باران باشد و
پنجراه ای نیمه باز و
چای تازه دم در هوشیاری صبحگاهی هم باشد ،
همه چیز فراهم است
تا نیاز کنم با تمام وجود آسمان را
به یمن نازی که از آسمان می خرد
باشد نفستان گرم و سرتان سلامت ....

از: ...

احساس بدی که ناگاه به دیگری پیدا میکنیم ، شاید ! ناشی از این باشد که حس کردیم او واقعیت هایی را در مورد ما درک کرده که تماما در پی پنهان کردنش بودیم .....
وحقیقت این است که حس بد ما دلیل بر بد بودن او نمیباشد !

از: ...

........................... اما ......................... .

آن چه پیش از "اما" گفته می شود را بهتر است به حساب نیاوریم !

از: ...

تو فقط یک بار زندگی خواهی کرد
پس برای خودت زندگی کن، مهم نیست دیگران چه فکر می کنند .... پائولو کوئلیو

جناب کوئلیو بنده در کمال ادب با شما مخالفم !
قراری نیست چون تنها یک بار زندگی می کنیم هر آنچه دلمان گفت به فرمانش باشیم ، اندیشه و عقل هم موهبتی است که با همین زندگی به ما عطا شده ؛ شما تصور نمی کنید با این جمله مجوز به دست هوس برخی دادید تا رها از نگاه دیگران بتازند بدون هیچ دغدغه ای ؟!!!
برادر پائولو می دانم شما هم قبول داری زندگی اصولی دارد ، حرمتی دارد ، شرافت و خویشتن داری می طلبد و اینکه دیگران ضرورتا جزئی از زندگی ما هستند و هر شخصی هویت اجتماعی خود را از همین دیگران می گیرد ، پس مهم هستند و نقش اجتماعی "من" درگیر با نگاه آنهاست ....
این راه و رسم درست و عقلانی زندگیست که اصالت آن را تضمین می کند و البته همین زندگانی قراری با ما ندارد هر آنچه طلب کردیم همان شود و اگر نشد رعایتش نکنیم ؛ می باید زندگی را رعایت کرد و شرف و حرمتمان در گرو همین رعایت است و نه در گرو توجیهات احساسمان ..........

از: شیوا

جهان بیمار و رنجور است ...
دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست ،
اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردی است !

از: ...

چقدر دردناک است
تحمل صدای شکستن دل خویش ...
و تو
ای کاش که ندانی ، اینجا ، در این گرمای تابستان ، چقدر زمستان است !

از: ...

فهمیدن ، درد انسانیت را می طلبد ،
درد دارد انسان بودن و دارویی بهتر از نفهمی درمان این درد را نیست ...
رندانه ، تمارض می کنند عده ای
تا بیابند جایی میان انسان ها
غافل از این که
وجود تاریکشان ، روشن نمی شود به این ترفند ها !

از: ...

بعضی از این کلاغها رو دیدید که می خوان از کبک راه رفتن یاد بگیرن ، راه رفتن خودشون هم یادشون میره ؟

اون موقع هست که وضعیت دیدنی ای پیدا می کنن !

و البته

آدم بلا تکلیف می مونه که تو این وضع باید بهشون بخنده یا به حالشون گریه کنه............................

از: ....

نه یک روز که تمامی لحظات از آن مادر است ...............



مادر که باشی ، خستگی هایت را هم صبوری می کنی

و اینک

فرصتی است تا بایستی و نفسی تازه کنی ، پشت سر نگاهی کنی

و خود ، به خاطر آوری خویش را

پیش از آن که کسی به یادت بیاورد و یا شاید ... دیدن ادامه ›› هم نیاورد....

دست مریزادی بگویی به خود که زندگی را زنده نگه داشتی از زنانگی ات ،

و این که این روز ، روز توست

و از وجود توست که مبارک است ...........

از: یک مادر

گویند ، یکی از شنوندگان یک کنفرانس علمی می گفت :

این گوینده ی دانشمند راه پی بردن منجمان به اندازه ها ، گرما و جرم ستارگان را به خوبی بیان کرد ؛ ولی نگفت آنها نام ستارگان را از کجا دانسته اند !!!

از: ...

خطر سرمایه داری در هنر

به قول مارکس :

سرمایه داری که به هنر آسیب می زند از نوع سرمایه داری ای است که تنها برای نیاز ماده نمی سازد
بلکه برای ماده به جهت سود خود ، نیاز می سازد که نتیجه آن می شود

پدیده ای در جهت احمق سازی جهانی !

از: ...

تئاتر درمانی : کاهش هیجانی (catharsis)

کلمه "کاتارسیس" ابتدا توسط ارسطو ابداع شد ، وی این واژه را برای بیان و اثر خاصی که نمایش های یونانی مشعل هرکول و آشیل برروی تماشاچیان داشت بکار برد .

ارسطو بیان می کند :
نمایش به وسیله تاثیرات هنری خود اثری تسکین بخش برروی احساسات ، دلباختگی ها و خودخوداهی ها دارد و روح تماشاچیان را صفا می بخشد.

از: ...

هرگز در زندگی این دو را ابراز نکنید
اول ، آنچه نیستید را
دوم ، همه ی آنچه هستید را...

از: ناشناس

زیبایی شناسی......

هیوم در باب زیبایی شناسی و ملاک های زیبایی معتقد است :

آنچه که شما واقعا فوق العاده می پندارید ممکن است برای من وحشتناک یا حتی منزجر کننده باشد!

و اما
آیا بحث با همین جمله به پایان می رسد ؟

از: ...

آغاز شکوفه و عطر اقاقی را به شما و
شما را به بهار تبریک میگم.

از: شیوا

ممکن است بدانیم که نمی دانیم ، مانند سقراط ؛
اما به واقع کسی نیست که بداند ، چقدر نمی داند ، حتی سقراط ....

زمانی که با آثار متفکران یونانی مواجه می شویم در واقع به نوعی با افکار آنها در مجلسی از جنس مکاشفه و مباحثه ، در پی حقیقتی که مدام در جستجویش هستند شریک شدیم و دریغی نیست از پرسشگری و انتقاد و حتی اعتراف به نادانی ، در چنین گفت و گوها یی احساس می کنیم با نمایشنامه ای سروکار داریم که هر چند از ابتدا قصدی فلسفی را دنبال نکرده اند ولی در نهایت بحثی فلسفی را آغاز می کنند .

این که ما "نمی دانیم" به جای خود ، ولی عیار نادانی مان در گفت و گوهایی سقراطی و افلاطونی است که محک می خورد .

از این رو در نمایشنامه ... دیدن ادامه ›› های یونانی که همیشه مورد توجه بودند و هستند نمی توان عمق گفتارهای آن درباره عالم و آدم را نادیده گرفت ،چه بسا آنتیگونه یا پرومته در زنجیر و از این دست نه برای تنوع و تفنن که موجب غنای اندیشه اند؛
در تصدیق این سخن همین بس که :
خاستگاه تئاتر و فلسفه ، یونان است ....


از: ...