«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
نمایشو دوست داشتم. اینکه گذشته های آدمی گاهی آدمو ول نمیکنه. مخصوصا اگه قرار باشه تاثیرات مخربی داشته باشه. همونطور که هیچکس به اندازه پدر و مادر نمیتونه روی خوشبختی بچه موثر باشه، هیچکس هم مثل خودشون قدرت نابود کردن اون بچه رو نداره، به نظرم این یکی از جبرهای مرموز جهانه.
خوشبختانه چند سالیه که پرداختن به موضوع خانواده های سمی و شکستن تابوی آنها داره به بحث گذاشته میشه. اخیرا سریال افعی هم تو همین راستا بود.
یکی از نقدهایی که به نمایش دارم مربوط به پایان نمایشه. به نظرم کمی جنبه آموزشیش زیاد شد و اون صمیمیت تئاتریش از بین رفت. نیازی نبود انقدر واضح بارها اشاره کنه که ریشه این اتفاقات پدر هست. این مفهوم در طول نمایش هم کاملا قابل لمس بود و نیازی نبود انقدر روش متمرکز بشه. کمی می تونست زودتر تموم بشه، شاید همزمان با لحظه پیانو. بازی ها اما عالی بود و قطعا میتونه یه نمایش مهم برای پدر مادرها باشه.
نمایش رو دوست داشتم. به نظرم همه نمایش تو جمله پدر خلاصه میشد: گذشته از بین نمیره. هرچی بهش نگاه نکنی ممکنه بگنده...
دختر یه جای نمایش میگه بعد از رفتن همسرش یه چیز گندیده ای از زیر تختش بیرون میزده.
به دلیل غصه مشترکی که بین همه ما ایرانی ها هست، نمایش به دل میشینه. خیلی از ماها به دنبال فرار از گذشته به امید یه آینده بهتر می ریم. ولی خیلی سخت میتونیم گذشته ها و دوستان و هموعامون رو فراموش کنیم.
یک نمایش عالی و درجه یک
فقط یک سوال از نویسنده محترم. گروه ما اگر قصد داشته باشد این نمایشنامه را اجرا کند چطور میتوانیم اجازه اش را بگیریم؟ یک راه ارتباطی لطفاً معرفی بفرمایید.
فضای کار حس دعوت به یک مهمانی رو میده که طراحی صحنه و نور وفضا کاملا مناسب هست و حس خوبی به آدم میده البته موسیقی میتونست بهتر باشه،
در مورد زمان کار به نظرم میشد کمی کوتاه تر باشه ولی خیلی اذیت کننده نبود.
اصرار بر تغییر حال بین گریه و خنده شاید اگر متن کمی قویتر بود بهتر میشد و جاهایی به زور میخواست باعث بروز احساسات بشه علی الخصوص گریه ولی قسمتهای شاد به نظرم بهتر بود.
از بازی خوب آقای هومن کیایی نمیشه گذشت که نقطه قوت کار بود و دوست داشتم.
در کل بعد از دیدن نمایش حال خوبی به آدم دست میده و توصیه میکنم که ببینید، به همه عوامل خسته نباشید میگم.
یه نمایش دیالوگ محور که نزدیک به دو ساعت موفق میشه تماشاگر رو با خودش همراه کنه. اول به خاطر نمایشنامه خوب که با استفاده از بازی در بازی میتونه ایجاد معما کنه و همین باعث بشه مخاطب با نمایش بیاد جلو. البته اینکه معما در آخرش به روشنی حل میشه رو دوست نداشتم، به نظرم بهتر بود قصه شکل جادویی خودش رو حفظ میکرد.
بازیگرها (مخصوصا خانم عساکره) انصافا از نظر بیان خوب بودند. من از هیچکدوم قبلا بازی ندیده بودم اما تونستند دو ساعت با یه بیان واقعگرایانه و صمیمی فضای نمایش رو متعادل نگه دارند.
در کل یه کار بی ادعا اما موفق که تماشای اون پیشنهاد میشه.
یه سوال: اصلاً قصد تحقیر گروه رو ندارم ولی آیا سالن شهرزاد نمایش ها رو از قبل بازبینی میکنه و کیفیتشون براش مهمه؟ یا هرکس پول بده میتونه اجرا بره؟ جدا برام سواله و میخوام بدونم.
اصولاً از نمایش های ساده و اصطلاحاً دانشجویی بدون دکور خاص یا لباس ویژه لذت نمی برم. احساس میکنم وقت و هزینه ام رو هدر دادم. ولی یه چیزی تو این نمایش بود که حالم رو خوب کرد. یه چیزی از جنس خلوص نیت!
اجرای جذابی بود اما مباحث فلسفیش خیلی چنگی به دل نمیزد و من رو یاد کتابهای جهان هولوگرافیک و ... می انداخت. مباحثی که خیلی پشتوانه علمی ندارن و یه سری احساسات شخصی اند.
طراحی لباس خوب بود، طراحی صحنه به نظرم یه مقدار جلوی خلاقیت کارگردان رو گرفته بود. استفاده از پروژکتورها هم چندان خلاقانه نبود. در کل هزینه زیادی بابت جزئیات شده بود که خیلی کارآمد نبودند.
بازی آقای رسولی قطعا بزرگترین امتیاز اجراست