در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال تاترینا | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:49:49
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
کارگردانی : ۳ از ۱۰
بازیگری : ۵ از ۱۰
محمد فروزنده این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
این اجرا برای تماشاگران حرفه ای تأتر خیلی کار داره هنوز!!!!!!
محمد فروزنده و رضا محمدی این را خواندند
ممنون که وقت گذاشتید و نظر خودتون رو با ما درمیون گذاشتید.
۴ ساعت پیش
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
اینکه تمام آموخته‌های دانشگاهی‌ات را بدون تفکر و با ژست روشنفکری روی صحنه تئاتر بیاوری و تلاش کنی تا با چپاندن مفاهیم به‌ظاهر عمیق فلسفی در متن تأثیرگذار باشی تا متفاوت شوی، نتیجه‌اش می‌شود همین نمایش شلوغ و هجو و خسته کننده !!!!!!!
واقعاً نمی‌توان این اجرا را تئاتر نامید؛ گویی جمعی از پرفورمرهای آماتور که حتی روی حجم صدای خود هم مسلط نبودند، با کمک دی‌جی، دود، نور، فریادهای بی‌جهت و … صرفاً قصد داشتند تماشاگران را سرگرم کنند.
از ضعیف‌ترین و بیهوده‌ترین نمایش‌های امسال بود. واقعاً نمی‌توان صرفاً به‌خاطر اجرای پرزحمت و اطوار روشنفکرانه، نام تئاتر را بر این کار گذاشت…
امشب به تماشای این نمایش نشستم و واقعاً برایم سخت است که کوچک‌ترین تعریف مثبتی از آن داشته باشم. تعجب می‌کنم از این حجم تحسین در کامنت‌ها!

متن نمایش نسبتأ قوی بود، اما اجرای به شدت ضعیف، آن را به کلی نابود کرده بود. در تمام مدت نمایش نگران بودم که بازیگران دست‌کم دیالوگ‌هایشان را فراموش نکنند—تپق زدن که جای خود! انگار دو نفر برای اولین بار در حال خواندن یک نمایشنامه بودند، بدون کوچک‌ترین تلاشی برای کنترل حجم صدا.

گذشته از این ضعف بزرگ، حتی من که در ردیف اول نشسته بودم، صدای بازیگران را به‌سختی می‌شنیدم. علاوه بر این، انواع دودها تماشاگران را احاطه کرده بود—از دود سیگار دو پرسوناژ گرفته تا بوی عود، کبریت و چراغ گردسوز!

بازیگران نه‌تنها در انتقال احساس ناتوان بودند، بلکه با بی‌دقتی در استفاده از اکسسوارهای صحنه، نظم اجرا را هم از بین بردند. شیشه جا عودی ... دیدن ادامه ›› افتاد، شیشه چراغ گردسوز شکست، و از آنجا که بازیگر زن جوراب به پا داشت، واقعاً نگران شدم که مبادا خرده‌های شیشه پایش را زخمی کند.

در مجموع، این نمایش چیزی نبود جز یک اجرای خام و پر از ناهماهنگی که تنها هدفش این بود که نمایشی اجرا شده باشد، بدون هیچ فکر و دقتی در جزئیات. این سطح از ضعف در اجرا برای من به‌عنوان یک تماشاگر، توهین‌آمیز بود
امشب به تماشای این اجرا نشستم و بدون شک یکی از بهترین متن‌هایی بود که در این چند ماه روی صحنه رفته است. متنی قدرتمند، هوشمندانه و خیره‌کننده که در قالبی منسجم، هم تاریخ سینمای ایران و هم تاریخ معاصر را روایت می‌کرد و در عین حال، داستانی عاشقانه و تراژیک را به زیبایی در هم تنیده بود.

تماشای این نمایش واقعاً لذت‌بخش بود. استفاده از تصاویر در سه ضلع بلک‌باکس، زیبایی بصری اثر را دوچندان کرده و تجربه‌ای عمیق‌تر برای مخاطب رقم زده بود.

امیدوارم تماشاگران واقعی تئاتر از چنین نمایش‌های ارزشمندی حمایت کنند. بدون شک، بار دیگر به تماشای این اثر درخشان خواهم نشست
سپاس از اینکه به تماشای سینما کارون نشستید
و خوشحالیم که دوست داشتید
۵ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب برای دومین بار، همراه با یکی از دوستانم که تهیه‌کننده‌ی تئاتر است، به تماشای این نمایش نشستم. نظر او برایم بسیار مهم بود، چرا که سال‌ها در این عرصه فعالیت داشته و از بازیگران و نمایشنامه‌نویسان باتجربه‌ی تئاتر محسوب می‌شود. مشتاق بودم بدانم این نمایش، که از همان ابتدا مرا مسحور کرده بود، چه تأثیری بر او خواهد گذاشت.
در طول اجرا، گاهی صدای نفس‌هایش را می‌شنیدم، گویی درگیر صحنه‌ها شده بود و آن‌ها را با تمام وجودش حس می‌کرد. اما آنچه بیش از همه توجه مرا جلب کرد، واکنش او در پایان نمایش بود؛ صدای کف زدن‌هایش بلندتر از همیشه بود، پر از هیجان و تحسین. فهمیدم که این اجرا توانسته است او را به‌شدت تحت تأثیر قرار دهد.
وقتی از او درباره نمایش پرسیدم، گفت: “نفسم حبس شده بود از زیبایی این اجرا… این نمایش یک تئاتر واقعی است.” تأکید کرد که چنین اجرایی در ذهنش حک خواهد شد و مدت‌ها آن را به یاد خواهد داشت.
برای من، شنیدن این نظرات از کسی که سال‌ها در دنیای تئاتر زندگی کرده، نشان از زیبایی این اثر داشت. خوشحالم که بهترین نمایش سال را، با اجرای خیره‌کننده‌ی بازیگران، برای دومین بار به تماشا نشستم؛ اجرایی که نه‌تنها من، بلکه حتی از باتجربه‌ترین اهالی تئاتر را نیز به وجد آورده است.
امین پیکاوا این را خواند
سعیدیاری و شمیم معین این را دوست دارند
شکر بابت این اتفاق که کم اتفاقی نیست✨🙏
هدف اصلی کارخونه تئاتر همینه رضایت شما عزیزان و تبلیغ کلامی
✅✨🙏
۵ روز پیش، سه‌شنبه
خداروشکر ❤️باعثه افتخار گروه ماس میزبان نگاه شما بودن❤️🙏🏻
۵ روز پیش، سه‌شنبه
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب به تماشای نمایشی نشستم که در طول اجرا، کاملاً مسحور فرم و اجرای آن شدم.
در پنج دقیقهٔ اول نمایش، از زیبایی و قدرت اجرا نفسم حبس شده بود! باورنکردنی بود که یک گروه جوان، بدون اینکه حتی یک قدم حرکت کنند، توانستند ۴۵ دقیقه تماشاگران را روی صندلی هایشان میخکوب کنند. عجب متنی، عجب اجرایی ( شمیم معین، سعید یاری، یلدا محمدپناه ) و عجب کارگردانی هوشمندانه ای .
چقدر خوشحالم که در سرزمینمان ایران جان، چنین هنرمندان جوان و بااستعدادی در حال رشد و شکوفایی هستند.
در این چند ماه، نمایش های بسیار زیادی را تماشا کردم، اما به جرأت میتوانم بگویم که این نمایش، یک سر و گردن از تمامی نمایش هایی که در این مدت دیدم، بالاتر بود. واقعاً از صمیم قلب به تمام عوامل اجرا تبریک میگویم و همچنین به کارگردان جوان و مستعدی که مطمئنم آینده ای درخشان در انتظارش است.
همیشه بدرخشید
حتماً دوباره به تماشای این نمایش خواهم نشست تا یک بار دیگر تجربهٔ یک تئاتر، به معنای واقعی کلمه را از نزدیک لمس کنم.
شکر که گروه ما توانست رضایت شما مخاطب عزیز را جلب کند❤️سپاس از محبت شما💫
۱۱ اسفند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب، با افتخار به دیدن این نمایش شریف نشستم.
پس از دیدن چند نمایش سطحی، تماشای اثری که سه سال برای آن زحمت کشیده شده، حال و هوایم را دگرگون کرد.
نمایشی باشکوه که دلاوری از سرزمین‌مان، ایران جان ( امیرحسین‌خان شجاع‌الدوله، ملقب به رشیدخان ) را به تماشاگران معرفی ‌کرد.
از بهترین نمایش‌هایی بود که تاکنون دیده‌ام؛ همه‌چیز در نهایت ظرافت و شکوه اجرا شد. یک تأتر واقعی بود.
چه لذتی دارد که می‌بینم هیچ قدرتی در تاریخ نتوانسته عشق به وطن را از دل ایرانیان بزداید.
جوانان شایسته این سرزمین، همچنان تاریخ پرافتخار و نام وطن‌پرستانی چون رشیدخان را ارج می‌نهند، و این، جای بسی افتخار است.
این نمایش، علاوه بر اجرای کم‌نقص از نظر تکنیکی، پیامی کوبنده نیز در خود داشت؛
تلنگری برای کوته‌فکرانی که هنوز در خیال واهی ناجیان بیگانه اند!!!!!!!
در حالی که تاریخ بارها نشان داده ما تنها خود را داریم و تنها بر ... دیدن ادامه ›› خود باید تکیه کنیم.
تماشای این نمایش نه‌تنها یک پیشنهاد، بلکه برای مردمان سرزمینم، ایران جان، یک ضرورت است.
متن عالی، کارگردانی عالی، صحنه‌های نمادین چشم‌نواز، و عروسک‌گردانی بسیار به جا و اندازه.
برای این گروه جوان و مستعد، جز تحسین و تبریک، چیزی نمی‌توان گفت.

چو ایران نباشد، تن من مباد.
امشب به تماشای این نمایش نشستم؛ نمایشی عمیق و فلسفی با اجرای درخشان .
همه‌چیز در بالاترین سطح ممکن بود.
باورکردنی نیست که نمایشی با این استاندارد بالا، که هم حرف‌های زیادی برای گفتن دارد و هم از نظر بصری در تئاتر ایران کم‌نظیر است، با چنین استقبال کم فروغی مواجه شده باشد.
به هیچ وجه دیدن این اثر متفاوت را از دست ندهید!
حتماً یک‌بار دیگر به تماشای آن خواهم رفت.
شاهین ه و محمدسجاد رشیدی این را خواندند
ستایش ترابی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب افتخار این را داشتم که شاهد این نمایش باشکوه باشم.
تمام نقدهایی را که دوستان در این مدت درباره‌ی این اثر فاخر نوشته بودند، با دقت خواندم. هر یک از این نقدها از زاویه‌ای خاص به تحلیل اثر پرداخته و جنبه‌های متفاوتی از آن را واکاوی کرده بودند، اما آنچه در میان تمامی آن‌ها کمتر مورد توجه قرار گرفته بود، هسته‌ی اصلی و بنیان روایت این نمایش بود. ازاین‌رو، نقدی بر نقدهای همگان دارم.

جوهره‌ی این اثر بر پایه‌ی حقیقتی شکل گرفته بود که در لایه‌های زیرین روایت پنهان شده بود: شخصیت اصلی نمایش، که صابر ابر نقش او را درخشان ایفا می‌کرد، در واقع همجنس‌گرا بود. این امر موجب شده بود همسرش، در پی برآورده نشدن نیازهای عاطفی و فیزیولوژیکی خود در چارچوب ازدواج ، دچار سرخوردگی و افسردگی شدید شود.
در نهایت، او نتوانست با این واقعیت کنار بیاید و از پا درآمد. این فشار روانی به حدی بود که دست به خودکشی زد. در طول نمایش، این شخصیت نه تنها در تلاش بود تا واقعیت را به عنوان راوی پنهان نگه دارد، بلکه مخاطبان را نیز با مهارت درگیر بازی‌ای می‌کرد که به تدریج پرده از حقیقت برمی‌داشت. اما در نهایت، آنچه موجب فروپاشی این رابطه شد، نه خیانت همسر، بلکه حقیقتی بود که از همان ابتدا وجود داشت اما از دید همگان پنهان مانده بود.

بی‌نظیر بود… حیرت‌انگیز… اثری که نه‌تنها ذهن را به چالش می‌کشد، بلکه روح را به تلاطم وامی‌دارد!
این اثر بدون شک نقطه اوج صابر جان ابر بود👏👏👏👏👏
نه، چنین نیست!
این داستان عذاب تمام زنانی است که در یک جامعه مردسالار زندگی می کنند!
رنج کودک همسری به دلیل فقر است!
اندوه پیرزن خدمتکار است که حتی قادر به ساختن جمله ای برای بیان خشم خود نیست!
اگر مرد رذلی فقط نقطه نظر خود را در این داستان با ما در میان می گذارد و بعد ژست‌های زنانه را به مسخره می گیرد نشانه هم جنس گرا بودن او نیست؛ نشان از همراهی او با مردانی است که می‌خواهند قدرت فقط در دستان خودشان باشد!
سیدمهدی
جناب، در توضبح نمایش نوشته بر اساس رمان نازنین داستایوفسکی، لطفن اگه فرصت کردید اون رمان رو بخونید راهگشاست. در ثانی تمام اکتها و رفتارهای شخصیت نمایش اتفاقن دقیقن برعکس برداشت شماست، اتفاقن ...

بنده رمان نازنین را خوانده ام
این نمایش برداشت آزادی از رمان نازنین بود
همچنین در قسمت پایانی، موضوعی که درباره اش توضیح دادم با تعویض لباس صابر ابر کاملا مشهود بود.
ولی این برداشت بنده بود و ممکن است که در برداشتم اشتباه کرده باشم.
ممنون از توجه شما
۰۶ اسفند
علیرضا اقابیگی
سلام و درود بر شما دوست عزیز شما واقعا چنین چیزی برداشت کردید؟ برای تحلیل و نقد و این نمایش ابتدا باید کتاب نازنین رو خوند و کاملا با قلم داستایفسکی بزرگ اشنایی داشت. شما کتاب رو اصلا مطالعه ...
اتفاقا به درستی در نمایش مشهود است که
موضوع همین است
غرور و عشق
بهانه یک خیانت است که تازه ان هم معلوم و مشخص نیست که ایا واقعیت دارد یا خیر
فکر میکنمعلیرضای عزیز در نمایش کاملا مشخص است که خالق اثر در روایت بازیگوشی کرده و ما را به عنوان مخاطب در مسیری قرار می‌دهد تا به غرور برسیم و تقابلش با عشق
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمایشی که اخیراً به تماشا نشستم،به نظر میرسید که سعی داشت با کپی از برخی شخصیت های سریال «قهوه تلخ» ( به کارگردانی مهران مدیری ) و با پیام هایی متقاوت کار را پیش ببرد.

داستان و مضمون:
نمایش سعی در بازگو کردن ماجراهای طنزآمیز و سورئال داشت؛ اما به دلیل محدودیت زمانی به انسجام روایت لطمه زده خورده بود.

بازیگری:
نقش شاه و نوه اش ( که کارکتر ماهی گونه را به زیبایی ارائه داده بود ) با هنرمندی ویژه‌ای ایفا شدند و بازیگران این دو نقش توانستند با اجرای قوی و باورپذیر، حضوری درخشان داشته باشند. با این حال، سایر بازیگران نتوانستند به همان اندازه تأثیرگذار باشند و برخی از کاراکترها سطحی و کلیشه‌ای به ... دیدن ادامه ›› نظر می‌رسیدند.

موسیقی و نوازندگان:
حضور گروه نوازندگان و خواننده، نقطه قوت این اجرا بود. موسیقی زنده توانست انرژی مثبتی به صحنه ببخشد و در لحظاتی که نمایش از جذابیت کمتری برخوردار بود، توجه مخاطبان را جلب کند.

نتیجه‌گیری:
در مجموع، این نمایش نتوانست به‌خوبی از پتانسیل‌های سریال «قهوه تلخ» بهره ببرد!!!!!! ( که انجام آن بسیار تأسف آور است ) و به دلیل کمبود خلاقیت و نوآوری، اجرایی سطحی ارائه داد. پیشنهاد می‌شود در آینده، در صورت نبود ایده‌های تازه و جذاب، از ایده برداری از آثار به ظاهر موفق خودداری شود! تا از تکرار و کاهش کیفیت نمایش جلوگیری گردد.
ضمنا آقای حامد رحیمی نصر به شدت قابل احترام هستند و وجود انسانهای وطن پرستی امثال ایشان در کشورمان ایران جان ، باعث افتخار است.
نقد های بنده هیچ تأثیری در بزرگواری این عزیز نخواهد گذاشت.
چه کسی می‌خواهد من و تو ما نشویم؟ خانه‌اش ویران باد!👏👏👏👏
درود بر شما
آنقدر نگاهتان جالب بود ک غافلگیر شدم
نمیدانم ارتباط قهوه ی تلخ با این نمایش چیست و این مابه ازا را چگونه دریافتید ؟؟؟
تمام زیبایی و شگفتی فضای هنر در همین کثرت نظر است
امشب من متوجه شدم دنیا آنقدر عجیب است ک این نمایش میتواند با قهوه تلخ گره بخورد !!!!!
احتمالا منظورتان از اقتباس هم تشابه بوده
چون ... دیدن ادامه ›› اقتباس یک مبحث کاملا جداگانه است ک قطعا در این نمایش محلی از اعراب ندارد چه کانسپت سریالی ک فرمودید با این نمایش حتی کوچکترین فصل مشترکی هم ندارند
بهرحال حق دارم ک بگویم : متاسفانه از بیخ و بنیان فحوای کلام را درنیافتید

ممنون از حضور و لطفتان
عشق نثارتان

حامد عزیز، همین که در نیمه‌شب پیگیر نظرات تماشاگران نمایشت هستی، برای من بسیار ارزشمند است.
۰۶ اسفند
تمامی نظر ها را خواندم
و متوجه شدم شما تنها کسی بودید که بیان کردید " پادشاه لخت است "
جسارت شما ستودنی است
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

امشب این کار نمایشی را تماشا کردم. نمایشنامه‌ای بسیار قابل تأمل که حال و روز این روزهای خودمان را به قلم کشیده بود. از تماشای آن لذت بردم. البته خوانش این اثر جای کار داشت... و یک دست‌مریزاد به عزیزی که در نقش نقاش حاضر شد. با اینکه در آخر متوجه شدم که این اولین تجربه‌ی ایشان بود، اما واقعاً درخشان ظاهر شدند. به همه‌ی دوستداران تئاتر، دیدن این نمایشنامه‌خوانی را پیشنهاد می‌کنم.
امیر مسعود این را خواند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

‎امشب به تماشای نمایش ترور نشستم. آن‌قدر حرف برای گفتن دارم که می‌توانم صفحات زیادی بنویسم، اما سعی می‌کنم کوتاه کنم:

‎۱- نمایش یا نمایشنامه‌خوانی؟
‎این اجرا می‌توانست یک نمایش رادیویی باشد یا در نهایت یک نمایشنامه‌خوانی، چرا؟ چون بازیگران عملاً بیکار نشسته بودند و فقط یکی دو بار کنار میکروفون آمدند، همین! برای چنین نمایشی واقعاً نیازی به این همه بازیگر نام‌آشنا نبود—البته شاید برای توجیه قیمت ۶۰۰ هزار تومانی بلیت، حضور این چهره‌ها ضروری به نظر می‌رسید!

‎۲- دادگاه یا شوخی با تشریفات؟
‎در دادگاهی که ( در نمایش ) همه با لباس رسمی و کراوات حاضر بودند، دستیار قاضی، دختری کم‌سن و سالی با کتانی ... دیدن ادامه ›› آل‌استار و شلوار برمودای اسپرت و موهای چتری در حال هنرنمایی بود! آن‌قدر پر استرس و ناپخته که قاضی در جایی به او اشاره کرد: برو بشین! احتمالاً یکی از آشنایان بود که علاقه داشت در اجرا نقشی داشته باشد!( این کارشون خیلی خنده دار بود واقعا ) و موضوع زمانی جالب میشود که حتی اسم این دختر نوجوان، در لیست بازیگران نوشته نشده!!!!

‎۳- چت بازی در ردیف اول!
‎یکی از عوامل سالن که مسئول راهنمایی تماشاگران بود، درست جلوی من نشست و شروع کرد به گرفتن سلفی، عکاسی از بازیگران و ارسال عکس‌ها در واتساپ! دوستانش هم برایش استیکر قلب می‌فرستادند و او هم با عکاس کنارش گپ می‌زد و دست بردار نبود. بالاخره مجبور شدم تذکر بدهم که نور موبایلش دیگران را اذیت می‌کند. نتیجه؟ فقط کمی نور را کم کرد و تا پایان نمایش همچنان درگیر چت کردن بود! جای تأسف دارد واقعاً.

‎۴- قاضیِ خاموش!
‎در این اجرا قاضی تقریباً بیکار بود، بدون اقتدار و‌منفعل. حتی دادستان و وکیل هیچ احترامی برایش قائل نبودند ( عجیب بود واقعا ) ، حتی گاهی به او توهین هم می‌شد! درحالی‌که در اجرای تماشاخانه ایرانشهر، همین نمایش با گروهی متفاوت (البته با همین قاضی) به‌شکلی اجرا شده بود که قاضی حضوری پررنگ و تأثیرگذار داشت. اما اینجا ظاهراً تمام تمرکز بر روی چهره‌های سینمایی بود، حتی به قیمت ضربه زدن به ساختار اجرا.

‎۵- چکش قاضی یا خودکار؟!
‎قاضی مظلوم و خاموش این اجرا حتی یک (gavel) چکش قاضی هم نداشت! و به‌جای آن با خودکار روی میز می‌کوبید! درحالی‌که در اجرای سالن ناظرزااده کرمانی، که با حضور آقای پاکدل برگزار شد، حداقل یک چکش برای حفظ اقتدار قاضی در نظر گرفته شده بود.

‎۶- سینمایی‌ها در تئاتر؟ لطفاً کمی دقت!
‎از تهیه‌کنندگان فرهیخته تئاتر تقاضا دارم که اگر اصرار به حضور چهره‌های سینمایِ پر تپق در تئاتر را دارند، حداقل سایر عناصر مهم اجرا را هم در نظر بگیرند.

‎۷- در نهایت، این نمایش با ۳۰ دقیقه تأخیر آغاز شد!!!!

‎پایان، اما نه بی‌درد.

این نمایش را در فرهنگسرای ارسباران تماشا کردم
نمایشی شریف، قابل تأمل و بی ادعا
با نقش آفرینی روان‌ و زیبای پرسوناژ
امیدوارم تماشاگران از اینگونه نمایش ها ( تأتر واقعی ) استقبال کنند
امیر مسعود، رجبی و مهدی حیدری این را خواندند
صادق وفایی، payam kiyanipour، بهمن وخشور و Abby Nia این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
تیوال عزیز لطفا مثل همیشه نظرات مخالف را حذف نکن ( البته فقط در برخی نمایش ها از قبیل شهربازی!! )
برای تماشای یک نمایش، فارغ از اینکه کیفیت آن چگونه باشد، اولین شرط این است که تماشاگران تئاتر—که معمولاً افراد صبور و متین هستند—با آرامش و ذهنی آسوده روی صندلی‌ها بنشینند و به تماشای نمایش بپردازند. اما وقتی نمایشی با تأخیری دقیقاً ۴۰ دقیقه‌ای آغاز می‌شود، آن هم در هوایی این‌چنین سرد که تا استخوان‌های تماشاگران نفوذ کرده باشد و همه در فضای سرد حیاط تماشاخانه بلرزند، و پس از اعلام ورود با کرشمه توسط عوامل نمایش ! کارگردان با بی‌تفاوتی خاصی به شکلی کلیشه‌ای اعلام کند: «از تأخیر پیش‌آمده عذرخواهی می‌کنم و امیدوارم با اجرای خوبمان، این تأخیر را جبران کنیم!»، به نظر شما این رفتار چه تأثیری بر جسم و روح تماشاگر می‌گذارد؟! جالب اینکه در تماشاخانه هما، این‌طور به نظر می‌رسد که چنین اتفاقاتی به یک رویه معمول تبدیل شده‌اند! چون در تمامی نمایش‌هایی که در این مکان دیدم، چنین تأخیری وجود داشته است. ولی، امشب واقعاً سرد بود و عوامل تماشاخانه هم واقعا بی تفاوت و خونسرد!
امیدوارم مسئولان این تماشاخانه اهمیت بیشتری به رفاه تماشاگران مظلوم تاتری که تنها سرمایه ی همه ی تماشاخانه ها هستند بدهند.
در مورد نمایش هم ترجیح می‌دهم نظر ندهم!!!!
۵
متاسفانه همین طوره. ما برای نمایش قلب نارنگی هم همین قدر معطل شدیم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب نمایش باخ را که برای خرید بلیط مردد بودم، تماشا کردم.
می‌توانم بگویم در بهترین حالت روحی از سالن بیرون آمدم.
نمایشی به سبک رئالیسم جادویی (از نگاه من) که در آن همه‌چیز در بهترین شرایط بود؛
متن عالی، بازی‌های درخشان، میزانسن حرفه‌ای، نورپردازی به‌جا و هماهنگ با فضا—همه‌چیز واقعا عالی بود.
گریستیم، خندیدیم، موسیقی سنتی شنیدیم، اپرا تجربه کردیم و لحظاتی فراموش‌نشدنی را گذراندیم.
به گروه خوش‌ذوق این نمایش تبریک می‌گویم و شدیداً تماشای آن را توصیه می‌کنم!
Rezajm این را خواند
بهناز نادری، راضیه عبدی، علی نجفی و بهمن حسینی این را دوست دارند
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
امشب افتخار تماشای نمایش شریف و تأثیرگذار مهمانسرا را داشتم. این اثر هنری، واقعا من را به گریه انداخت و عمیقاً لذت بردم؛ تا جایی که هنوز در فکر آن غرق هستم.
ای کاش تماشاگران تئاتر از چنین نمایش‌های ارزشمندی حمایت کنند و فریب آثاری را نخورند که متاسفانه برخی از تهیه کنندگان با آثاری به شدت ضعیف و تنها با حضور چند چهره سینمایی یا اینستاگرامی، سالن‌های نمایش را لبریز می‌کنند!!! امیدوارم این نمایش برجسته مورد حمایت قرار گیرد.

سپاس ویژه از مدیریت تماشاخانه طهران که با دغدغه تأخیر تماشاگران ، مقابل در ورودی ایستاده بودند (در سرمای این روزها ) و انتظارشان را میکشیدند.. این رفتار شرافتمندانه بارها و بارها شایسته تقدیر است،،، واقعاً دست‌مریزاد
به تمام اعضای گروه خسته نباشید می‌گویم
ضمنأ خانم شقایق بهرامی واقعا درخشان بودند .
امروز دوشنبه صندلی ( A-1-7 ) یک بلیط تهیه کردم و متاسفانه نمیتونم به دیدن نمایش برم
اکر کسی مایل بود پیام بده
سعید عنایتی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
کاش نظرات منفی و مثبت در کنار هم در تیوال نمایش داده شود.
لطفا هنر مقدس تأتر رو خدشه دار نکنید،،،
برای پنجشنبه ( ۲ اسفند ) ( صندلی A-1-18 ) یک بلیط تهیه کردم که متاسفانه کاری پیش آمده و نمیتونم به دیدن این نمایش برم
در صورت نیاز پیام بدهید