در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال نسترن ربانی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 17:09:33
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
من از کارهای خلاقانه خوشم میاد. باعث می شه خودم هم بیشتر و آزادانه تر فکر خودم را باز بگذارم و خلاقانه تر به زندگی نگاه کنم. در کل خوشحالم که وقت گذاشتم و این نمایش را دیدم اما به نظرم در حد امتیاز 5 نبود، چون بعضی نمایش ها واقعا به نظرم فوق العاده هستند. هستند نمایش های که به نظرم امتیازشون واقعی نبوده و نیست و احتمالا مال دوست و آشناست ولی این نمایش امتیازش به نظرم واقعی است. همون حدود چهار باید باشه. در هر سه فصل زخم کاری نوشته شده که از یک نمایش از شکسپیر اقتباس شده، این نمایش کلا من را یاد زخم کاری می انداخت. بکشینش! قسمت آخرش و اشاره به پایان خوشش هم خیلی دوست داشتم.
لطفا ساعت زودتر هم اجرا بگذارید، من آنقدر دیر سختمه که بیام.
امکانش اگر باشه حتما اعلام می‌کنیم
۲۷ شهریور
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
به نظرم این تئاتر، مثل چند تئاتر دیگر که الآن سر کار هستند نه امتیازش درسته نه نظراتش. و هر چه بیشتر بگذره، امتیازش کمتر می شه و نظرات واقعی تر چون احتمالا روز اول اجرا را به آشنایان خودشون فروخته بودند! چون روز اول اجرا که معمولا هیچ کس خبر نداره، سالن تقریبا پر بود و امکان خرید سخت اما روزهای بعد خیلی راحت تر می شد خرید و اون کامنت هایی که فقط تعریف نوشته اند که مثلا بهترین اجرایی بود که در عمرم دیدم، اگر بروید روی اسمشون می بینید فقط برای این تئاتر کامنت گذاشتند!
من به تئاتر هایی که برگرفته از ادبیات کهن ایران زمین هستند، علاقه دارم و تا به حال دو مورد دیگر رفته بودم و باعث شده بودند آن متن ادبی را خیلی بهتر بفهمم و حتی بروم و متن را پیدا کنم و بخوانم. منطق الطیر عطار هم ساده شده اش را قبلا خوانده بودم، داستان پرندگان و داستان های درونش را تا یک حدی می فهمیدم ولی هفت وادی عشق را خوب نمی فهمیدم. خیلی برام جذاب بود که بیام ببینم و به فهم بهتر این قسمت سخت منطق الطیر در ذهنم کمک شود. از این بابت تئاتر خوبی نبود! به همراهم گفتم، گفت شاید هفت وادی عشق کلا هیچ کس کامل نمی فهمه و شاید هم به همین دلیل با رقص بیان شد که هنوز هم رازآلود باشد!
نورپردازی کار به نظرم خیلی حرفه ای بود، رقص ها و بیان قابل قبول بود اما فوق العاده نبود! البته که کارهای دیگری که من دیده بودم، کنسرت نمایش بودند، خواننده های خیلی خوب داشتند و بلیطشون هم دوبرابر بود!
به هر حال خوشحالم که به دیدن نمایش یک تیم جوان رفتم و ازشون حمایت کردم که ممکنه در آینده کارهای خیلی بهتری ارائه دهند و آن تیم جوان موضوع نمایششان را از ادبیات کهن انتخاب کرده بودند.
هفته پیش یک تئاتر رفتم که سه بازیگر داشت و دو تا از آنها نقش کلی آدم متفاوت را بازی می کردند، اما این تئاتر برعکس بود، شش نفر جای یک نقش بازی می کردند و خیلی برای من این تکنیک جدید و خلاقانه بود و هماهنگ کردن اینهمه بازیگر، اون هم در این سالن کوچک، خیلی کار سختیست. احسنت و صد آفرین به کارگردان کار.
دانشگاه خواجه نصیر که من سالها پیش در آن درس خواندم، با تخفیف ما را به تیاتر های معمولا خوب می برد، برای روز دوشنبه فراخوان این تئاتر را داد. من رفتم همه کامنت های زیرش را خواندم و دیدم خیلی دوست دارم بیام، اما همراهم نمی توانست بیاید، در نتیجه بلیط روز سه شنبه را خریدیم. بعدا نوشته شد که این روز، روز پایانی است. اون روز هم من خیلی کارهای مهم داشتم و وقت کم. آمدم به نمایش، و واقعا ارزشش را داشت.
اون بیست دقیقه اول هم که بعضی در کامنت ها نوشته بودند که اضافه است اصلا به نظر من اضافه نبود. نشون می داد که کارگردان با یک گروه آماتور چه مشکلاتی ممکنه براش پیش بیاد و از چی به چی رسید!
این که یک قسمت هایی همزمان به زبان انگلیسی هم بود، من خیلی دوست داشتم! چون متن شکسپیر انگلیسیش سخت و قدیمیه.
یکی هم در کامنت ها راهنمایی کرده بود که بهتره قبلا نمایشنامه هملت را خوانده باشید، دستش درد نکنه، منم رفتم در ویکی پدیا خلاصش را خواندم و باعث شد که خیلی بیشتر از نمایش بتونم استفاده کنم.
خاخام : می دونی ما چندتا یهودی در دنیا هستیم؟ سیصد هزار تا! می دونی چند تا مسلمون در دنیا زندگی می کنند؟ یک میلیارد! می دونی چند تا مسیحی زندگی می کنند؟ دو میلیارد. کمی که نمی تونیم رقابت کنیم، پس باید کیفی رقابت کنیم.
اون خودش می خواد که نبینه!
حس خوبی داشتم بهش. لذت بردم.
حدود دوازده سال پیش، رفتم پیش یک خانم روانشناس و اون گفت من با نظریه فروید کار می کنم، خیلی رو این مساله تاکید داشت، یک جوری که انگار وحی منزله! دیدن این نمایش باعث شد یادش بیفتم که چقدر مغزش کوچیک بود که از یک روانشناس برای خودش بت ساخته بود!
در کل نمایش خوبی بود و جنبه های مختلفی داشت! ممنون.
خیلی زمان اجرا کم نبوده؟! تمدید نمی شه؟!
محمد فروزنده این را خواند
امیر مسعود، سوزان و fariba akbari این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
شاید فرمانده اونها هم بهشون گفته بود هر کس علامت نازی روی دستش نیست، بکشید.
صدای خوانندگان عالی، موسیقی عالی، حرکات موزون خیلی زیبا. اونقدر شعر های خوانده شده به نظر من قشنگ بود که در سایت آپارات دانلود و بعد به صدا تبدیل کردم که هر وقت خواستم گوش کنم.
اونجا که در شعر هست
یا رب به خدایی خداییت
وانگه به ملوک پادشاهیت
از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای
آنقدر برای من قشنگ بود که در گوگل سرچ کردم و شعر نظامی را کامل تر خوندم. به نظر من خیلی قشنگه، یکمش که برام قشنگ بوده براتون ... دیدن ادامه ›› می گذارم :
یارب به خدایی خدایی‌ت
وآنگه به کمال پادشا‌یی‌ت

کز عشق به غایتی رسانم
کو ماند اگر چه من نمانم

از چشمهٔ عشق ده مرا نور
وین سرمه مکن ز چشم من دور

گرچه ز شراب عشق مستم
عاشق‌تر ازین کنم که هستم

از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای

بی‌بادهٔ او مباد جامم
بی‌سکهٔ او مباد نامم

می‌داشت پدر به سوی او گوش
کاین قصه شنید گشت خاموش

دانست که دل اسیر دارد
دردی نه دوا‌پذیر دارد
یا رب به خدایی خداییت
وانگه به کمال پادشاهیت

از عمر من آنچه هست بر جای
بستان و به عمر لیلی افزای

از جناب نظامی
عنصر خلاقیت در این نمایش موج می زد. شما را می خنداند با اینکه از الفاظ رکیک استفاده نمی کرد و این نکته که شاید کل زندگی ما بی ارزش باشه و سر هیچی داریم با هم دعوا می کنیم و سر و دست می شکونیم را به نظرم مخفیانه و طنزآلود درون خودش داشت.
آقای امینی تبار، خیلی خوب بازی کرده بودند، اما من با متن خیلی ارتباط برقرار نکردم، به نظر من متن نمایش خیلی متن عادی و با خلاقیت کم و داستانی تقریبا تکراری و بدون انسجام بود. نمایش خیلی نکته جدیدی نمی خواست بگه، این مفهوم بارها در سینمای دفاع مقدس خودمون ساخته شده، حالا فقط این داستان به جای ایران، در یک کشور دیگر است، به نظر من همین و خیلی چیزی برای فکر کردن به من نداد، وقتی از سالن خارج شدم. به نظر من اساس یک نمایش متن آن است و اگر امتیاز خیلی خوبی ندادم، به همین علت است. یک بازیگر هر چقدر هم خوب باشد، وقتی متن خیلی نکته ای برای گفتن نداشته باشد، چه کار می تواند بکند؟
شایدم نمایش های خیلی فوق العاده ای که در دو ماه گذشته رفتم، انتظارم را برده بالا.
نمایش فوق العاده بود. جذابیتش به این بود که در این نمایش، بازیگران بسیاری از اشعار خود فردوسی را می خواندند. من کتاب های شاهنامه با تصحیح خانم مهری بهفر سه جلد اول را خوانده ام که خیلی کتاب های خوبی هستند و معنی هر بیت را زیر آن نوشته اند و از آنجا به شاهنامه خیلی علاقه مند شدم ولی از آنجا که شاهنامه کتاب بلندی است، به داستان بیژن منیژه نرسیده بودم و این را نخوانده بودم. خیلی خوب درآورده بودند و به نظرم وفادار به اصل شاهنامه بود و قابل فهم. دستشون درد نکنه.
صدای خواننده اصلی زن، خانم یلدا یزدانی را خیلی دوست داشتم. فقط صدای خواننده مرد به نظرم زیادی بلند بود و گوشم را اذیت می کرد. برادرم هم در دیدن این نمایش همراهم بود و خیلی دوسش داشت. به نظرم ما، این نمایش با این کیفیت پتانسیلش را دارد که در سالن های بزرگ تر مثل هتل اسپیناس و امکانات بهتری هم روی صحنه بیاید، چون واقعا فوق العاده بود!
من در آخر نمایش وقتی کارگردان گفتش که "می خواستیم از کم و کاستی ها و ایرادات بگیم، بعد با خودمون گفتیم چرا از خوبی ها نگیم و گفتیم چو ایران نباشد تن من مباد"، گریه ام گرفت و احساس کردم به شاهنامه دین دارم و باید بیشتر آن را به دیگران بشناسانیم.
درود بر شما
پشتیبانی تلفنی انجام شد. هم اکنون برچسب خریدار برای شما اعمال شده است.
گروه همیاری
درود بر شما پشتیبانی تلفنی انجام شد. هم اکنون برچسب خریدار برای شما اعمال شده است.
از پیگیری سریع و تیم پشتیبانی خوب و پیگیرتون خیلی ممنونم.
درود و مهر بر شما . عزیزی بانو ، ما هم در آخر نمایش بغض داریم و با بغض شما همراهیم. چون دلمان با عشق به ایران می تپد. پایا و مانا باشید.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این که کارگردان و نویسنده این جسارت را داشتند که تماشاچیان هم وارد نمایش کنند به نظر من قابل تقدیر و خلاقانه است ،فقط یک نکته ، تماشاگر بازیگرها صدای رسایی نداشتند و کسانی که در ردیف های بالاتر نشسته بودند صدای آنها را نمی شنیدند ،من به نظرم بهتر بود بهشون میکروفون می دادید.
نمایش خوبی بود.از دیدنش لذت بردم و قابل تامل بود.ارزش دیدن داشت.
این نمایش بیشتر از هر چیز برای من تداعی مفهوم انتخاب بود.چون حتی تماشاگر ،بازیگرها هم انتخاب می کردند که چه اتفاقی بیفتد و بهترین دیالوگ به نظر من دیالوگ یک تماشاگر بازیگر بود که در روزی که من نمایش را دیدم به ایمان که بین انتخاب پرستو و پریماه گیر کرده بود اینگونه مشورت داد که :مشکل از اون دختر هایی نیست که باهاشون بودی ،مشکل از خودته.سعی کن خودت را تغییر بدی.
ما هر روز و هر ثانیه داریم انتخاب می کنیم.این که بریم یا نریم.رابطه برقرار کنیم یا نکنیم و .....و خیلی اوقات بیشتر از این که فکر کنیم که شاید باید خودمان را تغییر بدهیم به این فکر می کنیم که شرایط بهتر را انتخاب کنیم.
از این قسمت به بعد متن من احتمال لو دادن نمایش را دارد.
با اینکه همه ما می دانیم که شرایط کشورمان خیلی خوب نیست ولی باز هم من خود پرستو را مقصر می دانم.پرستو در اول نمایش خودش انتخاب کرد که نامزدش ... دیدن ادامه ›› را تنها بگذارد و بدون هیچ توضیحی به او به آمریکا برود و تنها شود و بعد در آخر نمایش دیدیم که همین تنهایی باعث پرواز عمودی پرستو شد و دیگه براش فرقی نداشت ،چه به وطن برگردد و چه در آمریکا بماند ،باز هم تنها بود.
طبق تئوری انتخاب ، سام می توانست در آمریکا دوام بیاورد ،چون نیازش به عشق و تعلق خاطر کم بود و بیشتر نیاز به قدرت داشت .
به هر حال یادمون باشه که ما هر ثانیه داریم انتخاب می کنیم و بهتره بیشتر انتخاب کنیم که خودمان را تغییر بدهیم تا دیگران را.روی خودمان بیشتر کار کنیم ،چون بیشترین آدمی که می تونیم تغییر بدهیم خودمونیم.
حمیدرضا مرادی، امیرمسعود فدائی، امیر مسعود و ژوآن این را خواندند
فرهاد ریاضی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من این نمایش را چند سال پیش توی تئاتر شهر دیدم و بهترین نمایشی است که تا به حال دیدم.موسیقی سنتی قشنگی داشت ،خنده دار بود ،متن نمایش نامه خوب نوشته شده بود و مهم تر از همه مفهوم خیلی مهمی داشت .کاملا مناسب برای بالابردن سطح فرهنگ جامعه
طراحی صحنش خیلی خلاقانه بود .یک لحظه توش داشت که موسیقی خیلی قشنگی زده می شد و کلی دست از گودال های زیر صحنه بیرون اومده بود و ادوات موسیقی دستشون بود و مثلا اونها داشتند می زدند که برای من خیلی دلنشین بود ولی من بسی بیشتر از اینها از یک تئاتر انتظار دارم.هیچ چیز برای فکر کردن به من نداد.یادمه آخرش به دوستم گفتم این نمایشه عشق رو خیلی مسخره نشون داده بود.یعنی چی؟ با یک گرد گل عاشق اولین کسی می شدند که می دیدند ؟ یاسی هم با خنده گفت شاید می خواست بهمون بگه که عشق همین قدر مسخرست.:)
نقد نمایش تو سایت تیوال هم خوندم دو نفر گفته بودند به نظرشون جناب شکسپیر صنعتی و سنتی را با هم می زده که این نمایش را نوشته ،منم موافقم.:)
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازیگر آقای می سی سی پی،آقای محمد صادق ملک همان گودرز در سریال بانوی عمارت هست و اینهمه تغییر در بازی دو نقش واقعا فوق العادست!
مینا &۱۲، حدیث سیدی و مریم شریعتی این را خواندند
شیما قاسمی و حمیدرضا مرادی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
آقای می سی سی پی فوق العاده بود.آرامشی که داشت و در صداش نمایان بود و خوشحالی از اثبات حکم اعدام سی صد و پنجاه نفر!هنرپیشش عالی بازی کرده بود.کودکانه حرف زدنش هم فوق العاده بود.
تئاتر رو دوست دارم.چون قابلیت این رو داره که یکی دو ساعتی از دنیای یکنواخت دورت کنه و پرتت کنه توی دنیایی که هر کاری توش ممکنه.دنیایی پر از خلاقیت ... دیدن ادامه ›› و رنگ!
خلاقیت توی کار و چگونگی وارد شدن آقای کنت به روی صحنه از نظر من بسیار شیرین بود و کاملا جسارت و اعتماد به نفس می خواست.
این نمایش نشانگر شخصیت های مختلف بود ،با طرز فکر کاملا مختلف!هر کدام نماد یک نوع طرز فکر.
آناستازیا در لحظه زندگی می کرد و به وضوح بیان شده بود که آنچنان هم که شما فکر می کنید در لحظه زندگی کردن عالی و فوق العاده نیست.
شخصیتی که بیشتر از همه من را به خودش مشغول کرد خود آقای می سی سی بود.شخصیتی که خودش را آدم مذهبی می دونه و اعتقاد داره باید قانون موسی را کامل اجرا کنه ولی در پشت شخصیتش نشون می ده کمبودهای دوران کودکیش بوده که تورات را جلوی پاش گذاشته و بهش آرامش داده و در آخر تصمیم می گیره تا خودش هم گناهکار باشه تا اینکه فقط نظاره گر گناه باشه!این شخصیت من رو یاد حرفی از دکتر شیری می اندازه ،زن ممکنه بیش از حد به معنا روی بیاره تا کمبودهای زندگی واقعی خودش رو نمی بینه.به راستی به چه دلیلی به مذهب روی می آوریم؟
از این تئاتر خوشم اومد چون من رو به فکر وا می داره.روی آوردن به مذهب هم ممکنه حجابی باشه برای پنهان کردن نقصمون!