در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال کیوان | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 07:51:42
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کیوان (keyvan1)
درباره نمایشنامه‌خوانی دی‌روز، پروژه خوانش و اجرا i
برای در مصر برف نمی بارد ساعت 9روز یکشنبه یک بلیط هست
09128682987
سلام ردیف چند؟؟؟
۲۱ خرداد ۱۳۹۶
12 صندلی 24
۲۱ خرداد ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دو عدد بلیط برای روز جمعه ساعت 20 موجود است09128682987
کیوان (keyvan1)
درباره نمایش چمدان i
بدترین تاتر همه دوران ها .اقای اییش چرا این همه بد آخه چرا.
رومینا خلج هدایتی، ماهور و امیر مسعود این را خواندند
پونه قاسمی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوست داشتم.نوید محمد زاده یه بازی درجه یک داره اینجا.باران کوثری خیلی خیلی خوبه.دوست داشتم من
شخصیتها مدام به هم فحش می دهند و تماشاگران به لذت می خندند.صبر می کنم شاید جایی تمام شود و آن شکوه نمایش ظاهر شود خلافیتی دیالوگ میخکوب کننده ای چیزی ...صبرم بی اثر است..به نامهای بازیگران نمایش نگاه می کنم که از هر کدامشان بازی های خیلی خوبی دیده ام...آخر چرا نمی دانم... وسط نمایش بیرون میایم میدانم خیلی های دیگر هم در این فکرند ولی از کنار دستیشان خجالت بکشند شاید. من اما خوشبختانه تنها هستم....
محمد مهدی فتحیان و سپهر امیدوار این را خواندند
م تورانداز، sonia gh و مرسده شریفی این را دوست دارند
نظرتون محترمه جناب. ولی شکوه نمایش؟؟؟ یعنی چی؟ دیالوگ هاش،اگه نگیم خلاقانه، واقن گیرا و طناز بود. البته بگم تنها نبودین ی آقایی هم سمت راست من بود وسط اجرا بلند شد رفت.
۰۴ تیر ۱۳۹۴
وقته شه یه نگاهی به خودمون بندازیم
۰۴ تیر ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی ضعیف که تحمل دو ساعته آن برای من سخت بود.اتفاقی که افتاده این است نام ها ما را به دیدن کاری ترغیب می کنند ومن هم به خاطر نوید محمد زاده و آزاده صمدی برای دیدن این اثر ترغیب شدم ولی چیزی که باآن مواجه شدم تک گویی های خسته کننده و تکرار شونده کاراکتر اصلی و نویدی که خودش را از کارهای قبلی خودش کپی کرده است والبته شنیدن متلک پرانیهای جنسی او به پرستارهای بخش را باید تحمل کنیم.و آن را در حد تاتر گلریز پایین می آورد.موضوعی کلیشه شده که به محض خروج از تماشاخانه آن را فراموش خواهید کرد..خانم صمدی هم که بیشتر راه می رفتند تا بازی.
manimoon و آیدا طاهرزاده این را خواندند
محمد مهدی فتحیان و sepide torkaman این را دوست دارند
کیوان جان عزیز

من از انتقاد شما چیزی نفهمیدم بیشتر بر گرفته از احساس شما بود تا نقد موضوع و محتوا" تحمل دو ساعته آن سخت بود""من به خاطر نوید و آزاده ترغیب شدم""متلک پرانیهای ... را به پرستاران تحمل کردم"و یک بیان و تلقین احساس به همه و از جانب همه قضاوت کردن" به محض خروج از تماشا خانه آن را فراموش خواهید کرد". اگر راه رفتن خانم صمدی بازی کردن نبود لابد توقع داشتید صخره نوردی از ایشان ببینید( این تکه را به تقلید از آقای هریسن گفتم)اگر شما با این نمایش ارتباط برقرار نکردید شاید موضوع شما نبوده است یا برعکس برای من که موضوعم کرامت انسانی که در دنیای امروز خیلی جاها دچار خدشه شده و قانون و هیات اجتماع شخصیت و نوع زندگی او را تعریف میکند و اراده او را میسازد میباشد این به ظاهر نمایش ، دهانی است برای حرفهای نزده من .و برعکس شما از زمان بیرون آمدنم از تماشاخانه موضوع و بسیاری از دیالوگها را مزه مزه میکنم.
۱۹ آبان ۱۳۹۳
بادرود به فرشاد نازنین و خانم آیدا
آن چه مراد من بود آن گیرایی و شوری ست که در یک نمایش باید باشد .برای مثال نمایش ویتسک یا از همین گروه پچ پچه های پشت خط نبرد و یا همه تاترهای خوب دیگر است چیزی که در آن هاست و تو را میگیرد این نمایش آن را فاقد آن بود.مدت هاست زمان که آثار هنری که می خواهند صرفن دو قطب ایجاد کنند و قطب مثبت با صدای بلند مدام سخن بگوید گذشته است
۲۰ آبان ۱۳۹۳
دوستان بحث احساسات شخص شخیص من و شما نیست سلیقه ها متفاوته ولی برای بعضی ها جالبه که تئاتر خنده دار برن و بخندن و خیلیا سررشته ای در تئاتر ندارن ولی چیزی که مهمه جذب شدن توسط آدمیه که محور داستان رو دستش داره و چون حرکت نداره باید خیلی عالی دیالوگ بگه و صدای رسا و خوبی داشته باشه که همه قشر آدمی ازش لذت ببره به این میگن موفقیت....این نظر منه
۲۰ آبان ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دلم نمیخواهد بگویم این نمایش را دوست نداشتم ولی چه کنم که این نمایش یک سقوط مطلق بود و چه قدر تلخ تر که عامل این سقوط کسی هست که بیشترین زحمت رو کشیده: پیمان معادی(که وقتی آخر نمایش میبینش چه فشاری روش بوده براش باید کلاه بردارید) ولی من مقصر را کارگردان می دونم ،چون قطعن او به بازیگر میگه لحنش چه جوری باشه،لباس پوشیدنش چه جوری باشه و اون دکور نا هماهنگ چه جوری باشه.معادی از اساس راه رو برای این نمایش اشتباه اومده نمیدونم چرا شاید چون زیادی جنتلمنه!من درک نمیکنم چرا باید صورت بازیگرا سفید باشه مثل دلقکا چرا باید کفشاشون براشون گشاد باشه و لخ لخ کنه باور کنید تو نمایشنامه ازین چیزا خبری نیست. دیگه اینکه سه ساعت مینشینیم و همه ازاون اول میفهمیم که نه این اون چیزی نیست که باید باشه و هی میگیم ازیه جایی به بعد درست میشه.سرابی که خیلی خوبه ولی پوتزو نیست یکیه تو مثل تآترای دیگرش چیز جدیدی رو نکرده. رضا بهبودی که استراگونه بهتره شاید چون کاراکترش آسونتره و سیار دشتی چیزی نداره ولی لاکی خیلی کلیدیه تو این نمایش ولی سیار دشتی فقط افتادن این نقش رو بهتر بازی میکنه و عمق این آدمو نشون نمیده .میگن بکت آبسورده میگن باید بیهودگی رو در وجودت حس کنی ولی مشکل این نمایش اینه که اصلن ازون اول ساختار نداره فرم نداره که مفاهیم درش بیان بشه از هیچ نوعیش حتی آبسوردش
ت
با ت جمله بسازیم آقا کیوان :)))
۲۸ آذر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
فرهاد آییش رو هیچ وقت قبول نداشتم ولی یه وقتایی باید به حقیقت تعظیم کنی
آقای آییش شما سقراط همه دوران ها شدید شاید ازخود سقراط هم سقراط تر!
این نوشته مجید اسلامی درباره ترانه های قدیمی .چیزی که برام جالب بو د تشابه در مطلب من با ایشون بود:

همه‌مان واقعا دل‌مان برای محمد رحمانیان (و مهتاب نصیرپور) عزیز تنگ شده بود. ولی متاسفانه مجبورم به خاطرات خوش قبلی‌ام («مانیفست چو»، «عشقه»، «آواز قوی چخوف»...) بسنده کنم. «ترانه‌های قدیمی» خوب نیست و این ربطی به سالن معیوب و گرم «شمس» ندارد. حتی انبوه تماشاگرانِ اضافی که روی زمین نشسته‌اند هم مزاحم نیستند و تاخیر 75 دقیقه‌ای را هم می‌شود نادیده گرفت. بازیگران هم سنگ تمام گذاشته‌اند و مهارتی درخور را به نمایش می‌گذارند؛ از علی عمرانی گرفته تا سحر دولتشاهی و افشین هاشمی و مهتاب نصیرپور و به‌ویژه علی سرابی (که نقش‌اش برای من تنها غافلگیری مثبت کار بود). این هم واقعا می‌توانست مهم نباشد که نویسنده قصدش این بوده که فرهنگ عوام و فرودستان و حاشیه‌نشینان (فرهنگی) بپردازد و قصه‌هایی بسازد برای این ترانه‌های خاطره‌انگیز قدیمی. مشکل در لحن متن است که به جای این که ارجاع پست‌مدرنیستی به یک نوع مایه‌های ملودرام رقیق باشد، تجسم خود آن مایه‌هاست: تیپ‌هایی که (غیر از سرابی) تقریبا همگی درنهایت روی صحنه بر بی‌نوایی خود زار می‌زنند، اغلب برای معشوق از دست رفته و گاهی برای معشوق جفاکار، برای روی مین رفته‌ها... و آه می‌کشند برای گذشته‌ی از دست رفته، و نوستالژی دارند به سرپل تجریش (که هیچ، برای چشم‌اندازی در ونکوور!). زن‌ها برای یک «سایه‌ی بالای سر» که حتی به دروغ می‌گوید «دوستت دارم» زار می‌زنند. این وسط لحظه‌های کمیکی هم هست که بیش‌تر با مهارت بازیگران شکل گرفته و کم‌تر با متن (که در همین صحنه‌ها هم بسیار لب مرز است و کم مانده بلغزد به ورطه‌ی ... دیدن ادامه ›› عامی‌گری.
و بعد موسیقی که پیانوی ماهرانه‌ی سامان احتشامی‌ست و صدای نه چندان مناسبِ علی زندوکیلی (دست‌کم برای این نمایش). مسئله فقط این نیست که ترانه‌ها همگی کامل اجرا می‌شوند (که با مقوله‌ی ارجاع پست‌مدرنیستی که رحمانیان پیش‌تر نشان داده بود خوب بلد است در تعارض است)، بلکه لحن حماسی آوازهاست برای ترانه‌های لطیف و شاعرانه که اجراهای اصلی‌شان مخملی و نرم بوده و هنوز به‌روشنی در خاطرمان هست. خواننده دوست دارد قدرت صدایش را به رخ بکشد، در ترانه‌هایی که جای داد زدن نیست و می‌شد کم‌تاکیدتر خوانده شود و فقط یادآوری باشد برای همان اجراهای اصلی، یا اگر ادعایی هست، اجرایی سنت‌شکنانه باشد برای ساختنِ رویکردی جدید، که متاسفانه نیست. و آدم دوست دارد هر چه زودتر به خانه بشتابد و با آن اجراهای قبلی تجدید خاطره کند (که اگر هدف این بوده موفق است!)
و بعد حکایتِ مهربانی (یا ریاکاری) جمعیتی‌ست که (گویی بی‌اراده) چنان پرشور دست می‌زند و تشویق می‌کند که انگار نه صرفا قصدش تشکر از اعضای گروهی که به‌هرحال بسیار زحمت کشیده‌اند نیست، بلکه به‌عمد می‌خواهد آدرس غلط بدهد به هنرمندی که حق‌اش این نیست. جایگاهش هم این نیست و همگی امیدوارم باز خودش بالا بکشد. چشم‌انتظار (و البته کمی نگران) نمایش بعدی‌اش هستیم.
برام جالب شما تجریش زیبا را با ونکور و برج قناس درازش که تقلیدیشم در ایران ساختند مقایسه می کنید زیبایی ساختمانهای ایرانی هیچ کجای دنیا نیست باید براش گریست عزیزم باید برای برج آزادی مسجد نصیر الملک چغازنبیل و تخت جمشید که سبک معماریش اصالت ایرانی داره و نظیرش را هیچ کجا نمیشه پیدا کرد بایدم گریست من به شخصه سبک معماری ایرانی و زیباییش و یه جور خاکی بودنش را هیچ کجا ندیدم بقیه دنیا فقط رونماست ولی سبک معماری ایرانی مثل مادرت میمونه دوست داری همش بغلش کنی و ماچش کنی
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
خانم نجاتی عزیز درسته این شخصیتها وجود دارند ولی به نظر شما باید صرف احساس همذات پنداری گروهی از مخاطبان،بازیگرهایی بیایندو سبکی از ملودرام رقیق شده و دم دستی را پس از بازی خوبشان در بخش اول،(برای مثال حبیب رضایی میاید بازی درخشانی ارایه میدهد و ناگهان شروع به چیزی شبیه موعظه یا سخنرانی پشیمانی میکندو بخش اول بازیش را محو میکند)همینطور درباره افشین هاشمی و بقیه... بحث موسیقی نه بخاطر اینکه اگر شجریان بود بهتر میشد بلکه اینکه این ترانه ها جایشان اینجا نیست وانرژی تءاتر را زایل میکند درباره تشویق تماشاگران شما را توجه میدهم به موضوعی به نام اسنوبیسم که به معنی تحت تاثیر اسمهای بزرگ قرار گرفتن در هنر و پوشاندن ضعفها در ذهن و ترس از بیان آنهاست...
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
آقای رحیمی،این نظر شماست و آن هم نظر من.اختلاف دیدگاه و سلیقه همیشه بین مخاطبین آثارهنری وجود دارد همانطور که اختلاف سبک و رویکرد بین هنرمندان وجود دارد.من بازیها و بطور کلی شخصیت پردازیها را دم دستی ندیدم.درمورد جادادن ترانه های قدیمی فراخور هر داستان که حکایت می شد،ایده کلی این اثر این بوده،یک کار تلفیقی موسیقی-تئاتر.اینکه چقدر موفق عمل کرده ، از نظر مخاطبین مختلف ، متفاوت است.درمورد واژه اسنوبیسم که بکار بردید،خیلی بعید می دانم آن شور و شوقی که در تماشاچیان پس از اجرا دیدم، صرفاً برآمده از باور ذهنی باشد که اسم بزرگانی چون محمد رحمانیان یا فردین خلعتبری یا علی عمرانی و... برای آنها ایجاد کرده و نه ناشی از فوران احساسات آنها که نشان از به دل نشستن این اثر دارد.
البته که هر نمایشی که به روی صحنه می رود، با کاستیهایی روبروست و این نقاط ضعف از چشمان تیزبین تماشاچی جدی تئاتر پنهان نمی ماند لکن برآیند کار،جمله قوتها و ضعفها،درخصوص این اثر،از دیدگاه من مثبت است.
۱۸ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
هیاهوی بسیار برای هیچ.خودتان را برای شنیدن ده قطعه موسیقی با کلام پر سوز و گداز به سبک رادیو پیام آن هم وسط یک نمایش آماده کنیدآن هم با اکت نوازنده با نمک پیانو !.آها راستی این یک موسیقی نمایش است!!!دیرکتور از فرنگستون برگشته ما کلی اشک و آه میخواد بگیره از شما به واسطه سوژه های دم دستی زن فرو شنده مترو و سرباز تنها و نوازنده دوره گرد و غیره...علی عمرانی حضورش به قدر یک اپیزوده که خوبه ولی حتما خیلیا از جمله من فکر میکنیم بازگشتش باید باشکوهتر ازاینها باشه. دو نقشی که به مهتاب نصیر پور داده شده سطح حضورشو پایین میاره وافشین هاشمی خوبه ولی کلیشه هست.اگر علی سرابی نبود این نمایش برای من هیچی نداشت...
این همه تفرعن از کجا ناشی می شه جناب رحیمی؟!
امکانش هست یک تاتر خوب به بنده معرفی بفرمایین تا به تماشای نمایش های پر سوز و گداز نشینم.
۱۴ شهریور ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
باید همه مون قبول کنیم داریم به پدیده ای به نام سیامک صفریزم دچار میشیم.سیامک تو همه کارای اخیرش داره خودشو تکرار میکنه و این برای بهترین بازیگر زنده تیاتر ایران خطرناکه.شخصا بازیش تو سریال اب پریا در نقش اپوش!رو الگویی برای شکستن قالب این تکرار میدونم.