در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال باران رحیمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:56:24
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سالی که بر من و تو گذشت،
فقط 365 روز نبود!


جمعه‌ها را باید دو روز حساب کرد . . .






از: احمدرضا احمدی
گاه آن کس که به رفتن چمدان می‌بندد،

رفتنی نیست؛

دو چشم نگران می‌خواهد . . .




از: آرش شهیرپور
گاهی آدم دلش فقط
یک دوستت دارم می‌خواهد

که نمیرد . . .




از: افشین صالحی
دقیقا باران جان

که نمیرد ....

خیلی زیبا و در عین حال غم انگیز
۱۷ اسفند ۱۳۹۳
عالی
:(
۱۸ اسفند ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش،
تا حالمان خوب شود
برای مدتی هم که شده
هیچ وقت جمعه نشود!

از: بهرنگ قاسمی
ﻣﻦ هنوز
ﮔﺎﻫﯽ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺧﻮﺍﺏ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﻧﮕﺎﻫﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﺻﺪﺍﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ!



ﺑﯿﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ
ﺗﻮ ﺭﺍ
ﯾﻮﺍﺷﮑﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . . .




از: ناظم حکمت
«از این سرزمین بروید!»

از این سرزمین بروید!
ما هرگز
دخترانمان را زنده به گور نکرده‌ بودیم.
این شما بودید
که با لهجه‌ی شمشیر می‌خوانید
و زنان به چشمتان
کنیزکانی در مدارِ مطبخ و بستر بودند.

چگونه هر روز
به کفِ دست‌هایی که قاتلِ زیبایی‌اند
خیره می‌مانید
و کودکانتان ... دیدن ادامه ›› را نوازش می‌کنید
با آن‌ها؟

دست‌هایی که آرایشِ زنان را
با اسید از صورت‌‌هاشان پاک می‌کنند
تا کشوری با مردمِ بی‌چهره بسازند.

از این سرزمین بروید!
ما قرن‌هاست در اقیانوسِ اسید زندگی می‌کنیم.
کاسه‌ی اسیدتان
از نیزه‌ی «چنگیز» و
قداره‌ی «اسکندر» خطرناک‌تر نیستند.
دوباره از خاکسترِ خود به دنیا می‌آییم
و زن‌های زیبای دیگری
در این سرزمین هستند
که با گیسوی رها در بادشان
پرچم بسازند.




از: یغما گلرویی
شاید
در این لحظه های سرد
و سکوت
گرمای نگاه‌کودکی
من را گرم کند
۰۱ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مثل آدمی شده‌ام که آتش گرفته!

اگر بایستد، می‌سوزد؛
اگر بدود، بیشتر می‌سوزد . . .




از: علیرضا روشن
در تــو صیــادی اســت
با آب و دانــه
و هــزار چــاقــوی تیــز!


و در مــن

حمــاقــتی گنجشــک وار
کــه آســوده ام می کشــانــد
بــر بــام تــو . . .




از: امین شاهنده
دوستان خردادیِ مقیم تیوال




تولدتون مبارک! :))

از: باران
اولین نفری بودید که تولدم رو تبریک گفتید!مرسی!کارتون خیلی قشنگ بود:))
۰۱ خرداد ۱۳۹۳
سپاسگزارم :)
۰۳ خرداد ۱۳۹۳
خیلی تبریک خوبی بود مرسی :)
۰۴ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به دوست داشتنت مشغولم ...
همانند سربازی که
سالهاست
در مقری متروکه
بی خبر از اتمام جنگ
نگهبانی می دهد!

از: زانیار برور
یاد "استن لورل" بخیر! پایین خاکریز قدم میزد قوطی کنسرو رو پشت به دیوار با یه حالت احمقانه پرت میکرد یه تپه از کنسروا درست کرده بود. اسم فیلم یادم نیست.
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
لورل و هاردی تو جنگ بودن محل پستشون توی کانال بود هاردی میره ببینه چه خبره که اعلام صلح میشه هاردیم تو هیاهو و خوشحالی یادش میره که لورل هنوز داره پاس میده. چند سال میگذره و لورل احمقانه و بیخبر از همه چی پاس میده و یه تپه از قوطی کنسروا میسازه!!!
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
مرسی که توضیح دادین :)
۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و گاهی پشیمانی،
تنها در آوردن سوزن است
از سینه‌ی پروانه‌ای غبار گرفته . . .

از: گروس عبدالملکیان
میگه "برم اینو بدم به اون خانمی که گوشه خیابون نشسته؟"
سرمو برمی گردونم طرفش،
می بینم یه سکه بیست و پنج تومنی تو دستشه.
میگم "آخه این خیلی کمه مادر جون"

میگه "خب می خوای برم ازش بپرسم چند می گیری؟"



از: ماه پری خونه ما
کاش سرم را بردارم
و برای هفته‌ای در گنجه‌ای بگذارم و قفل کنم؛
در تاریکی یک گنجه خالی!

روی شانه‌هایم،
جای سرم چناری بکارم
و برای هفته‌ای در سایه‌اش، آرام گیرم . . .


"ناظم حکمت"
عالی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۳
آخ آخ منم دوست دارم همین کارو بونم!
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳
خیلی عالی بود
.........
ممنونم از خانم باران
۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نیامدنت را به فال نیک می گیرم
از کجا معلوم که می آمدی و خنده هایت
شبیه خنده های نامردان نشده بود؟
از کجا که می آمدی و دست هایت
به جای بوی نوازش من در خواب
بوی اسکلت هایی که هنوز نمرده اند نمی داد؟

به نیامدنت ادامه بده

شبی که رفتی
حسابی ماه بودی
از کجا که شبی که خدایی نکرده برمی گردی
ماه را زیر قدم های تند هوس آلودت
شکنجه نکرده باشی؟



"مهدیه لطیفی"
اگر خود را از قله جهان،
پرت کنم
تا از افیون عشق تو،
رهایی یابم؛
باز هم مردم مرا،
افتاده بر دست های تو،
خواهند دید . . .




از: سعاد الصباح
اوه اوه. چه قدر عالی بود. مرسی
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مرد
اگر
بودم
نبودنت را غروب های زمستان
در قهوه خانه ی دوری
سیگار می کشیدم.

نبودنت
دود می شد
و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه.

بعد
تکیه می دادم
به صندلی
چشمهایم را می بستم
و انگشتانم را دور استکان ... دیدن ادامه ›› کمر باریک چای داغ حلقه می کردم
تا بیشتر از یادم بروی.

نامرد اگر بودم
نبودنت را
تا حالا باید
فراموش کرده باشم.

مرد نیستم اما
نامرد هم نیستم.

زنم
و نبودنت
پیرهنم شده است . . .


"رویا شاه حسین زاده"
kheyli az khondanesh lezat bordam
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
منم همینطور سپیده جان!
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
ممنون از این اشتراک زیبا
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیگر ساعتی بر دست ِ من نخواهی دید!
من بعد، عبور ِ ریز ِ عقربه ها را مرور نخواهم کرد!

وقتی قراری ما بین ِ نگاه ِ من
و بی اعتنایی نگاه ِ تو نیست،
ساعت به چه کار ِ من می آید؟

می خواهم به سرعت ِ پروانه ها پیر شوم!
مثل ِ همین گل ِ سرخ ِ لیوان نشین،
که پیش از پریروز شدن ِ امروز
می پژمرد!

دوست دارم که یک شبه ... دیدن ادامه ›› شصت سال را سپری کنم،
بعد بیایم و با عصایی در دست،
کنار خیابانی شلوغ منتظرت شوم،
تا تو بیایی،
مرا نشناسی،
ولی دستم را بگیری و از ازدحام ِ خیابان عبورم دهی!

حالا می روم که بخوابم!
خدا را چه دیده ای!
شاید فردا
به هیئت پیرمردی برخاستم!
تو هم از فردا،
دست ِ تمام پیرمردان ِ وامانده در کنار ِ خیابان را بگیر!

دلواپس نباش!
آشنایی نخواهم داد!
قول می دهم آنقدر پیر شده باشم،
که از نگاه کردن به چشمهایم نیز،
مرا نشناسی!


شب بخیر!


"یغما گلرویی"
ممنون برای این اشتراکِ زیبا
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
شگفت انگیز خوب بود این انتخاب ! بسیار ممنون باران .
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
خیلی خوب که خوشتون آمد :)
۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خداحافظی بوق و کرنا نمی خواهد
خداحافظی دلیل
بحث
یادگاری
بوسه
نفرین
گریه
. . .
خداحافظی واژه نمی خواهد!

خداحافظی یعنی
در را باز کنی
و چنان کم شوی از این هیاهو
که شک کنند به چشم هایشان
به خاطره هایشان
به ... دیدن ادامه ›› عقلشان
و سوال برشان دارد
که به خوابی دیده اند تو را تنها!؟
یا توی سکانسی از فیلمی فراموش شده!؟

خداحافظی یعنی
زمان را به دقیقه ای پیش از ابتدای آشنایی ببری
و دست آشنایی ات را پیش از دراز کردن
در جیب هایت فرو کنی
و رد شوی از کنار این سلام خانمان سوز

خداحافظی
"خداحافظ" نمی خواهد . . .



از: مهدیه لطیفی
این جمله آتیشم زد : "خداحافظی یعنی
زمان را به دقیقه ای پیش از ابتدای آشنایی ببری
و دست آشنایی ات را پیش از دراز کردن
در جیب هایت فرو کنی
و رد شوی از کنار این سلام خانمان سوز" :( :( :(

خداحافظی
"خداحافظ" نمی خواهد . . . :'(
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوست دارم الان عروسکهایت را بیاوری
با هم بازی کنیم و سیر بخندیم
غصه شام شبمان که دارد روی گاز می سوزد را
بعدا میخورم...




از: باران
قشنگ بود
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
ای جانم ب این حس زیبا :-*
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
آقای کوهی ممنون از نظر پر مهرتون

ساره جانم خوشحالم که حس خوبی گرفتی.
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید