در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال عصمت کریمی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 06:30:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
ما هر روز در معرض انتخاب‌های زیادی هستیم؛ راحت می‌توانیم انتخاب کنیم که فلان لباس را بپوشیم و فلان موزیک را گوش کنیم اما سوال این‌جاست که سر انتخاب‌های سخت، آدم‌ها چه کار می‌کنند؟ مانند انتخاب کشتن یا نکشتن جنین
اجرای خیلی خوبی بود. هر چند کار میزانسن خاصی نداشت اما متن و بازی ها اینقدر گیرا بود که ادم رو درگیر کنه
اما توی کارگردانی میتونست کارگردان پخته تر عمل کنه
«مغازه خودکشی» یکی از درخشان‌ترین آثار فانتزی سیاهی است که در دو دهه گذشته در جهان نوشته شده است و من که از خوندن کتابش لذت برده بودم برای دیدن این تئاتر شتافتم
البته خب مث همه اقتباس ها نمایش از کتاب عقب تر است

نمایش"مغازه خودکشی"طنز تلخ همراه با شیرینی است که در داستان وجود دارد.

داستان در یک مغازه می‌گذرد که افرادی که قصد خودکشی دارند با مراجعه به آن می‌توانند تمامی ابزار‌های خودکشی را از انواع سم، طناب‌های دار، سلاح‌های کمری مناسب گرفته تا ویروس‌های کشنده، انتخاب و خریداری کنند.

نمایش می خواهد بگوید زندگی با وجود همه مشکلاتی که دارد، می‌تواند همچنان زیبا باشد. در واقع این خود ما هستیم که انتخاب می‌کنیم چه چیزی را ببینیم. می‌توانیم در حال تماشای اخبار منفی باشیم ولی ظاهر زیبای گوینده خبر را ببینیم.
نکنه دلواپسی؟
جمال! ما همه دلواپسیم :)
- هشتگ جمال دلواپس
وقتی اسم نمایش عر وسکی می یاد با شک و شبهه روی خرید نمایش کیلیک می کنین
اتفاقی که برای منم افتاد
ولی می خوام توصیه کنم که به هیچ وجه دیدن این نمایش و از دست ندین چون کار کاملا واسه بزرگساله و خیلی از شوخی هاش م خوب از کار در اومده
تیاتر باران و بهار این را خواندند
نفیسه م، مریم رودبارانی، خزر چکاوک و آذین حجازی این را دوست دارند
ممنون از حضورتون در تئاتر باران
۱۵ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این نمایش با بازی نسیم ادبی و توماج دانش بهزادی داستان مردی است که با ازدست‌دادن وطنش، بسیار بی‌رحم شده و زنی که با ترک‌شدن از سوی همسرش و نبودن عشق، ماحصل آن را که یک فرزند پسر است در رودخانه غرق می‌کند.
دکور، دو اتاقک یا دو سلول را در کنار هم نمایان می‌کند و انگار این دو، لحظات به‌هم‌پیوسته را با همدیگر دارند مرور می‌کنند و هر یک در خلوت خود واگویه‌هایی از عذاب انسانی را به دلیل حضور در فضایی شقاوت‌انگیز نمایان می‌کند و البته هردو به دنبال اعتراف و فراتر از آن انکار کشتن هستند. زیبایی متن هم در همین‌جاست که گره‌گاه‌هایی برای بیان این‌همه خشونت و شقاوت لحاظ شده است، اما انسان گناهکار همیشه زیرش می‌زند و این همان انگیزه اصلی می‌تواند باشد برای تداوم گناه و دامنه‌دارشدنش که مفهوم انسان را زیر سؤال خواهد برد.
این نمایش از اون دسته نمایشاست که بعد دیدنش به دوستهای خاص ت پیشنهادش می کنی نه همه شون
نمایشنامه که خیلی خیلی امیدوارم چاپ بشه| خیلی پرکشش، تصویری و خوبه و امتیازهای متن از طریق بازیگرابه خوبی به مخاطب منتقل می‌شد
یه اجرای درست از شخصیت‌های مختلف و پیچیده نمایش
در میان سه شخصیت نمایش کاسا(با بازی آزاده صمدی) همدلی تماشاگر را بیشتر برمی‌انگیزد و رستگاری او در پایان نمایش، نوعی خوش بینی است نسبت به مردمانی که در نظام پر زرق و برق سرمایه‌داری قربانی مناسبات حاکم بر اهمیت پول و مالکیت خصوصی شدند
نشانه و المانی برای برهم زدن تمرکز تماشاگر از مونولوگ‌ها وجود نداشت
در پایان .جسارت فهیمه امین‌زاده برای تجربه نقشی که رگه‌ایی از جنون آمیخته به مذهب داره، ، ستودنی است. پذیرفتن نقشی که بازیگرش قبول کرده بدقیافه و غیرجذاب نشان داده بشه و به نظرم برای یک بازیگر زن چالشی بزرگ است واز عهده این کار دشوار به خوبی برآمده.
مریم رودبارانی و رضا تهوری این را دوست دارند
دوست عزیز
ممنون از حضورتون
و‌سپاس از درج نظرتون
۲۶ دی ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نگاهمان می کنند به شدت توصیه می شود|
نمایش من و به شدت برد تو فضای سال 88
نمی دونم نغمه ثمینی این متن و چه سالی ساخته ولی این فضای ترسناک و تو ابعادی گوچیکتر تو اون سال ها تجربه کردیم
دوستان چرا بین این نمایش ها این کار خوب مهجور مونده؟
همیاری جان نزار این نمایش بین کارها گم بشه
یه نمایش شریف با بازی های خوب و یه مسعود کرامتی بی نظیر
شیدا خلیق و تو اپیزود دوم خیلی دوست داشتم
برید ببینید این نمایش و تو عمارت مسعودیه که این روزها با بوی بهار و توت و قاجار واقعا دلپذیره
خیلی خوب بود این نمایش...
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۵

شیدا خلیق به نظر بنده هم عالی بود عالی
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
عالی عالی عالی
این نمایش نشون داد که بازیگر خدای صحنه ست
هدایت هاشمی بی نظیر بود بی نظیر
دوستان دیدن این نمایش به شدت توصیه میشه
یکی از نمایش های خیلی خوبی بود که اواخر اسفند94 دیدم..مجتبی پیرزاده واقعا درخشان بود با اون خنده هاش حتی با یاداوری خاطرات تلخ مربوط به پدرش :(((

نکته‌ی طلاییB5-6 اینه که کارگردان و نمایشنامه‌نویس جهت شخصیت پردازی و هدایتِ بازیگرا رو کنش غیر‌منطقی بازیگر را جایگزین کنش منطقی اونها کردن! و این رویداد خودش منطقی‌ترین و درخشان‌ترین عملِ سر زده از هر بازیگر در این نمایش شده
مرضیه شیری، لیلى شجاعى، مجتبی مهدی زاده و شادی بهرامی این را خواندند
مریم این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوست داشتم
برای اولین باربود که محراب می رفتم

الان می گم چرا دوسش داشتم: دوسش داشتم ولی پول نداشتم :))
مجتبی مهدی زاده و حمیده صمدی این را خواندند
فائقه معتمدی این را دوست دارد

ممنون ار حضورتان و سپاس از همراهیتان .
۰۳ آذر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نعیم: آدمی که همه جوکهای دنیا رو بلد باشه،دیگه به چیزی نمی خنده؟

صفیه: همه مردم فریاد زدن رو دوست دارند.

رضا دادویی در "کشتن گربه بابا فونتن" با نمایش گوشه ای از زندگی قربانیان جنگ و انقلاب الجزایر، نگاهی انتقادی به آثار مخرب آن دارد.
بازیگران نمایش مسلط و عالی هستند
نمایشی که تقریبا هر چیزی غیر از گوهر اصلی تئاتر را حذف می‌کند و چیزی باقی نمی‌گذارد جز شکل روایت‌گری، دیالوگ و کارکردهای زبانی. در واقع همه چیز متمرکز بر گفت‌و‌گو است همانطور که اسمش نشان می‌دهد.
مجتبی مهدی زاده و محمد مشتاقی این را خواندند
نفیسه م، ماه منیر تقوی و علی امیری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بازی‌های فوق‌العاده‌ بازیگران بزرگترین امتیازه کاره که به همین خاطر می تونین سه ساعت رو دووم بیارین.

اما تماشای یک صابر ابر‌ فوق‌العاده!‌ را چند چیز از بین می بره:
سالن اجرای نمایش به جز دو یا سه ردیف از طبقه اول، دید مناسبی نداره و من سرم کلاه رفت

رفت و آمد ها خیلی زیاد بود، هماهنگی مسئولین سالن خیلی ضعیف و ایمنی هم در حد صفر بود.
وقتی می رفتیم "پاریس" پاریس اینجوری نبود
این جمله رو کش دار بخونین :)
یه نمایش خوب با ریتم مناسب خلق لحظات طنز به جا
کار شریف و دوست داشتنی بود
طراحی صحنه خلاقانه و ایده های خوب نورپردازی
توصیه می کنم این کارو
عالی عالی عالی...
همین و بس
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دیشب برای بار دوم این نمایش و دیدم
و نکته جالب برام پایان این نمایش با کمی تغییر بود و نمایش همونطور که شروع شده بود تموم می شد بر خلاف اجرای قبل که با فریاد دختر تموم می شد
خوب اینم جایزه من بود!
این نمایش یکی از تاثیرگذارترین نمایش هاییه که روی صحنه رفته و به نظرم یه کلاس بازیگریه
پر از خلاقیت و ظرافت در بازیگری
بازیگرها عالین :ستاره اسکندری: آنقدر نقش پیچیده ای دارد که واقعا شناختش سخته از زیرلب فحش دادنش تا محبتش به کله
شهرام حقیقت دوست:بازی به شدت درست با گریمی متفاوت
مهدی سلطانی: که واقعا مایه می گذارد و می درخشد(صحنه کفر گفتنش عالیه)
پونه عبدالکریم زاده: که صحنه هایی که گر گرفته است هنوز در ذهنم مانده ... دیدن ادامه ›› است..مدام گرمش است و مادریست که هرروز می میرد و زنده می شود
فرزین صابونی: بی نظیر...جوری به سیگارش پک می زند که تو را میخکوب می کند...عصبانیتش عالیست
فهیمه امن زاده: دختر کوچک خانواده وقتی که کفش های سپید را می پوشد به سوی سیاهی می رود..
"(( مرگ هم نعمتی است ))"--خطر لو رفتن داستان
قبل از چند جمله ای راجع به کار ؛ فقط می تونم بگم هنوز تو سیاهی نمایش غوطه ورم..هنوز رها نشدم از فضای زندگی این خونواده...و به شدت توصیه می کنم این کار و ببینین

(سعادت لرزان مردمان تیره روز) حکایت آدم های به انتهای خط رسیده ای است که برایشان شاید مرگ هم نعمتی است. همه شخصیت های نمایش بدون استثنا به طرز ملموسی رنج می کشند وما شاهد فقط یک روز رنج کشیدن مردمانی از این دست هستیم. نوع نگاه نمایشنامه نویس ـ و بعدتر نوع اجرا ـ تماشاگرش را به شدت در رنج آدم های نمایش شریک می کند؛ آدم هایی که اگر بخت مردن داشته باشند شاید خلاص شوند؛ پدر گستاخانه از خدا تقاضای مرگ می کند و علیرضا به مرگ می رسد.

این تقابل مرگ و زندگی مهمترین مایه نمایش است. روح انگیز هم با این که دلش می خواهد بمیرد، از مرگ می ترسد: «اونقدر می ترسم بمیرم و زنده نشم… می شه آدم بمیره و زنده بشه، بشه مثل قبل عروسی».
درحالی که در این خانه دائم از مرگ حرف می زنند، درخانه ی کناری عروسی ای سرگرفته و صدای موسیقی عروسی ... دیدن ادامه ›› بخش عمده ای از نمایش را همراهی می کند؛ عروسی ای که بعد در انتهای نمایش به پوچی آن پی می بریم و یاد حرف روح انگیز می افتیم: «انشاءالله هر عروسی ای عزا بشه». این تم در صحنه رویارویی دو خواهر به ظرافت تمام رخ می نمایاند: روح انگیز لباس هایش را در ساک جمع کرده و از خانه شوهر برای همیشه برگشته و در خانه خودشان با حمیرا که لباس های نویی پوشیده که آدم را یاد عروسی می اندازد، روبرومی شود. باز دیالوگ بسیار ظریفی داریم بین پدر و روح انگیز؛ پدر: «زن و شوهری که عقد زناشویی می بندن، یا باید زنه بمیره، یاد مرده، یاهردوتاشون» و جواب روح انگیز: «پس کی زندگی کنن»!؟

نوع زندگی ای که برای تمام افراد این خانواده ترسیم می شود، فلاکت بارترین شکل ممکن است. جالب این که همه بلاها (از دعوای روح انگیز با شوهرش تا رسیدن نصرالله و مردن علیرضا) جملگی یکجا سر رسیده اند؛ بااین حال نوع پرداخت نمایش به شکلی است که تماشاگر لحظه ای احساس اغراق آمیز بودن نمی کند.

از ابتدا تا انتهای نمایش هیچکدام از شخصیت ها آرام و قرار ندارند، در نتیجه معدود لحظه ای هست که کسی آرام نشسته باشد. همه درآمد و شد هستند و محیط خانه ـ امن ترین و آرام بخش ترین جایی که برای هرکس تصور می شود ـ محیطی ناامن و مرکز تشنج است؛ جایی که یک زندگی سگی جریان دارد. نمایش اصلاً با صدای زوزه سگ شروع می شود و با صدای زوزه سگ به پایان می رسد. این علاوه بر یادآوری و اشاره به این چرخه باطل زندگی آدم ها، کارکرد دیگری هم دارد و آن همسان پنداری زندگی سگ ها و این آدم هاست که حالا اتفاقاً یکی از آنها هم در انتهای نمایش با گلوله کشته می شود؛ همان گلوله هایی که در طول نمایش اشاره می شد که برای سگ کشی به کار می رود.
حقیقتا من بعد سه شب هنوز در سیاهی و سنگینی فضای این نمایش غرقم

ممنون از یادداشت خوبتون
۰۸ مرداد ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
خیلی نمایش خوبی بود...پر از ایده های خلاقانه در طراحی لباس و نور
حمیدرضا نعیمی نازنین و خیلی دوست داشتم تو این نقش
یه کمدی خوب با یه زیرمتن اجتماعی عالی!
عالی عالی عالی
90 دقیقه ماراتن نفسگیر بازیگران
با اینکه اجرای اول بود و اجرای نور با کمی مشکل مواجه شد
ولی لذت بردم
یه نمایشنامه ی خوب با بازبگرایی که جون دادن به متن یاراحمدی بزرگ
شدیدا توصیه می کنم"""
در روزهای آتی یه یادداشت کوچولو می نویسن
سه جلسه تراپی یا سه بازیگری که خوب هدایت نشدن !!
متاسفانه تاتر شهر به یه مخروبه تبدیل شده و دیگه از اجراهای رویایی و شور و هیجان سابق خبری نیست...فک میکردم این نمایش حال و هوایی میده به این مجموعه ولی برعکس بود
البته همیشه هروقت با تصور دیدن یه کار خوب یه نمایس و می بینی معمولا تو ذوقت میخوره
این نمایش شلخته بود و بازنویسی دوباره هیچ کمکی نکرده بود
سه بازیگر عالی در قواره هایی معمولی ظاهر شدن و من مدام منتظر بودم که نمایش تموم بشه...
فردا نظرم راجع به این نمایش و میگم :) تا فردا ساعت12 شب به بعد که کارو می بینم منتظر باشید
هورا :)
سپهر امیدوار این را خواند
آریان رضائی و مصطفی جعفری این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید