«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
این نمایش، برای درک این معنی که قریب به اتفاق، فکر میکنیم اگر طور دیگری بود بهتر میشد و فکر نمیکنیم خیلی از کارهای خودمان مسبب وضعیت فعلیمان است، خوب بود.
بازی بهاره افشاری که عموما در موقعیتهای جدی تا خندیدن واضح پیش میرفت خوب نبود و یاد تئاترهای دبیرستانی میافتادم. کلا بازیها چنگی به دل نمیزد. اما همان بهاره افشاری در نقش طراح لباس خوب عمل کرده بود و مقبول بود.
(فرزاد حسنی ماجرا هم به اندازه بود و شور نبود)
پیشنهاد میکنم این تئاتر عزیز را ببینید. کدو زری شیرینترین تئاتری که به لطف همراهی با دخترم، از دنیای کودکان دیدهام.
در اوج لذت، غمگینِ نواها، ضربالمثلها و داستانهایی بودم که دارند از دنیای ما رخت برمیبندند. سیاه نمیبینم که وای فرهنگ از دست رفت و شعارهای اینطوری. میدانم چیزهای جدیدتری جایش میآیند، درست است. اما حالم مثل کسانی بود که پدربزرگ از دست دادهاند و البته نوزادی در خانوادهشان متولد شده.
این تئاتر بوی کودکی و نوجوانی خودمان را داشت و من و دخترم، اصلا طی شدن زمانش را حس نکردیم.
پیشنهاد میکنم در دو روز باقیمانده به تماشایش بنشینید. (تنها چیز آزاردهنده صندلیهای ناراحت تالار بسیار دوستداشتنی وحدت است)
کالیگولا شما را از رفتارهای خودخواهانه آگاه میکند و وجوه تنفرآمیز خودکامگی را تصویر میکند. در پایان هم در سوگ تنهایی دیکتاتور شریک میشوید... و میگویید: دریغ از انسان که اینهمه تب دارد و آنهمه هذیان میگوید
سلام.
خسته نباشید گروه محترم اما،
بسیار طولانی بود و داستان فاقد جذابیت برای من بود. به نظرم کار در سطحی نبود که کنار بقیه نمایش های در حال اجرای پایتخت قرار بگیرد.
دریازدگی دیدنی بود.
خانم پانته آ بهرام عزیز و هنرمند، مثل همیشه بازیگری بود که از تماشاگر سالن راحتتر بود... و البته، مگر میشود درخشش سهتای دیگر را نادیده گرفت؟
خوب بود اما سه نکته:
- نورهای رنگارنگی که در کل کار روی محیط منتشر می شد واقعا تمرکزها را از بین میبرد
- کلمات ترانه هایی که از بلندگوها پخش میشد خیلی نامفهوم بود برای بچه ها
- محل نشستن اصلا مناسب نبود و سقف کوتاه و نداشتن شیب، مانع خوب دیدن تئاتر میشد
نکته مثبت هم اینکه بازی ها خوب بود و کارت هدیه بچه ها برای استفاده از شهربازی ژوپیتر غافلگیری خوبی بود
تکه های سنگین سرب که هنوز شانس دیدنش را دارید، یکی از اسطورههای زمانه ما را روایت میکند؛ مصطفی چمران. از نظر من البته روایت صرف نمیکند، شخصیت او را به چالش میکشد.
پیشنهاد میکنم چند روانشناسِ بیغرض، این مصطفی چمران را برای ما تحلیل کنند. به ما بگویند احیانا این اسطوره چه مشکلاتی داشته. او که چهار فرزند و زنی خسته از سکنی در یک اتاق را از لبنان به آمریکا(محل اصلی زندگی خانواده) برمیگرداند در حالی که اعتراف میکند همسر آمریکاییاش در تمام زندگی همراه او بوده، چگونه همو چندی بعد، از غیبت همسر لبنانیاش در مراجعت ایران به ستوه درمیآید؛ در فرصتی کوتاه به لبنان برمیگردد و التماس میکند غاده همراهش شود؟
چگونه غرق شدن پسرکش هم قدرت مراجعه دوباره به آمریکا را نمیدهد؟
چگونه میتوان اعتقاد مصطفی به پیشگویی مادرزن احتمالا کاتولیک و انسان دوستش را از روی ویلچر تحلیل کرد؟
روانشناسی بگوید ما کجا برای خودمان و کجا برای دیگران مرزها را کنار میگذاریم؟ حقیقت دارد گاهی تصور ما از ناجی بودنمان، باعث از پا درآمدن کسانمان میشود؟
جناب توکلی عزیز منم باهاتون موافقم که نمایشنامه نگاه جسورانه ای به چمران داره و برخلاف نظر برخی دوستان که میگن نمایشنامه در پی نگاه تقدس مآبانه به چمرانه به نظرم اصلا در لحظاتی مثل مثال هایی که آوردید حتی جلوی چمران می ایسته و بهش معترضه و این مساله است که متن رو خاص می کنه
من و فرزندم هر دو بذت بردیم. مفاهیم خوبی را برای آدم مدرن انتخاب کرده بودند: شناخت ریشه های اعتماد به دیگران و استفاده از خود مشکل برای حل مشکل که گاهی امکان پذیر است، چیزهایی بود که بیانش برای کودک موثر می نمود.
خیلی دیر دیم پیام شما رو. عذر منو بپذیرید... باکس ها چون ارتفاع دارند اهمیتی نداره بالاتر و پایین ترش اما شخصا نزدیک بودن به نمایش و طبعا باکس پایینی را بیشتر دوست داشتم
واقعا شما فکر می کنین بعد اینهمه سال هنرمندانی مثل خانم نونهالی به بهانه هایی اینقدر سخت و طاقت فرسا برای اثبات خودشان نیاز دارند؟ :) من اینطوری فکر نمی کنم
بسیار خوب بود. من دوستش داشتم. با خودم فکر می کردم این نقش بیشتر برای لیلی رشیدی نوشته شده بود تا برای لیلا حاتمی. همه خوب بازی کردند. واقعا همه. من شب خوبی را با این تئاتر داشتم.
سلام به همه دوستان و خصوصا دست اندرکاران این تئاتر خوب
من دیروز همراه دخترم این تئاتر رو دیدیم. انصافا یکی از بهترین کارهای بچه ها بود که طی این سالها دیده بودم. دست مریزاد!
لطفا کسانی که نوشته من را می بینند به دیگرانی که بچه دارند بگویند این تئاتر خوبی است.
می دانم، رفتن تا خیابان سپه برای همه مقدور نیست اما هم پارکینگ دارد و هم بعد طرح ترافیک می شود راحت به این محل رسید و ار تماشای تئاترش لذت برد. نگذاریم صندلی های خالی سالن قلب بهنرمندان را به درد بیاورد.
واقعا تئاتر خوبی نبود. داستان قابل باوری نداشت و آنچه روایت می شد خیلی مصنوعی بود.
کاش دوتا صندلی که تنها ابزارهای دکور این نمایش بود لااقل با صندلی های اتاق مدیریت تئاتر باران یکی نبود و یه کم خاص تر بود. حتی برای همین هم زحمت نکشیده بودند!
البته بازی بهرنگ علوی عالی بود. خانم صمدی هم بازی خوبی داشت.
من شب سوم اجرا دیدمش. خیلی پراکنده گویی داشت و هر چه تلاش میکرد نمیتوانست یک حرف را بزند و قصد داشت از همه چیز بگوید.
البته بازی های درخشانی داشت. خود آقای دهکردی، پاوه نژاد و خصوصا و خصوصا فریبا متخصص.