در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال امیر | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 00:56:09
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
برداشتی آزاد و بومی شده از رمان آخرین انار دنیا
من اصلا یادم نبود که آرش سنجابی عزیز همون مترجم این کتابه و در حین نمایش هی یاد سریاس صبحگاهی می افتادم و یهو لذت تماشا برام بیشتر شد.
خسته نباشید
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
با تشکر از همه عوامل. در مجموع تئاتر محترمی بود. ایرادی که به ذهنم میرسه در دیالوگ ها بود که گاهی از ریتم می افتاد و خیلی دم دستی به نظر میرسید. گره های داستان هم گاهی خیلی ساده حل میشد. ولی بازی ها نقطه قوت اثر بود.
پویا فلاح، امیر مسعود، آقامیلاد طیبی و سارا علاقمند این را خواندند
علی عطاپور این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
وقتی تو زندگیت یه رازی داری، انگار توی تار عنکبوت گیر کردی و رازت مثل عنکبوت هر روز بهت نیش میزنه تا نتونی هیچ تلاشی بکنی و کم کم ضعیف و ضعیف تر بشی تا بمیری. از ترس اینکه کسی دیگه توی این تار گیر نکنه اجازه نمیدی هیچ کسی بهت نزدیک بشه و همه رو از خودت میرونی بدون اینکه بفهمن چرا چون اونا تار رو نمیبینن و فقط تو رو میبینن که بین زمین و آسمون معلقی و هیچ کاری نمیکنی. اونا بهت نزدیک نمیشن چون بهشون اجازه نمیدی. ولی وقتی یکی از روی تصادف یا حماقت یا هرچی بیاد کنارت و با تارهات برخورد کنه اون وقت میفهمی که چقدر این نخ ها سست بودن و راحت پاره شدن. تاری که تنهایی نمیشد تکونش داد با حضور یک نفر دیگه گسسته می شه و تو رو رها میکنه. در اون زمان دیگه از دست عنکبوت هم کاری ساخته نیست. بعد اینکه از تارها رها میشی تعجب میکنی که چطور سالها گرفتار این بندهای سست شده بودی و از هیچ کسی کمک نمیخواستی.
رازها مثل تارهای عنکبوت آدم رو فلج میکنن.
چه زیبا نوشتید!
سپاسگزارم.
۲۹ دی ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
والتاریخُ یسخر من ضحایاهُ ومن أَبطالِهِ
یه نکته ای از این نمایش بدجوری ذهنم رو درگیر کرده چون واقعا دغدغه ام هست.
برای نمایش تاکید شده که فرزندان زیر 16 سال خود را همراه نیاورید و البته به دلیل مضمون خاص اون، منطقی و درست هم هست. اما سوال اینجاست که آیا بازیگر نوجوان این کار یعنی خانم ملیکا پارسا که با جستجویی که کردم متوجه شدم 12 سالشون هست، اولین بیننده این نمایش نبودند؟ آیا عوامل، نگران آسیب هایی که ممکنه به ایشون وارد بشه هستند؟
خوشحال می شدم به نحوی نظر خود خانم بیان رو هم بدونم اما بعد از نمایش فرصت نشد.
سلام دوست عزیز.
خانم ملیکا پارسا بازیگر نوجوان این نمایش، از مدت ها پیش از اون که نمایشنامه رو بخونن طبق راهنمایی ای که از روانشناس کار گرفتیم، به صورت تدریجی و به تناسب سنش،اطلاعات رو دریافت کرد و نه به صورت ناگهانی در مواجهه با این نمایشنامه به شکلی که شما روی صحنه دیدید که ساز و کار، فضا سازی و دیالوگ هاش مشخصا برای مخاطب بالای ١٦ سال - کسانی که از مرحله ی بلوغ جنسی عبور کردن- شکل گرفتن و طراحی شدن. این به اون معنی نیست که تماشاگر زیر ١٦ سال ما نمیتونه از این مسئله آگاه بشه، بلکه درست نمی دونیم " اولین" اطلاعات و برخورد یک کودک و نوجوان با مسئله ی هویت جنسی و اختلال هویت جنسی ( که ملال هم بهش گفته می شه) با این شکل تاثیر گذاری که مخصوص افراد بزرگساله اتفاق بیفته. به کودکان هم میشه اطلاعات درست به تناسب سنشون داد کما اینکه خیلی از کودکان در خانواده شون یا در جامعه با این افراد برخورد می کنن و سوال براشون پیش می آد. مسیر کار کردن با یک بازیگر نوجوان یا کودک( حتی اگر مثل ملیکای ما بازیگر حرفه ای باشه) هرگز شبیه مسیری که با بازیگر بزرگسال طی می شه نیست و ما هم برای این موضوع بی گدار به آب نزدیم. ممنون از دقت و توجهتون.
۰۹ دی ۱۳۹۶
خوب بود اسم روانشناس کار رو هم در تبلیغات ذکر می کردید. به هر حال ایشون هم سهمی در این نمایش -هرچند کوچک- داشتند.
۰۹ دی ۱۳۹۶
ممنون از پاسخگویی شما.
قطعا انتظار این هم میره از کارگردانی که این قدر قبل از نگارش نمایشنامه تحقیق کردن و عملی و حساب شده به این موضوع پرداختن، نسبت به بازیگر نوجوان کار هم تحقیق لازم رو به عمل آورده باشن. اما خب نمی دونم سازوکار به چه صورت بوده و روانشناس مورد اشاره چطور این اطلاعات رو با ایشون درمیون گذاشتن. اما همون طور که شما فرمودید شاید نحوه مواجه خانم پارسا با این موضوع تدریجی و متفاوت با برخورد تماشاگر باشه اما میزان درگیری ایشون هم با موضوع بسیار بیشتر از یک تماشاگره چون بازیگر چندین ماه با نقش درگیره و با اون هر روز کلنجار میره. چنین فشاری برای بازیگر بالغ و حرفه ای گاهی به مشکلات روانی منجر میشه و طبیعیه که برای یک نوجوان این فشار بسیار بیشتر باشه به خصوص که نمایش هم چنین موضوع تنش زایی داشته باشه.
با همه این اوصاف به روانشناس تیمتون اعتماد میکنیم و امیدوارم آسیب این اثر بر بازیگر کمتر از اثر مثبت این نمایش بر جامعه بوده باشه.
۱۳ دی ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
حضور و غیاب آگاهی

بازخوانی آرای #ژاک_لکان به بهانهٔ تماشای تئاتر #این_یک_پیپ_نیست سیدمحمّد مساوات

تئاتر «این یک پیپ نیست» در فضای یک خانه ... دیدن ادامه ›› اتفاق می‌افتد. از همان ابتدای نمایش، مسئله‌ای خود را نمایان می‌کند. جان با مادرش گفت‌وگوهای تلفنی دارد درحالی‌که از نظر جیم، مادر آنها سال‌های سال است که آنها را ترک کرده است و خبری از او نیست و از طرف دیگر جیم حضور ماریا را درک می‌کند درحالی‌که جان می‌گوید ماریا سال گذشته در یک سانحه هوایی درگذشته است. بنابراین تماشاگر نمایش از ابتدا وارد فضای تعلیق می‌شود. اگر جیم ماریا را می‌دید و جان او را نمی‌دید، تماشاگر به این نتیجه می‌رسید که جیم دچار توهم (Hallucination) است و چون نتوانسته با مرگ ماریا کنار بیاید، دچار مکانیسم دفاعی «انکار» (Danial) شده و با حضور خیالی او خود را تسکین می‌دهد، ولی از آنجا که همین داستان بین جان و مادر در جریان است، تماشاگر نمی‌تواند به سرعت درباره توهم و واقعیت تصمیم بگیرد؛ ابتدا تماشاگر علاقه‌مند و کنجکاو می‌شود، ولی به‌تدریج «وامی‌دهد» و به تسلیم می‌رسد، تسلیمی نه از سر رضایت بلکه از سر ناامیدی و درماندگی و این همان چیزی است که کارگردان می‌خواهد.

ژاک لاکان و «ساحت نمادین»

اگر بخواهم با عینک روان‌شناسی تئاتر «این یک پیپ نیست» را توضیح بدهم، هیچ عینکی بهتر از عینک ژاک لاکان روان‌پزشک و روان‌کاو فرانسوی نیست. ژاک لاکان راجع به سه ساحت «واقعیت»، «خیال» و «نمادین» صحبت می‌کند. هنگامی که من صدای کسی را در تلفن می‌شنوم و کورتکس شنوایی اولیه مغز من این پیام صوتی را ادراک (percept) می‌کند، من در ساحت واقعیت قرار دارم. ولی در کسری از ثانیه مغز من از صدای گوینده به تصویری از چهره او می‌رسد، یعنی بدون اینکه او را ببینم، تصویر چهره او را «متصور» می‌شوم و اینجاست که از ساحت واقعیت (Real) به ساحت «خیال» (imagination) ورود می‌کنم. اگر قرار بود ذهن ما فقط از همین دو ساحت تشکیل شود، ما هرگز راجع‌ به هیچ‌چیز به «اجماع»
(common sense)
نمی‌رسیدیم و زندگی بین فردی ما شبیه به رابطه عجیب‌وغریب جیم و جان می‌شد. اگر جهان این‌گونه ‌بود، ذهن ما همان حالی را پیدا می‌کرد که تماشاگر در نیمه دوم تئاتر «این یک پیپ نیست» پیدا می‌کند؛ کلافه، خسته و ناامید!

پس این همه «اجماع» و توافق بین‌الاذهانی از کجا نشئت می‌گیرد؟ از «زبان» که همان ساحت نمادین است. کارگردان برای اینکه نقش زبان را در ادراک واقعیت به نمایش بگذارد، از ایده خلاقی بهره برده است، ما هم‌زمان نمایش را به دو زبان می‌شنویم. کارگردان سعی دارد تماشاگر را به این آگاهی برساند که به جای تکیه بر آنچه می‌بیند و حتی به جای شنیدن آنچه به گوش او می‌رسد، بر «سیستم زبانی» یا «ساحت نمادین» متکی است.

واژه نابودی شیء است!

ژاک لاکان با گفتن این عبارت که «واژه نابودی شیء است» به ما یادآور می‌شود که «زبان» بین ما و واقعیت فیزیکی فاصله ایجاد می‌کند، چنان که «هست و نیست» بیش از اینکه تحت تأثیر یافته‌های مستقیم سیستم عصبی ما قرار داشته باشند، تحت تأثیر چارچوب‌های زبانی قرار دارند.

تماشاگر تئاتر «این یک پیپ نیست» با خواندن نوشته‌هایی که بر صحنه «پروجکت» می‌شود، با حضور [کسی که حضور ندارد] مواجه می‌شود و اتفاقاتی را حین نمایش باور می‌کند که هرگز آنها را نمی‌بیند (مثل در استخرپریدن ماریا، قتل جیم به‌دست جان و قتل پدر جان به‌دست ماریا!). خواندن نوشته ‌هایی که توسط پروژکتور بر صحنه نمایش می‌افتد به «خاصیت خود ارجاعی زبان» اشاره دارد، «زبان» خود به جای واقعیت می‌نشیند و به جای روایت واقعیت، واقعیت جدیدی را خلق می‌کند.

#دکترمحمدرضاسرگلزایی_روانپزشک
به نقل از کانال تلگرام
@drsargolzaei
من امیر حجتی به جنبش جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان می پیوندم چون از این جهان مردانه خسته شدم. چون معتقدم بحران فقر و خشونت و جنگ و تبعیضی که به دست مردان ساخته شده فقط به دست زنان حل خواهد شد. چون می خواهم مادران امروز و فردا باور کنند قدرتشان را در تربیت نسلی آگاه و خیراندیش و عاشق.
امیر (amir_h)
درباره نمایش شنیدن i
دوستان من یک بلیط برای جمعه ساعت 20:30 دارم ردیف 7 صندلی 1.
اگر کسی خواست لطفا بهم اطلاع بده:
hojati.amir@gmail.com
با تشکر.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی عادت به توصیه نمایشی ندارم اما امشب واقعا از کار به حدی لذت بردم که تصمیم گرفتم برای این چند شب باقیمانده پیشنهاد بدم که این کار زیبا رو از دست ندید. حیف این نمایش هست که سالن براش پر نشه.
من با خوندن این کامنتها گریه میگیره که بلیط گیرم نیومده.
کسی احیانا دوتا بلیط اضافه نداره؟
دوستانی که رفتن لطفا بگن امکانش هست بریم جلوی در التماس کنیم تا رو زمین بنشوننمون؟
بیتا نجاتی این را خواند
بری اونجا تا اونجایی که من شنیدم رو زمین می فروشن
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
امیر جان
ساعت 6:30عصر فردا تالار شمس باش برای روی زمین بلیط فروشی داره.
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
گروه همیاری (support)
درود بر شما
به زودی فروش این نمایش برای روزهای آینده باز خواهد شد.
شما می توانید بلیت این نمایش را از طریق سایت تهیه نمایید.
با سپاس
۱۹ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من با خوندن این کامنتها گریه میگیره که بلیط گیرم نیومده.
کسی احیانا دوتا بلیط اضافه نداره؟
دوستانی که رفتن لطفا بگن امکانش هست بریم جلوی در التماس کنیم تا رو زمین بنشوننمون؟
مسعود آبایی، پرک، بهرنگ و محیا این را خواندند
آره... فکر کنم امکانش باشه!
روزهای اول که میشد، الان رو نمیدونم.
ولی شاید اگه زود برید بتونید موفق بشید.
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
آقا مسعود آره امکانش هست
من میگم.برید.حتما برید.خدا رو جه3 دیدید شاید موفق شدم.موقعیتش برام پیش اومده که میگم.فنز آقای رحمانیان هم بود.
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
سلام. من دوتا بلیت برای چهارشنبه 20/6/92 ساعت 10 شب دارم اگر برای خرید بلیت تمایل دارید با شماره 09126303956 تماس بگیرید.
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید