«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواریاست برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفتوگو درباره زمینههای علاقهمندی مشترک، خبررسانی برنامههای جالب به همدیگر و پیشنهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال
به سیستم وارد شوید
وقتی که به جای سالن مناسب تنها یه اتاق داریم برای اجرای کار...وقتی حتی صندلی و پرده مناسبی برای کار نداریم...وقتیکه موسیقی آمریکای لاتین هیچ سنخیتی با متن اژدهاک ندارد...وقتی که گروه رقصنده هماهنگی لازم را ندارد...وقتی که هنوز صدای پخته ای برای خوانش متن سنگینی چون اژدهاک رو نداریم...چرا باید تماشاگر رو با اسم بهرام بیضایی به سالن بکشانیم و وقت و پولش رو هدر بدیم؟!!!
بهتر نیس بیشتر مطالعه کنیم و کاری سبکتر چه از لحاظ متن و چه از لحاظ اجرا انتخاب کنیم؟
سلام دوستان
من برای اجرای فردای این کار دوتا بلیت دارم که متاسفانه نمیتونم برم.بلیتها باکس a ردیف 2 صندلیهای 17و18 است.هرکس مایل به خریده این تلفن تماسمه 09121210053
مرسی
یک نمایش که بعد دیدنش میگی حیف...حیف از این جهت که کار پر از ایده است و زیباست اما میتونست خیلی بهتر از این باشه...میشد بیشتر روی متن کار کرد... روی بازیها تمرکز و کار بیشتری کرد...در این صورت قطعا کار کوبنده تری رو شاهد بودیم.
یک نمایش کاملا متفاوت و پر از ایده های خلاقانه که به خوبی شکل گرفته...دو صدای خوب بهرام شاه محمدلو و راضیه برومند که با بازی و میمیک بازیگران به خوبی مچ شده...منطق کارتونی و بازیهای کارتونی بازیگران به خوبی به کمک طنز ظریف کار اومده...جسارت گروه در اجرای حدودا 40 دقیقه کار با نور چراغ قوه یکی از نکات جذاب کار بود...و نمایشنامه ای چند لایه و ضد جنگ با پرداخت درست کارگردان و بازی زیبای همه بازیگران که شبی دلنشین رو برای من ساخت.
کاری ضعیف هم در متن و هم کارگردانی...طراحی صحنه تخت و بی کارکرد...ریتم کند کار که فقط تکرار مکررات بود...طنز ضعیف کار که بیشتر شبیه کارهای تاتر گلریز بود...یکی از ضعیف ترین کارهایی که در یکسال اخیر دیدم .
میشه تو یه سالن کوچیک و جمع و جور با کمترین امکانات کلی خلاقیت بخرج داد...میشه یه متن خوب رو با بازیهایی روان دید... میشه کلی ختدید و لذت برد...یه گروه کوچیک و کم نام و نشون کاری رو انجام میده که خیلی وقتها بعضی از اسمهای بزرگ نمیتونن...دیدن این نمایش اجازه میده که چنین گروههای خلاقی بادلگرمی بیشتری کار کنن ...دیدن این کار رو از دست ندین دوستان.
شاعرانگی لورکا همیشه زیبا و جذاب بوده که رضا گوران نمایشنامه زیبایی با نگاه به دوشیزه رزیتا نگاشته است.طراحی صحته زیبا و چشم نواز کار و میزانسنهایی کار شده که تصاویر زیبایی خلق میکرد.موسیقی زیبا و به اندازه کار که کار رو یه درستی همراهی میکرد...بازی بهناز جعفری و پانته ا پناهی ها از نکات برجسته کار بود و ....همیشه به تو فکر میکنم ..به موهات توی باد که عطر باروت رو از یادم میبره.
تجربه دیدن تاتر هم هوایی یه تجربه بی نظیر بود که امشب اتفاق افتاد...اینهمه دقت در جزییات از کارگردانی تا بازیهایی عالی ...طراحی صحنه و طراحی صدایی فوق العاده و این حجم از نوستالژی که حال غریبی داشت.دست مریزاد به خانوم صدری با این نمایشتامه زیبا...خانوم ماهیان با کارگردانی قدرتمند و سه بازیگر کار که حال غریبی رو برای من ساختند...حالی غریب دارم...حالی عجیب...
اگر مشتاق دیدن کاری متفاوت در سالنی متفاوت هستید...اگر دوست دارید یک متن خوب وبازی زیبا ببینید و اگر دوست دارید کاری رو ببینید که بعد از اتمامش در ذهنتون جریان داشته باشه ...دیدن این کار جذاب رو از دست ندین.
اگر مثل من از طرفداران نمایشنامه های یاسمینا رضا هستید پس کار رو ببینید هرچند که نمایشنامه به درخشانی هنر و خدای کشتار نیست اما تجربه دلچسبی بود.دنیای پیچیده روابط آدمها و سه روایت از آن.
بازیهایی خوب و روان و میزانسن هایی کار شده که نشان از فکر خوب کارگردان داشت.و صحنه خوب رقص امیر کاوه آهنین جان که برداشت خوبی از رقص جان تراولتا در فیلم داستان عامه پسند بود که الحق خوب اجرا شد.
چه دردناک بود صحنه پایان کار آنجا که شاهدیم اندیشه وخرد کشته میشود توسط سیاستمداران و ثروتمندان... که این حکایت همه تاریخ ماست...از یونان باستان تا به امروز ما.
بدون شک سقراط با تکیه بر نمایشنامه قوی و دیالوگ های ماندگار...کارگردانی پراز جزییات حمیدرضا نعیمی...بازیهای زیبای بازیگران به خصوص بازی درخشان فرهاد آییش و لادن مستوفی...موسیقی سحرانگیز و هماهنگی عالی گروه کر و طراحی صحنه کاملا متناسبش یکی از بهترین کارهای اجرا شده چند سال اخیر بود.
تفکر در نشانه ها از لباس امروزی بعضی بازیگران تا استفاده از قوطی های مصرف شده نوشابه در صحنه پایانی کار...صحنه میهمانی آخر سقراط که شباهتی جالب به تابلوی شام آخر داشت و سرنوشت محتوم عیسی و سقراط...همه وهمه بخشی کوچک از لذت تماشای این کار بود.
و حک شدن جمله پایانی کار در ذهنم که خطاب یه سقراط گفته شد..."استبداد نزاشت تو حرف بزنی ولی دموکراسی تو رو کشت"
فارغ از قسمتهایی از کار که دچار شعارزدگی بود و بازی نسبتا ضعیف بعضی از بازیگران نقشهای فرعی و بعضی ناهماهنگی های بازیگران در صحنه های رقص که جای کار بیشتری داشت.کار رو پسندیدم به چند جهت:
تلاش در جهت خلق فضایی بومی و ایرانی با توجه به بضاعت گروه و بضاعت متن(به نظرم متن جای کار بیشتری داشت)
بازی خوب و دلنشین بهزاد فراهانی و کامران تفتی
کارگردانی و هدایت درست بازیگران(هرچند که از بازیگران فرعی غفلت شده)خلق میزانسن هایی جذاب و چشم نواز(بخصوص در صحنه رقص پایان کار که سرشار از رنگ و شعر و موسیقی است)
موسیقی زیبا و متناسب با فضا و قصه
و از همه دلچسب تر منش بهزاد فراهانی که دوستان یه اون اشاره کردند.
دیدن کار رو با تمام ضعف و قوتش به دوستان توصیه میکنم.
سالگشتگی منو برد یه 11 سال پیش به دوران دانشجویی که یه پیشنهاد استاد عزیز فرشید مصدق در تالار مولوی به تماشای رقص روی لیوانها نشستم.و چه حال خوبی داشتم از دیدن کاری با اونهمه جسارت و خلاقیت از یک گروه جوون....و حالا سالگشتگی رواینی از این دو نفر...برخلاف رقص روی لیوانها نه روبروی هم بلکه دور از هم ...تنهاتر وخسته تر از عشق و زندگی برباد رفته میگویند.
سالگشتگی با بازی درست ودرگیر کننده بازیگرانش...طراحی صحنه ساده و خلوت اما به شدت در خدمت کار....موسیقی زیبا و سحرانگیزش....و از همه مهمتر متن زیبا و کارگردانی دقیق امیررضا کوهستانی یکی از زیباترین کارها بود.
متن زیبای چخوف و کارگردانی استادانه اکبر زنجانپور
شهامت در اجرای متنی کلاسیک که ممکنه برای برخی دوستان کسل کننده باشه ولی برای من جذاب بود.میزانسن هایی زیبا و چشم نواز بر روی صحنه ای شیب دار که نشان دهنده عدم تعادل ادمها و لنگ در هوایی اونها در جامعه ای بیماره.(شاید یه جورایی شبیه زندگی خودمون)
بازیهایی زیبا از شمسی فضل اللهی و اکبر زنجانپور و به نظرم درک درست نقش از محسن حسینی و دکتر دلخواه که هردو قوی ظاهر شدند.
در کل تنها ضعف کار رو صندلیهای ناراحت سالن اصلی میدونم که تماشای این کار رو سخت میکرد.