در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال Narcis_t | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:00:16
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
یه حاکم قوی مردمش رو ضعیف نگه میداره. مردم قوی، نیازی به حاکم قوی ندارن!
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش کالیگولا i
هلیکون : برای ساختن یه سناتور یه روز کافیه و برای ساختن یک حمال، ده سال
کالیگولا : اما میترسم ساختن یه حمال از یه سناتور 20 سال طول بکشه...
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش کالیگولا i
کالیگولا به هلیکون : تو فکر میکنی که من دیوونه ام.
هلیکون به کالیگولا:خودت میدونی که من هیچ وقت فکر نمیکنم. من عاقلتر از اونم که فکر کنم.
کامو...کامو...کامو..............
۲۷ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش کالیگولا i
هلیکون به کالیگولا(درباره حقیقت مرگ) :
این حقیقتیه که آدمها به راحتی با اون کنار اومدن. به دور و بر خودت نگاه کن، این چیزی نیست که مانع نهار خوردن اونها بشه .
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش کالیگولا i
کالیگولا: تو همین الان یکی از بهترین فرصت های زندگیت رو برای ساکت موندن از دست دادی :)
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش کالیگولا i
به نظرم هر توضیحی اضافه ست...فوق العاده بود. فوق العاده......اونقدر که روم نمیشه به خاطر سالن و صندلی ها و ...غر بزنم
عالی بود. هنوز دارم بهش فکر میکنم از دیشب.
آقای صابر ابر چجوری تونست انقدر واقعی و فوق العاده باشه؟؟
نمیتونم حرفی درباره ش بزنم چون هنوز ذهنم زیادی مشغولشه، فقطحتما این نمایش رو ببینین
اه....عالییی بود
هفته پیش این نمایش رو دیدم.
قبلا توی توضیحات خونده بودم که "با نگاهی دور به داستان میمون شیناگاوا اثر هاروکی موراکامی" نوشته شده....نمیدونم معنی "نگاه دور" چیه، ولی اسم بردن از یه اثر اون هم از یه نویسنده ای مثل موراکامی که اسمش فضای کارهاش رو به دنبال میاره و سبک خاصی داره، طبیعتا برای تماشاگر یک توقع پیش فرض ایجاد میکنه که یکم خطرناکه. خطرناک از این جهت که اگه اون اجرا حتی خوب هم باشه ولی هیچ نشونی رو از اثر ملهم خودش نداشته باشه، ممکنه به اون خوبی که کار کرده دیده نشه.
من این نمایش رو دوست داشتم و صد البته داستان میمون شیناگاوا رو خیلی بیشتر، ولی حرفم اینه که هیچ نگاه دوری در کار ندیدم!!!
تنها چیزایی که من تلاش کردم یادم بیارم و بفهمم چه چیزی از اون داستان توی این نمایش اومده همینا بود: "دزدیدن اسم" (فقط ایده نه حتی نوع استفاده از این ایده)و "مراجعه به تراپی" .همین!
همین اتفاق یک بار دیگه هم برام تکرار شده، وقتی با شنیدن اسم کتاب عشق لرزه رفتم و نمایشش رو دیدم...بگذریم
پس به کسانی که این نمایش رو دیدند توصیه میکنم داستان موراکامی رو هم بخونن، البته داستان میمون شیناگاوا یکی از 7 داستانی هست که در کتابی ... دیدن ادامه ›› با اسم "دیدن دخترصددرصد ایده ال در صبح ماه اوریل" ترجمه شده .
به بقیه هم توصیه میکنم که بدون داشتن ذهنیت درباره داستان موراکامی، به دیدن خود نمایش برن. باشد تا رستگار شوند :)

نارسیس گرامی اگر خانم ثمینی از موراکامی و داستانش اسم نمی بردند قطعا متهم به دزدی ایده می‌شدند.باید تفاوتی میان "با نگاهی" و "با نگاهی دور" وجود داشته باشد دیگر اینطور نیست؟آن "دور" دقیقا می‌خواهد بگوید فقط ایده از موراکامی است.
۰۶ تیر ۱۳۹۴
من حتمن بعد از خوندن داستان با شما در این باره صحبت خواهم کرد نارسیس عزیز
اما قبل از اون می خواستم از کیفیت ترجمه این کتاب از شما سوال کنم که آیا مطلوب هست یا نه چون از خانم واحدی کیا ترجمه ای نخوندم تا حالا
۱۰ تیر ۱۳۹۴
از اونجا که این نوسنده برام یکی از محبوترینهاس،خوشحال میشم درباره ش گپ بزنیم :)
من این کتاب رو با ترجمه ی آقای مرادی خوندم که قابل قبول بود و حس و حال ادبیات موراکامی رو خوب منتقل میکرد. اگرچه برای کارهای موراکامی واقعا ترجمه آقای غبرایی رو بیشتر میپسندم...
ترجمه ای که شما میگین رو نخوندم
۱۰ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره فیلم مستانه i
این فیلم رو دیدم
بیشتر شبیه این بود که یه نماینده خانم بخواد بیاد و از سینما و حرفه و حرف و حدیثا و حقوقشون دفاع کنه، بعد بهش بگن مستقیم اینو نگو، اونم بگه باشه، فیلمش میکنم، فیلم مستانه! :D
برام تعجب آور بود خانم کوثری همچین نقشی بازی کنه اونم با دیالوگهای اونقدر شعارگونه، نمیگم اون حرفا غلطه ، اتفاقا تنها حس ارزشمندی که بهم داد همین بود که من تا ساعتها داشتم به این فکر میکردم که مثلا یه اتفاق مشابه برای من و یا یه بازیگر چهره ، چقدر میتونه متفاوت ادامه پیدا کنه و چه ملاحظات دست و پاگیری توی احقاق حقوق اینچنینیشون دارن و ....اما اینقدر تابلو گفتن اون دیالوگا، بی سلیقگی محض بود!
یا نقش جامی با اون اداهای هیستریکش، اونقدر سیاه و تابلو بود که اصلا انگار یه بیمار روانی باسابقه بود و یا از یه دنیای دیگه اومده.
یا نقش وکیل جامی که بطرز تابلوواری متشرع و سواستفاده چی از دین بود! با اون وضوحی که این بعد از شخصیت اون داشت که باید قاضی (اگر یه ذره عقل داشت) بیرونش میکرد!.....
تازه صحنه دادگاه که مثلا تماشاگر روال گرفتن حق شخصیت قصه رو از دادگاه با جدیت دنبال کنه، صحنه بی منطق پشت کردن وکیل جامی به قاضی رو میبینیم ... دیدن ادامه ›› که با مکث و یه جور لودگی، خنده تماشاگر رو در میاره که با فضای دادگاه و غم شخصیت قربانی و غضب وکیلش و ...منافات داره!
یا اون پایان ساده لوحانه و رویایی که فقط برای "آخیش" گفتن تماشاگر بود...
یا نقش مسئول ارشاد که اجازه کار رو از خانم میگرفت یه غلو تمام عیار توی دیالوگ و کلوزآپش بود که آدم یاد شخصیتای کارتونی مثل روباه مکار میفتاد.....
حقشه که بازی خوب خانم دوسلتشاهی رو هم بگم که خیلی دوست داشتم. بخصوص صحنه ای که داشت برای دوستش با اون حالت استیصال درددل میکرد ولی حتی این بازی خوبم توی این فضای شعاری و نمایشی از دست رفت :(
نمیدونم....خوب نبود
آیدا طاهرزاده، مجتبی مهدی زاده، soheil و اوا.ت این را خواندند
الهه الف این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب به همراه بهترین دوستم، این نمایش رو دیدم...خوب بود. کمی بهتر از خوب.
نمایش، روایت نمادین و البته گویایی از سرنوشت طبقات یک جامعه داشت شاید اگر یک پرده به نمایش اضافه میشد و ادامه میداد، این هم معلوم میشد که بالاخره بعد از خورده شدن قشر "ضعیف"، نوبت کدوم طبقه س؟ طبقه "متوسط" که همه فکرش تملق و تشکیل ائتلاف با "قوی" بود هم نوبتش میرسه؟ جوابش معلومه؟ نیست!
لحظه های قشنگی داشت مثل
- حرکت "متوسط" وقتی که "قوی" داشت درباره رنجهای یک یتیم صحبت میکرد و به اون به عنوان نماد مظلومیت و بی خانمانی اشاره میکرد،متوسط برای این لحظه فیگور قشنگی رو میگرفت و بلافاصله مثل قبل به ادامه کارش میرسید...
- تعلل "ضعیف" برای روبرو شدن با سرنوشت محتوم خودش... با شستن پاها، خیره شدن به افق و ....
- تغییر طرز فکر "ضعیف" وقتی ابتدا در برابر خورده شدن مبارزه میکرد و بعد چون پیشنهادی برای اجرای عدالت نداشت مجبور شد حداقل سرنوشت خودش رو مقدس بشماره و تا جایی پیش رفت که آخرین لحظات زندگی قهرمانانه ش رو با عکس و امضا روی دسته چاقو ثبت میکرد!....
- پیدا شدن آخرین کنسرو لوبیا، ... دیدن ادامه ›› اونم وقتی که ضعیف دیگه راضی به خورده شدن شده...توی جامعه ای که یه طبقه خودش داوطلب قربانی شدن شده و سرنوشت نا عادلانه ش رو پذیرفته، اگر هم راه حل اصولی در حد کنسرو لوبیا پیدا شه ، دیگه میتونن مسکوت نگهش دارن، چون قربانی آماده تره.....
- نگاه شاعرانه و رویایی "ضعیف" به خشن ترین لحظات قربانی شدنش (تیز کردن چاقو)... صحنه هنرمندانه ای که با ترکیب موسیقی و نورپردازی و البته بازی زیبای آقای شکیبا، از تیز کردن چاقو به نواختن ویلون و بالعکس میرسید.

و خیلی لحظه های قشنگ دیگه مثل انتخابات و شمارش یک رای بیشتر!، اعتراض ها و تشویق های بیجا موقع سخنرانی کاندیداها، عکس انداختن با مجسمه ضعیف که حالا شبیه مجسمه آزادی بود، سررسیدن پستچی توی اون موقعیت اونم با دوچرخه و برگشتن دوباره ش برای گرفتن امضای رسید!، دنبال کردن دسته کوسه ها با ریتم هماهنگ موسیقی و ...
خوب بود، کمی بهتر از خوب...
خسته نباشید، به همه ، و ویژه به آقای پیروزفر
فاطمه رحیمی و رومینا خلج هدایتی این را خواندند
Shayan Panahi و فرزام قدیری نیا(Farzam Gh) این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش P2 i
خیلی ذوق دارم این نمایش رو سه شنبه ببینم. بازی خانم صمدی رو خیلی میپسندم. اونقدر قوی هست که یه وزنه برای هر کار به حساب بیاد و طرفدارای خودش رو بکشونه برای تماشا. آخرین کاری که دیدم، یک کلیک کوچولو بود که بازیشون محشر بود....منتظر یه اجرای خوب دیگه م
حتما دوستایی که رفتن و دیدن بیان نظراتشون رو بگن
ممنون
:)
محمدرضا دانش این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره فیلم امروز i
ممنون از آقای باقری که راهنمایی کردین!

دیروز فیلم امروز رو دیدم :)
من هم کارگردان این کار و هم بازی آقای پرستویی رو بسیار میپسندیدم. و این دو عاملی بود که من رو برای تماشای این فیلم به سینما کشوند ولی... چرا راضی نشدم؟
فیلم از نظرم ملال آور بود. خیلی... خسته م کرد. با ناراحتی خمیازه کشیدم :-(
موضوع فیلم از نظرم اونقدر وسعت نداشت که توی این تایم بهش پرداخته بشه. به اضافه ذهنیت نیمه کاره م درباره نقش اصلی زن که همش نتیجه حدس و گمان های خودم بود... اینکه بالاخره این بچه که صحنه آخر با اون تموم میشه حاصل چه نوع ارتباطیه؟ باید دلمون برای زن بسوزه؟ حق داریم ازش بدمون بیاد؟...نفهمیدم!
البته من قایل به این هستم که لزوما فیلم نباید روایت داستانی داشته باشه، که مثلا شبیه یه قصه همه شخصیتها رو به یه سرانجام برسونه. ولی قبول ... دیدن ادامه ›› کنین توی همین حالت هم اگه نتونم شخصیتهارو بشناسم و باهاشون ارتباط برقرار کنم دیگه هیچی نمیمونه که جالب باشه...
با همه اینها نمیشه بازی استاد پرستویی رو ندید.
ولی ....حتما من نفهمیدم
ایمان پوررضا و اوا.ت این را خواندند
farzam gh این را دوست دارد
خواهش میشه :)
۲۵ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امروز این نمایش رو به همراه یه دوست نازنین و حرفه ای تیاتر دیدم.
اپیزود اول انقدر بازی خانم صمدی خوب بود و حس اون لحظه رو منتقل میکرد که عصبی شدم، اپیزود دوم جایی که آقای دادگر سعی میکرد نماز رو ادامه بده بغض کردم، اپیزود آخر... به نظرم
سومی بود و نبودش فرقی نداشت.
به این هم فکر کردم که نقش مقابل خانم صمدی واقعا در هر اجرا یه سیلی میخورن؟! البته.لازمه،منظورم اینه که این سیلی توی بخش اول اوج تخلیه احساسات اون لحظه بود و نبودنش لطمه میزد ولی...
به تهویه سالن و فحش هایی که توی دیالوگ بخش اول بود هم فکر کردم :-(
در کل نمایش خوبی بود. به همه خسته نباشید میگم و تشکر
کیانا برنج کار، الهام حصاری و rokan10 این را خواندند
زهره شاداب، فریبا نوری و پیروزی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش دل سگ i
نزدیک دو سال پیش کتاب دل سگ رو خوندم. از نظرم فوق العاده بود. حتی نسبت به شاهکار این نویسنده یعنی "مرشد و مارگریتا" این بیشتر تکونم داد...حتما شما هم همین حس رو دارین که ببینید یه تیاتری اومده که میخواد قصه مورد علاقه شما رو زنده کنه. تا اسمش رو شنیدم دویدم... بعد که فهمیدم آقای محمدزاده نقش شاریک رو دارن، روزشماری کردم که برسه و ببینم...
دیشب دیدمش.
بنظرم واقعا نقش پرزحمتی بود نقش شاریکوف. با اون تایم کوتاه و گذشتن از یه جزییات که میتونست به فضای کار کمک کنه، کارگردان خیلی خوب تونسته بود دگردیسی شاریک رو برای تماشاچی ملموس کنه.
درکنار این موسیقی فوق العاده این کار برام هیجان داشت.
خود موسیقی با آدم حرف میزد. شاید من چون کتاب رو خونده بودم این حس رو داشتم ولی موسیقی با اون ریتم با ابهت و تک پارسهای یه سگ که قاطیش بود این حس رو به آدم میداد که چقدر وقتی یه سگ بتونه حقوق شهروندی داشته باشه ترسناک میشه...
خلاصه این که تشکر، برای بازیهای خوب،موسیقی فوق العاده و ... زنده کردن خاطره کتاب دل سگ
ترسناک میشه... مرسی
نکته دقیقا همین جاست
زیادند از این موجودات که تا وقتی که به زندگی --ی خودشون مشغولن به نظر بی آزار میان و حتی ممکنه دلت به حالشون بسوزه که آشپز روشون آب داغ میریزه. و حتی ممکنه وفادار و دوست داشتنی هم بتونن باشن.
ولی همین موجودات در یک سیستم غلط که به نالایق ها ارزش میده و کلا به ناکجاآباد میره، وقتی ماهیت انسانی پیدا میکنن و قدرت به دست میارن، در این سیستم جایگاه "خاص" برای خودشون پیدا میکنن، عصیان میکنن و میخوان شورِ طرفداری از (مثلاً) طبقه کارگر رو در بیارن یا دیگران ... دیدن ادامه ›› رو آزار میدن و حتی نمیدونن با این هویت جدید چی کار کنن.
قشنگه دیگه.
برای همینه که 90 سال بعد از نوشته شدن، هنوز «دل سگ» رو که برمیداری بخونی به دستت میچسبه و دیدن یه اقتباس قشنگ از این کار لذت بخشه
بماند که نگارش بولگاکف کلا جادوییه
شما خلاصه و مفید گفتین، من چقد توضیح دادم :)))
۲۴ تیر ۱۳۹۳
من کار رو دیدم، اما بدون اون بچه و پدرش و پلاستیک هاشون توی ردیف 2
شما چطور ؟ :))
۲۵ تیر ۱۳۹۳
بله آقای کیان ،دیدم ولی توی ردیف 4!
همش تو ذهنم بود حتما اون بچه دور وبر های ردیف 2 روی اعصاب ملت نشسته داره پاهاش رو تکون میده. ولی انگار خداروشکر اینبار تشریف نیاوردن.
کلا پفک چیز خوبی نیست.
بچه هم همینطور
حالا بچه ای که پفک بخوره که دیگه خودتون حساب کنین...
:-)
۲۵ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
5شنبه به همراه خواهرم این تیاتر رو دیدم.عالی بود...
آخرین کاری که دیده بودم شکلک بود...از ترس اینکه بقیه نمایشها ممکنه راضیم نکنه و خاطره شکلک رو خراب کنه دیگه نرفتم و منتظر یه موضوع خوب شدم تا 5شنبه
من تازه یعنی 4ماه پیش بازی مافیا رو یاد گرفتم. پیشنهاد میکنم کسانی که به این نمایش علاقمند شدن یه تحقیقی درباره اون بازی بکنن. این نمایش منو یاد اون انداخت. اینکه برای اینکه آدمها رو بشناسی " لازمه جوابها و عکس العملهاشون رو در موقعیتهای مختلف و واقعی ببینی و بسنجی"... هر چند گاهی لازم میشه برای خلق اون موقعیت، نقش بازی کنی یا دروغ بگی، به جاش میتونی آدم روبروت رو بهتر بسنجی ، حالا تصور کنین آدم روبروتون هم همین تصمیم رو داره و جوابی که به شما میده رفلکس واقعیش نیست،بلکه اونم داره یه فضاسازی میکنه که راست و دروغ شمارو بفهمه و شما رو بهتر بشناسه!
پیچیده ست ، نه؟! از همین خوشم میاد...
خلاصه که من از این نمایش لذت بردم. فقط یکم موسیقی بنظرم نامناسب اومد. البته توی این نمایشموسیقی نقش بزرگی نداشت که خوب نبودنش لطمه سختی بزنه ولی همون هم میتونست بهتر انتخاب شه.
به تمام عوامل این نمایش خسته نباشید میگم و :تشکر
آوا فیاض، mojdeh moj، pouriya imani و kian saba این را دوست دارند
آوا فیاض (avafayyaz)
خوشحالم که راضی بودید.
۲۱ تیر ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش عشق لرزه i
دیشب این نمایش رو دیدم...
راستش من زیاد اهل تئاتر نبودم ولی تا دلتون بخواد خوره کتاب. تا شنیدم "عشق لرزه" که از کارای نویسنده مورد علاقه م هست به نمایش درومده ، دلم خواست ببینمش...وارد سالن که شدم و وضع صحنه و صندلیهارو دیدم دلم گرفت، که چرا هنری به این نابی انقدر مظلوم و غریب باید بین طرفداراش نفس بکشه...نمایش رو دیدم باز دلم گرفت که چه اصراری بود که خاطره ی اون داستان قوی جناب اشمیت رو توی یه وقت کم و بدون شخصیت پردازی مناسب کاراکترها مخدوش کنن؟! میدونم بازیگرا سعی خودشون رو کردن، زحمتی که برای کارشون توی اون امکانات ! کشیده بودن قابل احترام بود ولی بهتر از این نمیشد؟ پایان نمایش چه ربطی به پایان کتاب داشت؟ شخصیت مرد نمایش بیشتر کاراکتر طنز شده بود تا یه عاشق که اتفاقا با بیماری و کمردردش و شنیدن جواب نه از معشوقش میباید وضعیت درامتری پیدا میکرد، چرا شخصیت دوست الینا حذف شده بود؟ چرا اشاره نشد الینا قبلا چی بوده و چجوری قبول کرده نقش عشق روزای آخر زندگی ایلیا رو بازی کنه؟ چرا اسم کاراکترای کتاب عوض شده بود؟(دیان شد کتی!)منظورم اینه این تغییر فلسفه ای داشت؟اون آهنگ خنده داری که موقع سفر ایلیا به آفریقا توی صحنه پخش شد فلسفه ش چی بود؟ جز اینکه تماشاچیا به مسخرگی این فضا بخندن؟،... بازم حرف دارم ولی جدیدا عادت کردم به غر زدن، اینو نمیخوام :-)
دستتون درد نکنه، همه به خصوص نقش مامان کتی که صحنه آخر رو خوب کار کرد،
نقش کتی که نگاهاش به ایلیا ، یه نگاه زنونه و واقعی بود،
به ایلیا که حداقل جای خالی یه مرد رو توی نمایش پر کرد!
ممنون
من ممکنه این نمایش را در آینده ببینم .. وضع صحنه و صندلیها چطور بودند که باعث دلگیری شما شدند ؟
۰۸ اسفند ۱۳۹۲
یه فضای بسیار کوچیک با سه تا چهار ردیف سکو مانند که فاصله نفر پشتی از نفر جلویی به قدری کمه که باید مراقب باشید مزاحم نفر جلوییتون نباشید. در کل به من و دوستانم خیلی برخورد. درسته که همه ما با این دید رفته بودیم که گروه های در حال رشد هم نیاز به حمایت دارن اما در مقابل توقع احترام متقابل رو هم داشتیم. نمیدونم شاید این عزیزان واقعا از لحاظ مالی و سایر مسائل در مضیقه بودند که نتونستند شرایط لازم رو فراهم کنن.به امید کارهای بهتر از این گروه.در کل بهشون خسته نباشید میگم.از لحاظ اجرا هم کار ضعیفی بود به نظر من.ولی اگه قصد دیدن این نمایش رو دارید حتما برید.این هم یک جور تجربه است.
۰۸ اسفند ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
Narcis_t (bri_amirkabir)
درباره نمایش شکلک i
پنج شنبه این نمایش رو دیدم. اجرا و متن رو پسندیدم ولی سالن و چیدمان تماشاشچی ها متعجبم کرد!
نمیخوام غر بزنم چون واقعا زحمات بازیگرا همه چیزو جبران میکرد فقط چیزی که برام جالب بود رو میگم:
توی سایت با کلی دلخوشی ردیف دوم دو تا صندلی رو برای دیدن گرفتم. پنجشنبه بعد از نیم ساعت تاخیر بالاخره سر جامون نشستیم ولی تازه ملت محترم اومدن و هر کدوم به همراه یه "پشتی صندلی"!
اونقدر این جماعت پشتی به دست اضافه شدن که موقع شروعه نمایشما ردیف ششم بودیم!!!
اینجا ایرانه، و تازه ما جماعت فرهنگ دوستش هستیم!!!
همین
دوست نازنین


سپاس گزار از اینکه تشریف آورده و از نمایش دیدن کردید. به هر حال وقتی یک نمایش در فرصت یک ماه و چند روزه روی صحنه است و تعداد علاقمندان به دیدن آن نیز زیاد است تقریبا چاره ای برای گروه اجرایی باقی ... دیدن ادامه ›› نمی ماند.

گرچه حرف شما متین و درست اما اگر قرار بود فقط بر اساس ظرفیت صندلی ها پذیرای مخاطبین باشیم باید فرصت چندین ماه اجرا هم فراهم می شد که خود بخوبی می دانید این شرایط میسر نیست.


باز هم سپاس از حضور شما
۱۲ بهمن ۱۳۹۲
دقیقا به نظر من هم این دلیل نمیشه که افرادی که قراره بدون صندلی بشینند جلوی صندلی های از پیش تعیین شده بشینند! میتونند در اطراف جای بگیرند ولی نه در مقابل ردیف هایی که به نام صندلی جلو فروخته شده...
به دلیل اینکه این بلا قبدا سر من امده کاملا احساس دوستان گرامی رو درک میکنم و از ایشان جانب داری میکنم...
تا وقتی حرف و عمل یکی نباشد و به جای دلجویب عذر بدتر از گناه تراشیده شود، فرهنگ این مملکت هر روز وامیترقد و بس!
بدرود
۱۲ بهمن ۱۳۹۲
جناب آقای ایمانیان با سلام ممنون از زحمات شما و همکارانتان و نمایش بسیار زیبای شکلک من شخصا دورا دور جناب آقای کیومرث مرادی رو میشناسم و می دونم ایشون از معدود کارگردانانی هستند که احترام به تماشاگران براشون خیلی اهمیت داره و عملا هم نشون دادن . قصد از بین بردن زحمات شما نبود، بیشتر واکنشی نسبت به این تفکر که چون امکانات کمه و اجراها محدود اولین کار و البته راحترین و بی دردسرترین کار قربانی کردن تماشاگران در صورتی که مقصر جایی دیگه اس. خوشبختانه نظم و ترتیب کا ملا در این نمایش حرف اولو میزنه.
موفق باشید
۱۴ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید