در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امین خسروی سرشگی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:47:43
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
امروز بعد از ظهر برای شام رفتم یه رستوران یه دله سیر تئاتر خوردم.
"پروانه های غمگین من در یک صبح دل انگیز بهاری"
پیشنهاد میکنم شما ام برید. منوی خوبی داشت، غذاهاش خیلی متنوع بود
من برای پیش غذا در "انتظار گودو" رو سفارش دادم. واقعاً لذیذ بود...
بعدشم رفتم پیش "شاه لیر" یکم به زندگی امیدوار شدم.
برای دسرم سفارش دادم یکی بیاد بهم یکم اهانت کنه بره. چسبید!
آخرشم که با چند نفر رفتیم دانشگاه همون رستورانه، کلاس خوبی بود.
گارسوناشم برخورد خوبی داشتن. خیلی خوب.

پ.ن: یک یا چند نمایش خوب، بعد از مدتها...
خوشحالم که لذت بردید. اگر مایل بودید بازهم سری به ما بزنید از منوی ما با ز هم انتخاب داشته باشید
۱۸ تیر ۱۳۹۲
چه جالب، ممنون جناب خسروی از توضیحاتتون
۱۸ تیر ۱۳۹۲
خواهش می کنم برادر...
۱۸ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

دختری به مادرَش گفت: شروع شده.
با چشمانی که پر از شوق بود و امید. انگار چند روزی بود که انتظار این لحظه رو می کشید. شایدم چند ماه یا حتی چندین ســــال.
زمانش مهم نیست، حتی مهم نیست که منتظره چی بوده. اون شوق مهمه.
حالا سوال اینجاست که آیا برای تموم شدنش هم شوق خواهد داشت؟!
آیا انتظار پایان رو میکشه؟! همون قدر که انتظار شروع رو میکشد؟!
اصلاً میدونست معنی "شروع" چیه؟!!!!

من همان دخترم.


از: خود
انتخاب بهترین کارگردان خارجی - گروه 3:
کارگردان مورد علاقتون کدومه؟

از هر کارگردان یک اثر جهت یادآوری آمده است.

<< "قابل توجه دوستان، اثر هر کارگردان صرفاً جهت یادآوری می باشد وهیچ نقشی در نظرسنجی ندارد. یعنی تمامی آثار کارگردانان مورد نظر سنجی است." >>

مدت پاسخگویی تا: 1391/05/16
با تشکر
امین خسروی سرشکی
وودی آالن
اسکورسیزی
پولانسکی
کیشلوفسکی
کارگردانهای خوب ومعتبری جاهیشان خالی هست
۱۱ مرداد ۱۳۹۱
چرا تو هیچکدوم از نظر سنجی هاتون اسم لارس فون تریه نیس ؟؟!!
۱۳ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام خدمت دوستان.

نتیجه نظرسنجی انتخاب بهترین کارگردان خارجی در گروه 2:

سه نفر اول گروه 2:

1-کریستفر نولان با 9 رای

2-فرانسیس کاپولا با 7 رای

3-چارلی چاپلین با 3 رای

(گروه 3 بزودی...)
مریم حسن نژاد این را خواند
نبودم چند روز
۱۰ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
از دوستان عزیز خواهش می کنم که نام کارگردان های موفق (خارجی) رو در زیر این پست قرار دهند تا در نظر سنجی بهترین کارگردان شرکت داده شوند.

این نظر سنجی قبلاً در غالب دو گروه انجام شده است.

با تشکر همراهی شما عزیزان

امین خسروی سرشکی
حامد نراقی این را دوست دارد
مارتین اسکورسیزی
راننده تاکسی / دار و دسته‌های نیویورکی / هوانورد / جزیره شاتر رو ازش دیدم.جزیره شاتر رو خیلی خیلی دوست داشتم.
۰۱ مرداد ۱۳۹۱
تیم برتون
وودی آلن
۰۱ مرداد ۱۳۹۱
کیشلوفسکی
وودی آلن
تیم برتون
اسکورسیزی
پولانسکی
۰۲ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نتخاب بهترین کارگردان خارجی - گروه 2:
کارگردان مورد علاقتون کدومه؟

از هر کارگردان یک اثر جهت یادآوری آمده است.

<< "قابل توجه دوستان، اثر هر کارگردان صرفاً جهت یادآوری می باشد وهیچ نقشی در نظرسنجی ندارد. یعنی تمامی آثار کارگردانان مورد نظر است." >>

مدت پاسخگویی تا: 1391/04/31
با تشکر
امین خسروی سرشکی
پس آکیرا کوروساوا کجاست

۲۳ تیر ۱۳۹۱
حیفه که اسکورسیزی نیست.....
۲۳ تیر ۱۳۹۱
این دو کارگردان در لیست گروه 1 حضور داشتند

کوروساوا 3 رای
اسکورسیزی 4 رای
۲۳ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من میخوام برم فیورنتینا!
آدرسش رو بلدی؟
اگه برم اونجا می تونم برم پشت یه میز بشینم و مک دونالت گاز بزنم
موقع غذا خوردن دستمال به گردنم بزنم.
آره، باید برم اونجا
اصلاً شاید به قول فلانی وام بگیرم و خورده بورژووا بشم
بعدش حتماً یه رولزرویز می خرم.
شایدم یه پورشه گرفتم، راستش هنوز تصمیم قطعی نشده.
بعد باید یه خونه بگیرم. نه هر خونه ای ها، یه جای بزگ سمت شمال شهر. بالاخره باید در ... دیدن ادامه ›› شان من باشه دیگه.
کلّیم نوکر و کولفت استخدام می کنم. هر وقت هم خواستم صداشون کنم، دو بار دستام رو آروم میزنم بهم. یا نه، با یه زنگوله ی کوچیکِ طلایی صداشون می کنم.
مثل سگ.
مثل سگ هم باهاشون رفتار میکنم، تا حساب کار دستشون بیاد.
آره.
اصلاً، فیورنتینا کجا هست؟!

از: خود
خوب شروع شد و خیلی بد تموم شد...شاید من انتظار نداشتم به اینجا ختم
بشه با اون شروع خوب بنظرم باید برای بیان این مفهومی که در آخر
نتیجه گیری کردید جور دیگه ای و در قالبی دیگر به این موضوع میپرداختید.
۱۳ تیر ۱۳۹۱
خیلی جالب بود..
:)
۱۳ تیر ۱۳۹۱
@ خانم بختیاری:
با تشکر از توجه شما و زمانی که گذاشتین.

@ آقای مساوات:
میشه رویاهای امپریالیزمی هم باشه!
پرولتاریا هم، یه جورایی هست... .

*مرسی از همه دوستان.*
۱۳ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با سلام خدمت دوستان.

نتیجه نظرسنجی انتخاب بهترین کارگردان خارجی در گروه 1:

سه نفر اول:

1- آلفرد هیچکاک با 14 رای
2- کریستف کیشلوفسکی با 8 رای
3- استنلی کوبریک با 6 رای

(گروه 2 بزودی...)
خدا هر سه شون رو بیامرزه
واقعا انقلابی تو عرصه سینما کردند .
شادی روحشون ........................
۰۵ تیر ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با احترام:

نمایش بالا نمایشی نبود که خواسته های من رو برآورده کنه. نمایشی که می کوشید تا یک گروتسک باشد، اما یک طنز ساده بود برام. فقط یک طنز ساده.
با پیامی ساده تر.
و دیالوگ هایی شعار آلود از طرف "سولو" و بازهم ساده.
با توجه به یادداشت کارگردان (محترم) فکر میکردم باید خیلی عمیق تر باشه.
من رو که راضی نکرد.
نقطه قوت کار موسیقی بود و بازی ها.
از همین جا به تمام اعضای گروه خسته نباشید میگم و امید وارم موفق باشین.
انتخاب بهترین کارگردان خارجی - گروه1:
کارگردان مورد علاقتون کدومه؟

از هر کارگردان یک اثر جهت یادآوری آمده است.

<< "قابل توجه دوستان، اثر هر کارگردان صرفاً جهت یادآوری می باشد وهیچ نقشی در نظرسنجی ندارد. یعنی تمامی آثار کارگردانان مورد نظر است." >>

مدت پاسخگویی تا: 1391/03/31
با تشکر
امین خسروی سرشکی
دوست عزیز به نظر شما امیر کاستاریکا شایستگی این لیست رو ندارند که با وجود اشاره بنده اضافه نشدند؟!

جای بسی تعجب است حتی از "دوست داران سینما" که این کارگردان رو نشناسند!

پیروز یاشید
۲۲ خرداد ۱۳۹۱
بانو دباغ محترم، تا حدودی با شما موافقم...
۲۳ خرداد ۱۳۹۱
باتشکر از حمایتتون خانم دباغ
۲۳ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
لطفاَ یکی خلاصه ی این تئاتر و ثعریف کنه!
محمد حسین حسینی این را پاسخ داده‌است
پیرمردی به نام "آقا عبدالصمد" میراث دار دستگاهی است به نام "نقره ها" که به وسیله تسلط بر آن می تواند آهنگ زمان را در دست گیرد. او می خواهد طبق قاعده ای فرزند خود را نیز با میراث اجدادش (نحوه کار با دستگاه) آشنا کند اما فرزند او که سودای "فوتبال" را به سر دارد دل به یادگیری فنون نقره ها نمی دهد. سالها گذشته و پسر خود صاحب خانواده ای شده است. در آن روز خاص پسر دستگاه نقره ها را دستکاری می کند و به همین سبب زمان در همان روز که قرار است فرزند پسرش (داداش) از خدمت سربازی به خانه بازگردد متوقف می شود. این روز خاص و اتفاقات آن را "ترانه" یکی از دخترهای خانواده در خواب می بیند و سعی می کند با هر بار تکرار از اتفاقات این روز که مهمترین آنها مرگ "داداش" به سبب خوردن تکه ای از سیب است جلوگیری کند، اما به دلیل بر هم خوردن دستگاه نقره ها نمی تواند. تا اینکه در خواب خود به گذشته رفته و معمای حل شدن این اتفاق را از زبان پدربزرگ خود (آقا عبدالصمد) می شنود و با از بین بردن دستگاه نقره ها منطق دیگری را بر زندگی خانواده جاری می کند. به این ترتیب در صحنه پایانی می بینیم زندگی بر پایه واقعیت پیش می رود و پدر به خواسته خود رسیده و به عنوان یک مربی بزرگ فوتبال قرار است قراردادی با او منعقد شود و با وجود اینکه زمینه مرگ برای پسری که توپش را به خانه آنها انداخته وجود دارد، ولی هیچ مرگی رخ نمی دهد.

”نمایش "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" با مناسباتی رئالیستی ... دیدن ادامه ›› بین بازیگران شروع می شود که این در تناقض با اتمسفر دیداری ای است که کارگردان بر نمایش حاکم کرده. اما آنچه در ادامه نمایش به عنوان نگاه حاکم بر اثر خود را به مخاطب می نمایاند مناسبات یک دنیای فانتزی است که در متن به صورت مطلق اینگونه نیست و گویی دنیای نمایشنامه جولانگاهی است بین منطق واقعیت و خیال.“
مهم ترین مسئله در ارتباط با نمایش "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" مرز هم پوشانی داستان با مفاهیم است. بدین معنا که نویسنده از همان ابتدا خواسته که در بستر یکسری مفاهیم فلسفی، داستانی را خلق کند که در عین وفاداری به این مفاهیم در منطق داستانی این نگره های کلی(مفاهیم) زیاد به چشم نیاید و به نوعی در داستان حل شود تا از رهیافت آن بر مخاطب بیشتر اثر بگذارد
.
کافی است به تمام مفاهیمی که در پایان نمایش هر کدام با هویتی مستقل بر ذهن مخاطب رژه می روند توجه کنید. "مرگ"، "زمان"، "جبر"، "خرافه"، "تکرار"، "روزمرگی" حتی "فوتبال" به عنوان یک پدیده امروزی که هر کدام می تواند به عنوان برساخت یک نگره فلسفی ذهن ما را درگیر تحلیل و واکاوی نماید، کاری که نویسنده تعمداً در پی آن نیست و تنها می خواهد این مفاهیم در قالب یک داستان تنها مدتی ذهن ما را درگیر سازد. بدون هیچ چالش عمیقی که غور در آن فصل مشترک این اثر با آثار دیگری باشد که از این نگره ها استفاده کرده است. در کنار این زمانی که صحبت از منطق داستانی می شود ذهن صاحب این قلم به عنوان یک مخاطب به دنبال پاسخ به سوال های بی جوابی است که از درون دنیای حاکم بر نوشتار خود را دیکته می کند.
همانطور که گفته شد کارگردان نمایش هم در مواجهه با متن فرمانبردار نمایشنامه نویس نمی شود و در این رویارویی به سنتزی می رسد که همان شوه اجرایی است.
نمایش "به مراسم مرگ داداش خوش آمدید" با مناسباتی رئالیستی بین بازیگران شروع می شود که این در تناقض با اتمسفر دیداری ای است که کارگردان بر نمایش حاکم کرده. اما آنچه در ادامه نمایش به عنوان نگاه حاکم بر اثر خود را به مخاطب می نمایاند مناسبات یک دنیای فانتزی است که در متن به صورت مطلق اینگونه نیست و گویی دنیای نمایشنامه جولانگاهی است بین منطق واقعیت و خیال. دنیایی که شاید بر مدار دنیای "سورئال" در آثار هنری بهتر بتوان آن را فهمید. اصولاً مفهوم "خواب" هم به عنوان یک رکن معنا دهنده به این فضا درست در دل نمایشنامه جای گرفته و تاثیرگذار است. در ابتدای نمایش "ترانه" (دختر خانواده) از خواب بر می خیزد و تکرار صحنه ها و ماندن در یک روز خاص هم به سبب حضور این خواب معنا می یابد حتی در انتها "ترانه" در صحنه ای کابوس گونه (مبتنی بر منطق خواب) به گذشته می رود و نقره ها را نابود می کند. صاحب این قلم به هیچ وجه به دنبال ارزش گذاری بین این دو نوع نگاه و رجحان و اهمیت یکی بر دیگری نیست، بلکه عنصر ارزشمند همین نوع برخورد کارگردان با نمایشنامه است که مبتنی بر نگره ای تجربه گرا است، هرچند که در این میان فرم هویتی مستقل برای خود بیابد. اما به شیوه نوع مواجهه ای که خود اثر به تماشاکن هایش دیکته می کند، می توان اندیشه صاحب اثر (کارگردان) را با سوالاتی به چالش کشید. دنیای دهشتناک نمایشنامه که در گستره یک کابوس معنا می یابد و تسلط زمان و قدرت مرگ را به بازی می گیرد ممکن است در افق نگاهی فانتزی در حد انتقال یک پیام تقلیل بیابد. " اگر از ابتدا پدربزرگ اجازه می داد پسر به علاقه و خواسته خود برسد همه چیز شکل واقعی و منطقی به خود می گرفت. این جبر یا خارج کردن یک نوع زندگی از مدار خود، سرنوشت دیگری را بر زندگی انسان ها حاکم می کند که هیچ قدرت مقابله ای را در برابر آن ندارند." در حالی که دنیای حاکم بر نمایشنامه با تمام نواقص و کاستی های آن شبهی از واقعیت را به تصویر می کشد که اثرگذاری آن می تواند به مراتب بیشتر از این باشد. از این گذشته این نوع نگاه کارگردان یک سری از دیالوگ های نمایشنامه را که آنها هم مبتنی بر ارائه مفهومی است، خنثی کرده است. به عنوان مثال دیالوگ "بریم خونه، من رو ببریم خونه ام" که توسط "آقا عبدالصمد" مرتب تکرار می شود در کنار پیش گویی های فراوان این شخصیت بی تاثیر می شود، زیرا خبر از آینده با منطق دنیای فانتزی هماهنگ است (اگرچه در اثر منطق داستانی نیز دارد) ولی تماشاکن متوجه عدم علاقه شخصیت"آقا عبدالصمد" به مکانی که در آن قرار دارد، نمی شود. در پایان با وجود این سوالات و پرسش های دیگری که می توان آن را مطرح کرد بار دیگر تاکید می کنم که نفس به روی صحنه رفتن چنین نمایشی به دلیل اهمیت تجربه گرایی و ورود در دنیاهایی نامکشوف، اهمیت و ارزش دارد

محسن حسن زاده
۲۰ خرداد ۱۳۹۱
کمیل عزیز واقعاَ ازت منونم بابت وقتی که گذاشتی.

امیدوارم برات وقت بذارن... .
:)
۲۰ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آخه کی میتونه باشه این موقعه جنگ؟!
یک کمدی سیاه یا به گفته خود کارگردان "یک فانتزی متوحش"، اسمشو هرچیز دیگه ای هم میشه گذاشت.
شاید خیلی ذهنی باشه، ولی یه جاهایی من رو یاد "دکتر استرنج لاو..." انداخت.
...و چیزی که به من گفت این بود:
(ما باهم میجنگیم و از هم کینه دار میشیم بدون اینکه هم دیگرو بشناسیم. برای کسانی با هم نمی جنگند ولی هم رو میشناسند، بدون اینکه ازهم کینه ای داشته باشند.)
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱
مهدی شارعی و راضیه وردی این را پاسخ داده‌اند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید