در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | مسعود عطری
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 19:45:42
 

نویسنده و روزنامه نگار | مستقل
راهنمای رسمی گردشگری | طبیعت گردی | فرهنگی

 ۰۸ مهر ۱۳۶۴
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
بخواهیم یا نخواهیم ارمغان دنیای مدرن برای ما چیزی جز پیچیدگی و سردرگمی نیست. در این شرایط وقتی یکی مثل "جان براون" یا به‌قول پرستار مگی"براونی" وارد صحنه می‌شود و دنبال جایی برای رهاشدن از تنش‌ها و ناملایمات روزمره می‌گردد همذات‌پنداری ما با او آغاز می‌شود، آنقدرکه وقتی لباسش را عوض می‌کند و با فراغ بال و آرامش روی تخت سفید بیمارستان دراز می‌کشد دوست داریم خودمان را به جای او تصور کنیم.

البته طراحی خوب صحنه هم در القای این مساله بی‌تاثیر نیست؛ چرا که در عین سادگی و جذابیتی که دارد، با فضای آرامش محورِ متاثر از قصه "تام استوپارد" ترکیب می‌شود و آدم را مجاب می‌کند برای دقایقی هم که شده خودش را جای براونی بگذارد.

قصه پیش می‌رود و براونی همچنان به دنبال گمشده خودش یعنی آرامش می‌گردد؛ اما پرسنل بیمارستان کماکان به حضورش مشکوکند و قصد دارند بفهمند که چرا بجای هتل، اینجا را برای استراحت و آرامش انتخاب کرده؟ پارادوکسی که اتفاقاً از ابتدای داستان ذهن مخاطب را هم مشغول کرده و در ادامه خود براونی به آن پاسخ می‌دهد. در انتها شاهد این هستیم که هیاهوی سیاه دنیای مدرن بر سکوت سفید دنیای کوچک براونی پیروز می‌شود و او را وادار به ترک بیمارستان ... دیدن ادامه ›› می‌کند.

نمی‌دانم چرا اما لحن صدای سامان دارابی در ایفای نقش براونی و صحنه غم‌انگیز خروجش از بیمارستان و همین‌طور جمله کلیدی «مشکل اینه که همیشه حالم خوب بوده! اگه مریض بودم همه چیز روبه‌راه بود» من را یاد "جان کافی" در گرین مایلِ فرانک دارابونت می‌اندازد. جایی که "جان کافی" خطاب به پُل (تام هنکس) می‌گوید:« خسته‌ام رییس، خسته از تنها سفر کردن، تنها مثل یک چلچله زیر بارون، خسته از اینکه هیچ‌وقت رفیقی نداشتم کنارم باشه و ازم بپرسه که از کجا اومدم و به کجا میرم؟! خسته‌ام از اینکه آدما همدیگر رو اذیت می‌کنن، خسته‌ام از تمام دردهایی که تو دنیا حس می‌کنم و می‌شنوم، هر روز دردهام بیشتر می‌شه. درد تو سرم مثل خرده‌های شیشه است،تمام مدت!
.
یک هفته از دیدن نمایش سکت سفید می‌گذره؛ اما این‌قدر ذهنم درگیر سکوت سفید شده که امشب نشستم برای چندمین بار "گرین مایل" رو تماشا کردم. شاید خنده‌دار باشه اما داشتم با خودم شبیه‌سازی می‌کردم که «براونی» موقع خروجش به جای صحبت با «پرستار مگی» با رئیس بیمارستان صحبت می‌کنه و جملات جان کافی رو بهش می‌گه! رئیس هم بغلش می‌کنه و قانع می‌شه که براونی اینجا بمونه!

در پایان تشکر می‌کنم از کوروش سلیمانی عزیز که نه تنها در کار بلکه در اخلاق، کردار و منش از انسان‌های نیک روزگار ماست و اغراق نیست اگر بگم که از منش و تواضعش همیشه درس‌‌ها می‌گیرم.

تکمیلی :
یادی هم کنم از تئاتر ناگهان پیت حلبی، همین‌طور فالومی و خرده نان که واقعا کارهای جذاب و موندگاری بودند و حالا سکوت سفید! که معتقدم مثل اسمش در سکوتی سفید دنبال شد و در اتفاق‌ها و حواشی اخیر آن‌طور که شایسته بود دیده نشد؛ اما خب مطمئنم کار خوب بالاخره یک‌روز نتیجه و اثر خودش رو نشون میده. برای بروبچه‌های خوب گروه بیستون هم آرزوی موفقیت دارم و باید بگم که بی‌صبرانه منتظر " برگ های پشت‌ و رو " هستم.
روز و روزگار خوش .
مسعود عطری عزیز؛
بسیار ممنونم از این همه لطف تو نسبت به کار، همراهی این سالها و نوشته ی خواندنی و دلگرم کننده ات ... راستش من خودم هم از عاشقان فیلم گرین مایل و به ویژه شخصیت جان کافی عزیز هستم ... ممنون از اشاره ات به او ... از اینکه هنو.ز به نمایش ما و جان براون فکر می کنی باعث خوشوقتی ماست ... تئاتر ما با همراهی عزیزان تماشاگری چون شما که پیوسته به ما لطف داشته اید نور می گیرد ... پاینده باشی ...
۲۳ آذر ۱۳۹۸
امروز میام سکوت سفید
با خاطره خوشی از خرده نان
۲۴ آذر ۱۳۹۸
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش آقا دلبر را نه یکبار و دوبار بلکه سه بار و هر بار همراه با جمعی از دوستان خوبم به تماشا نشستیم. یک نمایش خوب و جذاب که هرمرتبه به‌روزتر از مرتبه قبلی بود و این را من که سه بار به تماشای آن نشستم خوب متوجه شدم. شاید به جرات بتوانم بگویم که در بین تمام نمایش‌های طنزی که در چندسال اخیر دیده بودم آقادلبر به لحاظ کلی یک سروگردن از بقیه بهتر و بالاتر بود و چه بلحاظ سبک داستانی و چه بلحاظ شوخی ها و میزان درگیر کردن مخاطب با نمایش موفق تر از سایر نمایش های طنزی بود که اخیرا دیده بودم . مسئله دیگر نوع سوژه بود که در این مورد خاص استقاده از بازیگران توانا و همچنین استفاده از لهجه ها و نوع بیان کلمات و همچنین اجرای بدون نقص آنها از ویژگی های دیگر این کار بود که جا دارد از همینجا به همه عوامل این کار از کارگردان و نویسنده گرفته تا عوامل پشت صحنه تبریک بگویم . یک تبریک ویژه هم به دوست هنرمندم الهه پورجمشید که در طول این سالها هرتاتری از او دیده ام بی نقص و تمیز و درست بوده و در این کار هم یکی از نقش های خوبش را ایفا کرد.
به امید موفقیت شما دوستان در عرصه هنر
مسعود عطری (masood.atri)
درباره نمایش دیور i
بعنوان مخاطبی که مدتهاست با این سبک از نمایش و این شیوه از اجرا آشناست و تقریباً در اکثر برنامه های مرتبط با آن حضور داشته، باید عرض کنم که این شیوه از تاتر یعنی تاتر تعاملی یا شورایی یا هرچیزی که اسمش را بگذاریم بسیار چالش برانگیز، جذاب و پیشرو است چراکه پس از گذشت چندسال و تماشای چندین اثر در این حوزه ، هنوز هم شوق تماشای این سبک از نمایش در منِ مخاطب بسیار است و همیشه منتظرم تا کار جدیدی روی صحنه بیاید و بتوانم در آن مشارکت داشته باشم.
وقتی بحث تاتر تعاملی و یا کلمه تعامل مطرح می شود چه چیزی بالاتراز اینکه یک مخاطب مدتها منتظر یک کار بماند تا بتواند خودش، ایده هایش، تفکراتش و باورهایش را روی صحنه ای که نمی داند چیست بصورت بداهه محک بزند. این شور و شوق در مشارکت در این تاتر دقیقاً یکی از نقاط افتراق آن با سایر سبک های نمایشی است.
حالا اگر بخواهم بطور خاص در مورد این تاتر صحبت کنم باید از طرح دقیق سوژه آن بگویم. سوژه ای که فراگیرترین و در عین حال پیچیده ترین مسئله اینروزهای ماست و اینکه مشارکت مردم را در زمینه ای ترغیب کنیم که در جامعه مبتلابه دارد خود نشان از دغدغه تیم اجرایی این تاتر برای به تصویر کشیدن یک مشکل اجتماعی و ارائه راه حل برای آن است.
البته همانقدر که قرار نیست در یک تاتر یک ساعته به دنبال حل مشکلات جامعه باشیم همانقدر هم باید انتظار داشته باشیم که راه حل های مخاطبانی که در اجرا مشارکت می کنند به سرانجام نرسد چراکه قرار نیست یک اپیدمی اجتماعی با یک راه حل زبانی و کلامی چند دقیقه ای و یا یک تاتر یکساعته مرتفع ... دیدن ادامه ›› گردد .
بنابراین چیزی که در این تاتر وجود دارد ارائه یک برش از زندگی اجتماعی امروزی است که در چهارچوب نمایشی ملموس، قصد به چالش کشیدن تفکرات و پیش زمینه های ذهنی مخاطب را دارد و در کنار آن به دنبال ایجاد راهکار پیرامون مسئله مطرح شده، در قالب مشارکت فعال مخاطبان است، مشارکتی که سبب می شود متوجه شویم در مقابل مشکلات و موضوعات روز جامعه به اصطلاح با خودمان چندچندیم .
نوشته کار را دقیق، پرمحتوا ، کامل و به دور از زواید و حاشیه های معمول می بینم و کارگردانی و اجرای بازیگران را نیز همینطور.
برای تمام عوامل این کار آرزوی موفقیت و پیروزی دارم و از همه دوستانی که این سبک از نمایش را تجربه نکرده اند دعوت میکنم به تماشای این کار بنشینند و از دیدن آن لذت ببرند.
واقعاً کار زیبا و جذابی بود. مخصوصاً قصه قشنگ این کار و ریتم عالی اجرا و کشش قصه که مخاطب رو وادار می کرد مدام منتظر ادامه کار بمونه که ببینه بالاخره چی میشه . بازی زیبا ،یکدست ، تمیز و هماهنگ بازیگران خوب این کار و مخصوصاً صداهای رسا و زیباشون، طنز بموقع و خلاصه همه چیز عالی بود . به بازیگران توانای کار خانمها پورجمشید، کرمی و نوشهری و کارگردان خوب کار آقای امیر حسین روح نیا تبریک میگم بابت این کار واقعاً زیبا/ . من نمیدونم سیاست های اجرا و سالن ها و پروانه نمایش و این داستانها به چه صورت هست اما واقعاً حیفه که این کار در مثلا جایی مثل تاترشهر نبود چون با توجه به تجربه و دیده ها فکر میکنم اگر این کار در تاتر شهر بود بلیطهاش یک هفته یک هفته جلوتر پیش فروش می شد . در هر صورت برای همتون آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم در این فرصت باقی مونده دوستان تماشای این کار رو از دست ندهند .
برای من که تئاتر را بعنوان یک علاقه شخصی و فرهنگی دنبال می کنم نمایش فالومی یکی دیگر از جذاب ترین کارهایی بود که طبق معمول از کوروش سلیمانی عزیز دیدم . در حقیقت اسم این تئاتر " فالومی " بیشتر از اینکه تداعی کننده روایت دنبال کردن زن قصه توسط شخصیت مرد داستان " وحید آقاپور طناز و دوست داشتنی " باشد تداعی این نکته است که چه چیزی سبب شده من و یا ما از " ناگهان پیت حلبی " تا " روال عادی " و حالا " فالومی " کوروش سلیمانی و تیم خوبش را فالو کنیم . نتیجه واضح است ، شخصیت متین ،دوست داشتنی ، مهربان ، آرام ، مودب و کاربلدی چون کوروش سلیمانی بدون هیچ اغراق و چاپلوسی آنقدر ارزش پیگیری دارد که کارهایش برای من بنوعی" فالومی" است و همیشه برای تماشای کارهایش به رفتن یا نرفتن فکر نمی کنم بلکه همیشه در فکر چطور رفتن و با چندنفر رفتن هستم !
کار آنقدر زیبا و فنی است که آدم را به وجد می آورد و باعث می شود لحظات شیرین و جذابی را تجربه کنیم و از این بابت از جناب سلیمانی عزیز و تیم اجرایی شان سپاسگزارم .
یک تشکر ویژه هم از وحید آقاپور دارم که کارهایش از ناگهان پیت حلبی گرفته تا ایوانف ، ترن ، فالومی و .... همه و همه قابل تقدیرند و ممتاز /
برای کوروش سلیمانی عزیز و این تیم خوب و دوست داشتنی آرزوی موفقیت و سلامتی دارم و امیدوارم همیشه روی صحنه بدرخشند و ما هم کماکان افتخار حضور و حمایت از این کارهای خوب و قابل تقدیر را داشته باشیم ...
با سپاس /
مسعود عزیز؛ از این همه لطف و بزرگواری تو نسبت به فالو می و خودم ممنونم ... ما هم تا تماشاگران متشخص، فهیم و هنرشناسی چون شما را داریم به امید خدا روی صحنه می مانیم ... پاینده باشید ...
۲۷ شهریور ۱۳۹۶
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بی صبرانه منتظر آغاز این کار هستیم. با آرزوی موفقیت برای کوروش سلیمانی عزیز و گروه خوب تاتر بیستون
کار خوب خوبه و بنظرم بهای خوبی هم باید بابتش پرداخت اما بنظر می رسه قیمت ها طوریه که استقبال بیشتر مخصوص قشر خاصی باشه . این نظر شخصی من نیست نظر تمام آدمهاییه که وقتی بهشون میگم میاید این کار رو ببینید متفق القول میگن : بنظرت گرون نیست !!!!
این بلیطای 40 هزار تومنی فقط باعث گزیده بین شدن مخاطبین همیشگی نمایش میشه تخفیف وفاداری هم که مدام در حال کم رنگ شدن ..
۲۱ بهمن ۱۳۹۵
کاملا موافقم قیمت بلیط خیلی بالاست لااقل مثل سینما هفته ای یه بار off بزارید.
۲۳ بهمن ۱۳۹۵
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی تماشایی و تحسین‌برانگیز بود. برای الهه پورجمشید و سایر عوامل این‌کار آرزوی سربلندی بسیار دارم.
پایدار باشید.
نزدیک به ده‌ خط در وصف این تئاتر نوشتم که متاسفانه در یک‌لحظه به اشتباه پاک شد. حوصله نوشتن دوباره رو ندارم.خدایی ببینید که چه‌قدر صادقم من. فقط همین‌قدر بگم که اگر این کار رو نبینید از دستتون رفته.همین!
به‌نظرم ایوانف نمایش خوبی بود. می‌تونم بگم تئاتر روان و خوش‌ساختی بود، مخصوصا ایده زبان‌خوندن ایوانف و اینکه بخشی از نمایش به‌صورت انگلیسی روی بدنه تخت خواب نمایش داده می‌شد و شیوه جذابی برای روایت این داستان بود.
نورپردازی و چیدمان صحنه زیبا بود و سادگی صحنه با بازی خوب بازیگرها پوشش داده می‌شد. بازی آقای معجونی رو دوست داشتم. قشنگ تونست نقش یک آدم کلافه و سردرگم رو به تصویر بکشه و همچنین برخلاف بسیاری که اشاره کردن چرا صدا از میکروفون پخش می‌شد، به‌نظرم صداها خیلی خوب بود و حتی به‌خاطر میکروفون پچ‌پچ ها هم به‌گوش می‌رسید، به‌جز یک‌مورد در مورد خانم ماریا که اون‌هم به‌نظرم ایراد فنی بود و میکروفونش خوب وصل نشده بود.
بازی‌ها همگی خوب بود، مخصوصا بازی وحید آقاپور که طنز زیباش رو در چندکار دیگر دیده بودم و اینجا هم بازی طنازانه و زیبایی ارائه داد و طبق معمول باعث خنده های پی‌در‌پی حضار می‌شد.درمجموع شاید تنها ایرادی که بعنوان یک بیننده بتونم به این کار بگیرم این بود که شاید برخی مواقع سکوت بین بازیگرها بیش‌ازحد بود یعنی می‌شه گفت ریتم تئاتر کند بود و می‌شد مثلا بجای 165 دقیقه در 120 دقیقه خلاصه‌اش کرد وگرنه به‌نظرم ایراد دیگری نداشت. برای همه عوامل و دست‌اندرکاران این تئاتر آرزوی موفقیت دارم و یک پیشنهاد برای کسایی که این کامنت‌ها رو می‌خونن. نه پیام مثبت من و نه پیام منفی دیگر دوستان روی شما تاثیر نگذاره؛ چون هرکسی بر اساس سلیقه، زاویه دید و نوع نگاهش به مقوله تئاتر و همچنین باتوجه به تعداد تئاترهایی که دیده کارها رو نقد می‌کنه و شاید تئاتری که من دوست دارم از دید دیگری فاجعه و یا تئاتری که من دوست ندارم از دید دیگری عالی باشه.برای همین سعی کنید خودتون دیدن نمایش‌ها رو تجربه کنید. نظرهای مخاطبان هم بیشتر از اینکه به‌درد شما به‌عنوان کاربر بخوره به‌درد عوامل تهیه و تولید این کار می‌خوره تا بدونن میزان‌ رضایتمندی و رضایت‌نداشتن مخاطب چقدره و یا ایرادها و نکته‌های مثبت کار کجا بوده. شما برای حمایت از هنر فاخر تئاتر و همچنین سپری‌کردن اوقات خوش با دوستان حتما برنامه ها رو ببینید.
با سپاس
باز هم یک‌سفر و باز هم یک‌کتاب و اجرای یک برنامه خوب دیگر که علاقه‌مندان و دوستداران مشترک طبیعت و کتاب را گرد هم جمع کرد و در این جمع خوب و صمیمی از حضور دکتر کیهان بهمنی هم بهره بردیم . ساعت 6 صبح حرکت کردیم و پس از صرف صبحانه در رستوران به سمت فیروزکوه و روستای هرانده به‌راه افتادیم. طبیعت بکر و زیبا با جاذبه‌های فراوان، درخت‌ها و باغ‌ها و مزارع در کنار رودخانه‌ای خروشان در جوار کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده و استوار این منطقه به‌همراه پوشش گیاهی متفاوت و خاص آن با هوایی مطبوع که گردشگران را به وجد می‌آورد و بارها به گرفتن عکس تشویق می‌کرد. نکته جالب این سفر پاکسازی مسیر از زباله توسط اعضای گروه و گردشگران ژیوار بود به‌طوری‌که چندین نایلون بزرگ زباله از این منطقه جمع‌آوری شد و گردشگران با ذوق و علاقه خاصی به پاکسازی طبیعت می‌پرداختند و این کار مثال‌زدنی بود. پس از یکی دوساعت پیاده‌روی و رسیدن به منطقه استراحت‌گاه، استاد بهمنی قسمت اول کتاب خود را خواندند و دوستان نیز نقدها و سوال‌های خود را مطرح کردند و به بحث و اظهارنظر درباره آن پرداختند. ناهار را همان‌جا خوردیم و سپس میهمان چای آتشی بودیم و دوباره استاد بهمنی بخشی دیگر از یکی از کتاب‌هایش را خواند که به‌تازگی ترجمه‌اش کرده بود. نهایتا با آغاز بارش بهاری بسیار سبک همراهان و همسفران بار سفر را بستند و به سمت روستای خمده و مسیر پایانی سفر گام برداشتیم. در راه، دوباره در رستوران توقفی داشتیم و در آنجا نیز گپ‌و‌گفتی کوتاه پیرامون کتاب و کتابخوانی و معرفی کتاب توسط هر گردشگر داشتیم و نهایتا با حرکت به سمت تهران یکی دیگر از سفرهای جذاب و دوست‌داشتتی یک سفر و یک کتاب به‌پایان رسید. حضور در این سفرها علاوه بر اینکه یک حرکت فرهنگی در حوزه گردشگری به‌حساب می آید نقطه عطفی است برای آشنایی با همراهان و همسفرانی که هر یک تجربه‌های زیادی در زمینه کتاب و کتابخوانی و مطالعه دارند، به‌خصوص که حضور یکی از نویسندگان و شاعران و مترجمان نیز همواره سبب به‌وجود‌آمدن فضایی آموزش‌محور و فرهنگی علاوه بر فضای تفریحی این برنامه‌ها گردیده است .
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایش کمدی" ناگهان پیت حلبی" نمایش دیدنی و خوش‌ساختی بود. شخصیت‌پردازی‌های جالب و ملموسی داشت و بازیگرانی مسلط که همگی سوار بر کار به‌خوبی از عهده اجرای این نمایش برآمدند. سوژه جذاب این نمایش، خلاقیت‌های فردی بازیگران و همچنین کارگردانی خوب کار کاملا به‌چشم می‌آمد. متن خوب این کار نیز از جمله قسمت‌های اثرگذار آن بود و درمجموع پیشنهاد می‌کنم تماشای این کار زیبا را از دست ندهید. از تمامی عوامل این نمایش به‌خصوص از کوروش سلیمانی عزیز و همچنین آریان رضایی گرامی تشکر و قدردانی می‌کنم و امیدوارم که کارهای بعدی‌شان نیز به‌خوبی این کار باشد و شاهد برنامه‌هایی از این‌دست با موفقیتی صدچندان از این عزیزان باشیم.
اتوبوس در میدان ونک منتظر بود و ساعت شش صبح حرکت کردیم.یکی‌دوساعت بعد هم در رستوران مارال صبحانه خوردیم. بعد به‌سمت کاشان در مشهد اردهال بر مزار سهراب سپهری ایستادیم، فاتحه‌ای خواندیم و سپس استاد حافظ موسوی اشعاری زیبا از سهراب برایمان خواندند و از خاطرات و همچنین از سهراب برایمان مطالب و نقدهایی زیبا بیان کردند. عکسی دسته جمعی به یادگار گرفتیم و سپس راهی نیاسر شدیم و از مناظر طبیعی آنجا چون آبشار و غار و چهارطاقی و مناطق تفریحی دیدن کردیم. به محل فروش عرق‌های گیاهی رفتیم و کلی خرید کردیم. ناهار خوردیم و بعد راهی خانه تاریخی احسان شدیم.‌یک خانه تاریخی بسیار زیبا که در آنجا در یکی از اتاق‌های نشیمن دور هم جمع شدیم و استاد موسوی از کتاب سطرهای پنهانی اشعاری برایمان خواندند و سپس به سوالات و پرسش‌های همراهان پاسخ دادند و دوستان نیز اشعار و داستان و مطالب زیبایی خواندند و در نهایت با کلی خاطره و عکس و داستان و شعر و ادبیات و به‌طورکلی با کوله‌باری از انرژی به سمت خانه حرکت کردیم.
نیکا نصیری و مجتبی مهدی زاده این را خواندند
امین مهدوی و helia naseri این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
مثل بقیه سفرها این سفر هم بسیار پُربار بود و بسیار لذت بخش؛ چراکه افزون بر بار تفریحی، بخش فرهنگی خوبی نیز با حضور استاد غبرایی نازنین و کتابخوانی و مصاحبت با ایشان ترتیب داده شده بود که همین نکته، خود از جذابیت‌های بالقوه این سفر بود. حضور دوستان و یاران نازنین و فرهیخته همسفر هم‌ که هر یک از عاشقان و شیفتگان طبیعت و ادب و فرهنگ بودند، جذابیت خاصی برای من داشت. در طول این سفر گفتیم، خندیدیم، طبیعت‌گردی کردیم، کتاب خواندیم، دور هم بودیم، از استاد غبرایی مطالب خوبی یاد گرفتیم و در مجموع با کوله‌باری پر از آگاهی برگشتیم.
امین مهدوی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

شعر و ادبیات
گردشگری

مهارت‌ها

مقصدهای تخصصی
مقصدهای تخصصی

تماس‌ها

09381414528