انگاری دانشجوی معماری پردیس هنرهای زیبام.
بیشتر از هر چیز ادای شاعرها رو در میارم. دوست دارم شاعر باشم.
متشاعرم.
داستان؟ داستان هم نوشتهم. داستان کوتاه. گاهی خیلی بد گاهی کمتر بد.
هر وقت پول داشتم تو یکی از سالنای حوالی مرکزِ پایتخت یه تئاتری میبینم.
شیفتهی فوتبالم. بهش به چشم یک "تئاتر مدرن و بداهه" و یک پدیده کاملا تنیده شده با انسان و عواطف انسانی نگاه میکنم.
, و البته
شاید باورش سخت باشه اما تهدیگ نونلواش رو به تهدیگ سیبزمینی ترجیح میدم.