نمایش گوریل پشمالو به کارگردانی پریسا بینات کاری شسته رفته و به دور از المان های اضافی و با کم کردن کنش های اضافی مخصوصا فیزیکی مثل درگیری ینک با عُمال اتحادیه کارگری یا کنش فیزیکی او با گوریل یا پلیس بود که این موارد به ساده شدن نمایش و مینیمال شدن آن کمک کرد.
البته این کاهش کنش فیزیکی در مقطعی به کاهش کنش دراماتیک هم رسید که به کار لطمه زد مانند لحظه ورود دختر کارخانه دار به دخمه آتش افروزان که نقطه عطف نمایش است و نطفه شورش را در ذهن ینک می کارد، که با توجه به مهم بودن این کنش باید بیشتر به آن پرداخته می شد و رویکرد مینیمال به این لحظه از نمایش کاسته می شد تا پیچش دراماتیک داستان عیان شود.
نمایش گوریل پشمالو یک نمایش اکسپرسیونیستی است که پایه اجرای این آثار گروتسک موجود در متن می باشد که حاصل دوعنصر وحشت (در اینجا از تنهایی) و خنده (در اینجا از درد) می باشد که در کنار هم می توانند دو عنصر متضاد نمایش را بسازند. تنهایی را می توان در ابتدای نمایش وقتی که ینک برای چند دقیقه پشت به تماشاگر نشسته است دریافت اما خنده کارگران را نمی توان حاصل درد دانست بلکه حاصل بی دردی ست، که این رویکرد، بار دراماتیک گروتسک نمایش را کم می کند و یک کفه ترازو آن می افتد و تعادل از بین می رود، چون هرچه درد کارگران بیشتر باشد توجیه برای شورش ینک بیشتر می شود و به آن زندگی می بخشد.
طراحی صحنه یک طراحی آهن گونه است که به خلقیات بازیگران اشاره می کند که مثل آهن سخت شده اند و احساسی ندارند و فقط دختران نمایش با این فضا در تضاد هستند که مقاومت آنها در این فضای زنگ زده آهنی فایده ای ندارد و در آن مستحیل
... دیدن ادامه ››
می شوند.
بازی ها هم اگر مثل نمایش دو عنصر درد و خنده را در کنار هم داشتند بارزتر می شدند و به نمایش زندگی بیشتری می بخشیدند که به جز در بازی ینک در بازی دیگر بازیگران (همسرایان) کمتر بود.
اما در کل یک نمایش خوب با عناصر کافی و به اندازه را شاهد هستیم که تماشاگر را با خود می برد و در طول نمایش اوقات خوبی را دارد و به او تلنگرهایی راجع به جامعه طبقاتی می زند.
با تشکر از عوامل نمایش