متأسفانه کمک نمی کند!
حال نوبت شماست که نشان دهید آیا این نوع حساسیت در تولید یک اثر نمایشی را ارج می نهید یا خیر!
با تشکر
آقای حیدری‌ماهر گرامی؛
از سر وسواسی که اغلب گریبان‌گیرم می‌شود، این جمله‌ی شما را مورد کنکاش قرار دادم: «قیمت بلیت این نمایشها ۲۰،۲۵ و ۱۵ هزارتومان است.پس میانگین قیمت کمتر از ۲۰ هزارتومان خواهد شد!»
این‌طور نیست!
صندلی‌های حاشیه: 186 عدد × 20 هزار تومان = 3 میلیون و 720 ... دیدن ادامه ›› هزار تومان
صندلی‌های میانی: 294 عدد × 25 هزار تومان = 7 میلیون و 350 هزار تومان
صندلی‌های بالکن: 100 عدد × 15 هزار تومان = 1 میلیون و 500 هزار تومان
مجموعاً 580 صندلی و مبلغ 12 میلیون و 570 هزار تومان.
نتیجه‌ی تقسیمِ مبلغ بر تعداد صندلی‌ها، با سخن شما اختلاف دارد!
هر بلیت، 21 هزار و 672 تومان!
نتیجه این‌که، مهم نیست وسواسِ فکری مرا، این حساب‌کتاب‌ها را، چطور تلقّی و تفسیر خواهید کرد! مهم این است که:
«پس میانگین قیمت بیشتر از 20 هزار تومان خواهد شد!»

+ شنیده‌ام که «ارسطو» می‌گفته زن، 30 دندان دارد! نه 32 تا! و تا اواخر قرون وسطی هیچ‌کس حتّی زحمتِ شمردنِ دندان‌های زنان را به خودش نداد تا بفهمد ارسطو درست می‌گفته یا حقیقت چیز دیگری است! از آن روز که این را شنیدم وسواسم شدیدتر شده است.
۲۸ دی ۱۳۹۲
تا این لحظه هم خبری از فروش بلیط این نمایش تو سایت گیشه نیست! اگه قراره ردیف 6 و 7 رو به فروش نذارن، پس چرا به غلط اطلاع رسانی میکنن؟!
۱۶ بهمن ۱۳۹۲
تا این لحظه هم خبری از فروش بلیط این نمایش تو سایت گیشه نیست! اگه قراره ردیف 6 و 7 رو به فروش نذارن، پس چرا به غلط اطلاع رسانی میکنن؟!
۱۶ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

( قیمت ارزان بلیت نشانه احترام به تماشاگر نیست!)
با سلام خدمت دوستان محترم تیوال
از این همه توجه و حساسیت به تئاترهای "در انتظار گودو" و "ملکه زیبایی لی نین" مشعوف و خوشحال هستیم!
لازم می بینیم جهت روشن شدن پاره ای از ابهامات درباره قیمت بلیت توضیحاتی ارائه شود!
قیمت بلیت این نمایشها ۲۰،۲۵ و ۱۵ هزارتومان است.پس میانگین قیمت کمتر از ۲۰ هزارتومان خواهد شد!که کاملاً با سرمایه گذاری بخش خصوصی تولید شده و ۲۵درصد از کل درآمد آن را مرکزهنرهای نمایشی و گیشه های محترم فروش به خود اختصاص می دهند!
ما هم مثل همه شما از بالا رفتن قیمت همه چیز رنجور و ... دیدن ادامه ›› ناراحت هستیم!
اما تعدادی از دوستان خوبمان بالا رفتن قیمت بلیت را توهین به شعور تماشاگر و راحت بخواهیم بگوئیم سرکیسه کردن آنها قلمداد کرده اند! برای همین لازم می دانیم برای از میان بردن این احساس ناخوش آیند مواردی را مطرح کنیم!
ما اعتقاد داریم :
۱)ساخت یکی از پرهزینه ترین دکورهای تئاتر ایران آنهم بدون کمک دولتی وفقط و فقط با سرمایه بخش خصوصی و نه بسنده کردن به ارزان ترین و کم هزینه ترین دکور و .....نشانه احترام به شعور تماشاگر است!
۲)یک سال زمان صرف پیش تولیدو شش ماه زمان صرف تمرین های مستمر نشانه احترام به شعور تماشاگر است!
۳)برای در اختیار گرفتن مکان تمرینی که بتوان کاری در خور و شأن شما تماشاگران عزیز تولید کرد مجبور به اجاره سوله و استودیوای بزرگ بصورت شبانه روزی برای ۶ماه شده ایم که اظهرمن الشمس است که هزینه آن در این دوره و زمانه رقمی نجومی است ،چنین ریسکی از طرف گروه و بخش خصوصی نشانه احترام به شعور مخاطب است!(میگوئیم ریسک برای آنکه همه مستحضرید با یک اشاره دوستان ممیزی و شورای نظارت می تواند این نمایش ها برای همیشه دیده نشود و همه این هزینه ها برای همیشه از دست برود،بدون آنکه کسی جوابگو باشد!)و موارد دیگر که ترجیح این است بعد از تماشای اثر صحبت شود!
اگر گروه ، زمان کمی برای تولید این نمایشها وقت صرف می کرد و به قول دوستان مسئله را به ارزان ترین شکل ممکن جمع و جور می کرد با یک بلیت ۱۰ هزارتومانی به شعور مخاطب احترام گذاشته بود؟!
دوستان یادمان باشد تئاتر هنر ارزانی نیست!اما دولت می تواند کمک کند تا ارزان تر در اختیار تماشاگران عزیز قرار گیرد که متأسفانه کمک نمی کند!
حال نوبت شماست که نشان دهید آیا این نوع حساسیت در تولید یک اثر نمایشی را ارج می نهید یا خیر!
با تشکر
سختی هایی که اهل تئاتر برای روی صحنه بردن یک نمایش می کشند بر کسی پوشیده نیست، ولی این کار جفا به تماشاگرهاست.
۲۸ دی ۱۳۹۲
سلام. جناب نوری عزیز به نظرم یک نکته را فراموش کردید.قبول دارم که مبلغ ناچیزی را که به عنوان حمایت از طرف مرکز هنرهای نمایشی داده می شود کفاف هزینه ها را نمی دهد. حال که شما ادعا نموده اید که کلا هیچ حمایتی از این کار صورت نگرفته. تا آنجایی که بنده مطلعم در حال حاضر 2 نوع قرارداد وجود دارد. نوع اول حمایت مختصر مرکز +80 درصد گیشه. نوع دوم عدم حمایت +90(البته این رقم بنا به توافق تعیین می گردد) درصد گیشه . حال باز هم ادعای شما را می پذیریم که هیچ حمایتی صورت نگرفته و شما 25 درصد فروش را باید به تئاتر شهر و مرکز بپردازید.با همان استدلال شما اگر پیش برویم این مبلغ ناچیز برای پرداخت حقوق عوامل اجرایی تئاتر شهر کفایت نمی کند. نه تنها مبلغ دریافتی از گروه شما بلکه جمیع مبالغی که از این طریق بدست می اید. فلذا مشاهده می فرمایید به طور نامحسسوس مورد حمایت قرار گرفته اید0لازم به ذکر است که این حمایت واقعا ناچیز است و اصلا در حد و شان هنرمندان تئاتر نیست). و اما نکته ای را که فراموش کرده اید: هنرمند عزیز یک بام و دو هوا که نمی شود. شما یا می بایست مکانی را اجاره می کردید و ان موقع به عنوان تئاتر خصوصی قیمت بلیط را تعیین می کردید(مثلا مکانی مانند تئاتر ایرانشهر که در حال حاضر تنها مرکز تئاتریست که اندکی تمایل به سمت تئاتر خصوصی دارد). حال که در سالن اصلی تئاتر شهر مشغول به فعالیت شده اید باید پایبند همان قوانین و مقررات جاری باشید. در غیر اینصورت اگر هر گروهی به صرف بالا بودن هزینه ها خود قیمت بلیط را تعیین کند هرج و مرج موجود در تئاتر به صورت فزاینده ای افزایش می یابد.

۳۰ دی ۱۳۹۲
آقای ماهر اینجا شما مورد خطاب واقع شدید
و این متن ها رو یقین دارم که خوندید
پس چرا جایی که از شما سوالی نشده پاسخ دادید
ولی اینجا حرفی نمی زنید؟
۰۳ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام . جهت اطلاع دوستان
ردیف های ۱ تا ۵ همکف و ۱۴ ، ۱۵ بالکن در اختیار سایت ایران کنسرت
ردیف های ۸ تا ۱۲ همکف و ۱۳ بالکن در اختیار سایت تیوال
ردیف های ۶ و ۷ همکف تئاتر شهر و گروه اجرایی

ایران کنسرت هم به زودی شروع به پیش فروش خواهد کرد
این به زودی یعنی چقدر زود !!! ؟
۲۶ دی ۱۳۹۲
بیتا جان
توصیه من به شماست که مثل من همیشه خبرها رو از خبرگزاریها پیگیری کنید اطلاع رسانی هاشم موثق تر و بدون سانسور هستش چون در همون روزهای اول،خبر تیوال فقط پیش فروش رو محدود به این سایت اعلام کرده بودند و از ایران کنسرت سخنی به میان نیامد همین اتفاق در مورد تئاتر سقراط هم شکل گرفت و ردیفهای اول نصیبمان نشد !!!!!!!!!!!!
۲۸ دی ۱۳۹۲
مونا جان، من از طریق event فیسبوک این دو نمایش ، مطلع بودم که فروش اینترنتی از طریق دو سایت تیوال و ایران کنسرت صورت می گیرد ولی هرچه صبر کردیم تا طبق تاریخ اعلام شده از طرف گروه نمایشی،10/26، ایران کنسرت شروع به فروش بلیط کند، اتفاقی نیفتاد.ناچار از تیوال خریداری کردیم.
هاشم منظورتان کدام سایت است؟!
۲۸ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام . جهت اطلاع دوستان
ردیف های ۱ تا ۵ همکف و ۱۴ ، ۱۵ بالکن در اختیار سایت ایران کنسرت
ردیف های ۸ تا ۱۲ همکف و ۱۳ بالکن در اختیار سایت تیوال
ردیف های ۶ و ۷ همکف تئاتر شهر و گروه اجرایی

ایران کنسرت هم به زودی شروع به پیش فروش خواهد کرد
علی، سپهر امیدوار، Fahimeh Moussavi و بهرنگ این را خواندند
نیلوفر، شیرین میرعربشاهی و sanaz m.barin این را دوست دارند
والا ایران کنسرت که اصلا در انتظار گودو نداره ...چرا من نمی بینم ؟؟
۲۶ دی ۱۳۹۲
داداش منم حیدریم اما ماهر نیستم

این ایران کنسرت کی لطف میکنه پیشفروشو شروع کنه؟

یواشکی بگو کسی نفهمه خودم برم زودتر بخرم
۲۷ دی ۱۳۹۲
هنوز نیست تو سایت ایران کنسرت!!!!
۲۷ دی ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید